«دختر من نادیه صالح، ۷۰درصد بیناییاش را از دست داده است. یک گوشش به طور کامل نمیشنود و کل صورت، کمر و دستهایش دچار آسیبی شدید شدهاند. با چنین شرایطی دو ماه است که به طور کامل روند درمانی قطع شده است. خواسته من جز بهبودی کامل دخترم، چیز دیگری نیست. من و همسرم بدون شک در آتشسوزی مدرسه شینآباد تقصیری نداشتیم، پس چرا مسئولان که مقصران اصلی حادثه هستند ما را رها کردهاند؟»
روزنامه قانون نوشت: شرمآور است وقتی خانوادههای جانباختگان و آسیبدیدگان حادثه تلخ آتشسوزی مدرسه شینآباد در سالروز آن روز نحس، پنج سال گذشته را جزو تلخترین ایام حیات خود بدانند. شرمآور است که با نشان عدالت اسلامی، فرزندان اینخاک هنوز در آتش بیمسئولیتی مسئولان بسوزند و دم برنیارند مگر به ضجه، آه و حسرت. حسرت حیاتی که دیگر رنگ خوشی بر ایشان نشان نمیدهد و حسرت رویاهای ناکامی که در آتش سوختند اما دردآورترین بخش موضوع، بیاهمیتبودن جان و کیفیت حیات مردم برای بخشی از مسئولانی است که تنها به تحکیم جایگاه خود دل بستهاند. گویا برای ایشان مهم نیست که مردم در چه وضعیتی به سر میبرند و حال و روزشان چگونه است.
شاهد مثال این مدعا، عدم تحقق وعدههای به ظاهر زیبایی است که پس از آتشسوزی مدرسه شینآباد در تاریخ ۱۵آذر۹۱ به مردم دادند. مسئولان قول دادند که دیه جانباختگان و تمام هزینه درمان آسیبدیدگان را پرداخت کنند و در صورت فقدان امکانات پزشکی در داخل کشور مصدومان را برای درمان به خارج از کشور بفرستند.
تمام این موضوعات نهتنها بهطور کامل محقق نشد که کرامت انسانی خانوادههای آسیبدیدگان و جانباختگان نیز مخدوش شد. پس از گذشت پنج سال، هنوز خانوادههای کودکان شینآبادی برای دریافت هزینههای درمان یا دیه فرزند خود، اسیر راهروهای بیانتهای ادارههای ذیصلاح تهران هستند؛ در حالی که باید اکنون تنها نگرانی آنها، بهبودی کامل فرزندان و نه چگونگی پرداخت پول باشد. شاید در تحلیل رویکرد دوگانه مجموعه دولت-به معنای عام- بتوان گفت که معمولا دولتمردان برای ساکت کردن رسانهها و انحراف افکار عمومی، وعدههایی پر طمطراق میدهند اما در مقام عمل و زمانی که جامعه قدری از اصل موضوع دور شده است، به هیچ یک از آن وعدهها عمل نمیکنند. اکنون که در ایام سالگرد آن حادثه خونین قرار داریم، باید از مسئولان پرسید که به کدام توجیه از ایفای وظایف قانونی خود درقبال مردم سرباز میزنند و اگر توانایی اداره امور را ندارند، چرا سمتی را اشغال کردهاند که شاید در نبود ایشان کسانی دیگر میتوانستند با تدبیر و عقلانیت بیشتری ادارهاش کنند؟ تمام این سوال و ابهامها وقتی که به پای سخنان خانوادهها و وکیل پرونده آسیبدیدگان مدرسه شینآباد مینشینیم، تشدید میشود.
درددلهای پدر سیران یگانه
لقمان یگانه، پدر سیران یگانه، یکی از جانباختگان مدرسه شینآباد از رنجهای خود و خانوادهاش در نبود سیران میگوید. او از وعدههای پوشالی مسئولان گله دارد و حق خود و خانوادهاش را آوارگی و فقر مطلق نمیداند. پدر سیران که حتی دیه دخترش را نیز دریافت نکرده است، تنها خواستار بهبود شرایط زندگی است تا شرمنده خانوادهاش نباشد.
او در گفتوگو با« قانون» گفت: «قصه جانباختن دخترم بسیار دردناک است. هنوز و پس پنج سال از آتشگرفتن سیران، جای خالی او را احساس میکنیم. انگار که هر روز پای سفره با ما غذا میخورد، میخندد و صبحبهصبح به مدرسه میرود. هنوز بعد از گذشت چندسال به شوق دیدن او به خانه میآیم، گویی که نفس میکشد اما در میان ما نیست. گفتن از روز تلخ حادثه، برایم سخت است اما به دلیل اخذ حق همسر و فرزندانم با شما سخن میگویم. آتشسوزی در مدرسه شینآباد در تاریخ ۱۵آذر سال۹۱ به وقوع پیوست و پنج روز بعد، دخترم در حالی که هنوز بیهوش بود از دنیا رفت.
