آیا در ایران یک انقلاب در جریان است؟ این پرسشی است که همزمان با دور جدید حوادث در ایران همواره از رضا مرعشی، یکی از تحلیلگران سابق مسائل ایران در وزارت خارجه آمریکا پرسیده میشود. او در پاسخ میگوید، این اولین بار نیست که از من خواسته میشود، مسألهای را توضیح دهم که حتی تحلیلگران مقیم ایران نیز در توضیح آن مشکل دارند.
در سال 2009، من در دفتر امور ایران در وزارت خارجه آمریکا، مشغول به کار بودم و یکی از معدود افرادی بودم که مسائل پس از انتخابات جنجالی ریاستجمهوری را از ابتدا تا انتها در دستور کار داشتم. چند روز پس از ماجرا، این پرسش سخت از ما پرسیده شد، این ماجرا به کجا خواهد انجامید؟
با این حال، بررسی دقیق و باحوصله ماجرا، ما را به نتایجی رساند که به مقامات بالاتر ارائه شده و بعدا درستی آن نیز اثبات شد. در یک نگاه کلی، همان تحلیل هشت سال پیش، امروز هم قابل استفاده است.
به گزارش «تابناک»؛ در مطلبی که هافینگتون پست درباره تحلیل سرنوشت اعتراضات اخیر کشورمان به قلم آقای مرعشی نوشته، آمده است، در ابتدا، ما بر این نگاه تأکید کردیم که ثبات نظام حاکم بر ایران، بر چهار پایه استوار است: مشروعیت دولت در نگاه مردم، کارآمدی در مدیریت امور کشور، یکپارچگی میان نخبگان سیاسی و انحصار استفاده از زور در دست دولت. در سال 2009، نگاه وزارت خارجه آمریکا این بود که دو ستون اصلی در نتیجه حوادث پس از انتخابات آسیب دیده است. نخبگان سیاسی با یکدیگر اختلافات قابل توجهی داشتند، ولی بعدا وضعیت تغییر کرد و در سال 1392 با انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری همبستگی نخبگان بیشتر شد. از سوی دیگر، در همه این مدت به انحصار نظام در استفاده از زور خدشهای وارد نشده است.
اگر وضعیت اکنون را با آن سال مقایسه کنیم، معترضین وضع بهتری ندارند. اعتراضاتی در خصوص دو پایه اول قدرت نظام وجود دارد، ولی نخبگان سیاسی، احساس دشمنی سال 1388 نسبت به یکدیگر را ندارند و توانایی نظام برای این که در صورت لزوم از قوای انتظامی و نظامی استفاده کند نیز قابل تردید نیست.
در سوی دیگر ماجرا، ما در وزارت خارجه آمریکا، به چهار ستون مورد نیاز برای ایجاد شرایط براندازی در ایران توجه داشتیم: برای رسیدن به این وضعیت انقلابی، لازم است که نارضایتی همگانی در میان مردم وجود داشته باشد، شبکه سازماندهی شدهای وجود داشته باشد که معترضین را هماهنگ کند، معترضین یک ایدئولوژی داشته باشند که گرد آن متحد شوند و این که رهبری مقبول داشته باشند. در سال 2009 نارضایتی در میان جمعیت انبوه معترضین وجود داشت و آنان از یک رهبری هم برخوردار بودند، ولی تواناییهای نظام جمهوری اسلامی، مانع از این میشد که سایر عوامل مورد نیاز برای تغییر مورد نظر آمریکا فراهم آید.
با در نظر داشتن شرایط امروز ایران، به نظر میرسد که نارضایتی وسیع وجود دارد ولی معترضین فراتر از نارضایتی از وضعیت کشور نه ایدئولوژی مشترکی دارند، نه رهبری و نه یک ساختار منظم. به علاوه نظام همچنان این توانایی را دارد که مانع شکلگیری این عوامل شود.
هشت سال پیش، ما به مقامات بالاتر خود در وزارت خارجه آمریکا گفتیم که برای بروز وضعیت انقلابی در ایران، باید هر چهار عامل مربوط به سمت دولت و هر چهار عامل مربوط به طرف مقابل فراهم باشد. در روزها، هفتهها و ماههای آتی ما وضعیت ایران را نظارهگر بودیم و هر چه جلوتر رفتیم درستی تحلیل ما