علت آتشسوزی، خرابی بخاری مدرسه تشخیص داده شد. مسئولان میدانستند که بخاری خراب است زیرا از یک روستای دیگر برای مدرسه شینآباد آورده بودند و مسئولان مدرسه قبلی که از آن استفاده میکردند، به دلیل خراب بودنش از استفاده بخاری سرباز زدند. وقتی کلاس درس آتش گرفت، دختر من که از قد و قامت بلندی برخوردار نبود، زیر دست و پا ماند و ریهاش پر از دود شد، در آتش سوخت و درنهایت نابود شد. در بیمارستان حتی من و مادرش چهره او را نمیشناختیم. دختر ما کشته بیمسئولیتی برخی از مسئولان شد.
علاوه بر سیران، یک دانشآموز دیگر به نام اسرین رسولزاده نیز جان خود را از دست داد و تعدادی دیگر دچار مصدومیتهای شدیدی شدند. در ابتدا مسئولان مرتبط به خصوص آموزش و پرورش وعدههای مساعدی به ما دادند. گفتند که علاوه بر پرداخت دیه به میزان ماه حرام، پدر خانواده را نیز استخدام میکنیم اما از تمام چنین وعدههایی شانه خالی کردند و تنها ۳۱میلیونو۵۰۰هزار تومان به عنوان هدیه به من دادند. به روح دخترم قسم که حدود یکسال است دور از خانوادهام هستم و در وضعیت سخت و با بدهکاری فراوان زندگی میکنم. ۶ ماه است که توان پرداخت کرایه خانهام را ندارم و زن و فرزندانم مدام در استرس به سر میبرند. حتی آنقدر پول ندارم که برای پیگیری پرداخت دیه به تهران سفر کنم.
هر بار که به تهران میآیم، یکی از وسایل خانه را میفروشم تا خرج سفر فراهم شود. به من گفتند که تو را به استخدام آموزش و پرورش درمیآوریم و از حیث معیشتی، تو و خانوادهات را تامین میکنیم اما اکنون که پنج سال از آن حادثه میگذرد، به هیچیک از وعدههایشان عمل نکردهاند. میگویم مگر نگفتید که دیه کامل را پرداخت میکنید؟ میگویند کاری نکردهایم که دیه بدهیم. خداوند شاهد است که من و خانوادهام در آوارگی مطلق زندگی میکنیم. اگر بچه یکی از مسئولان و بزرگان کشور هم در آتش میسوخت، همان برخوردی با خانوادهاش میشد که با من و خانوادهام میشود؟ مدام میگویند که برای پرداخت حقمان باید مجوز بگیریم، چرا ما را اذیت میکنند؟ به خدا قسم اگر حق زن و فرزندانم را ندهند، با خانوادهام به تهران میآییم و در خیابان چادر میزنیم تا پول خون سیران را بگیریم.
مگر ما چه میخواهیم؟ مگر ایرانی نیستیم؟ مسئولان وضعیت فلاکتبار زندگی ما را مشاهده کنند و به دادمان برسند. اکنون نگهبان یک سردخانه هستم و ماهی ۸۰هزارتومان دریافت میکنم. به کجای این ممکلت برمیخورد اگر من را در یکمدرسه سرایدار کنند و حقوق ثابتی به من بدهند؟ ما نیز حق حیات داریم».
درددلهای پدر نادیه صالح
علی صالح، پدر نادیه صالح، یکی از آسیبدیدگان آتشسوزی مدرسه شینآباد از دردی میگوید که هنوز دامنگیر نادیه است. او نگران از دسترفتن بینایی دخترش است و از مسئولان میخواهد که به وعدههای خود عمل کنند. این پدر در گفتوگو با «قانون» گفت: «دختر من نادیه صالح، ۷۰درصد بیناییاش را از دست داده است. یک گوشش به طور کامل نمیشنود و کل صورت، کمر و دستهایش دچار آسیبی شدید شدهاند. با چنین شرایطی دو ماه است که به طور کامل روند درمانی قطع شده است. خواسته من جز بهبودی کامل دخترم، چیز دیگری نیست.
من و همسرم بدون شک در آتشسوزی مدرسه شینآباد تقصیری نداشتیم، پس چرا مسئولان که مقصران اصلی حادثه هستند ما را رها کردهاند؟ وقتی حادثه رخ داد، مسئولان مختلف از نهادهای گوناگون وعدههای حمایتی بسیاری میدادند اما هیچیک از آنها عملی نشد. گفتند که تمام هزینههای درمان را پرداخت میکنیم اما فقط به مدت یک سال هزینه عملهای جراحی به بیمارستانها واریز شد و پس از آن هیچ پولی برای درمان دخترم درنظر گرفته نشد. وقتی در سال اول پول بیمارستان را به موقع میدادند، پزشکهای فوقتخصص تیغ جراحی را به دست میگرفتند اما از سال دوم تا کنون، دستیاران دخترم را جراحی میکنند. یک تیشو(وسیله ترمیمی پوست) به مدت دو ماه در صورت دخترم قرار دادند و پس از دوماه گفتند که تیشو از جنس مرغوب نبوده است و باید دوباره بگذاریم. صورت دختر من از روز نخست بهتر که نشد هیچ، بدترهم شده است زیرا پزشکان متخصص به دلیل نبود پول، او را عمل نمیکنند. در ابتدا به ما گفتند که اگر پزشکان داخلی نتوانستد فرآیند درمان را به درستی انجام دهند، همه کودکان مصدوم را به خارج از کشور میفرستیم. اکنون که چندسال از آن اتفاق میگذرد، بر همگان واضح است که روند درمان در ایران بهدرستی انجام نمیشود و باید بچههای آسیبدیده مدرسه شینآباد به خارج از کشور فرستاده شوند اما مسئولان به هیچ وجه به محققکردن وعدههای خود توجه نمیکنند. سالهاست که عروسی و عزای ما یکی شده است. سال به سال مشکلات ما اضافه میشود و هیچ راهحلی برای حل مشکلاتمان وجود ندارد. میدانیم که دخترها نسبت به پسرها حساستر هستند و زیبایی برایشان مهم است. ما برای مسئولان آنقدر بیاهمیت هستیم که آقای هاشمی حتی دختر من را معاینه مجدد نمیکند.
وقتی برای نوبت نخست دخترم را معاینه کرد، گفت که سوختگی به شبکیه چسبیده است و سال آینده برای معاینه مجدد او را به تهران بیاورید. از آن ماجرا بیش از یکسال میگذرد و ما حتی نمیتوانیم دکتر هاشمی را ببینیم. من نگرانم که اگر روند درمان دیر شود، دخترم به صورت کامل بیناییاش را از دست بدهد. شرایط سختی را تجربه میکنیم و امیدوارم این روزهای سخت تمام شود».
تحقق نیافتن وعدههای مسئولان
حسین احمدینیاز، وکیل پرونده کودکان مدرسه شینآباد که در چند روز اخیر نامه سرگشادهای در خصوص تحقق نیافتن وعدههای دولت به مقام ریاستجمهوری نوشته است، در گفتوگو با «قانون» از مشکلات بسیار کودکان و خانوادههای متضرر حادثه شینآباد گفت: «پس از حادثه تلخ آتشسوزی در مدرسه دخترانه شینآباد که دوکشته به نامهای اسرین رسولزاده، سیران یگانه و تعدادی مصدوم را در پی داشت، در جلسه هیات دولت مقرر شد که دیه جانباختگان و هزینههای درمان مصدومان پرداخت شود. رییس بیمارستان حضرت فاطمه زهرا(س) مدت درمان دختران آسیبدیده را حدود ۱۵ماه تخمین زد که به دلیل عدم پرداخت هزینههای درمان از سوی دولت چنین امری تا کنون محقق نشده است. از سوی دیگر، وعده پرداخت دیه نیز در هالهای از ابهام قرار دارد؛ بهنحوی که پس از گذشت چندسال از آن وعدهها به صراحت میگویم که دیه جانباختگان پرداخت نشده است.
حتی مسئولان ذیربط امکانات اسکان آسیبدیدگان و خانوادههای ایشان را در تهران مهیا نکردند و عزیزان مصدوم در این سالها مسافت بسیاری را برای یک عمل جراحی طی میکنند. برای ترمیم صورت دختران آسیبدیده، پوست قسمتی از بدن را جدا میکنند و بر صورت پیوند میزنند؛ در حقیقت با ایجاد یک زخم جدید، زخم پیشین درمان میشود. یعنی پروسه درمان این عزیزان بسیار دردناک است و آنها با چنین شرایط سختی، سالها در رفتو آمد میان شینآباد و تهران هستند. اگر دولت نمیتواند به وعدههایش جامه عمل بپوشاند، بهتر است که ایشان را به خارج از کشور بفرستد تا درمان در کشورهای دیگر انجام شود. این موضوع مساله جدیدی نیست و خود دولتمردان نیز پس از حادثه، وعده داده بودند که در صورت عدم توفیق در درمان، کودکان متضرر را به خارج از کشور بفرستند. هر وقت که این موضوع را به مسئولان یادآوری میکنیم از مساله طفره میروند».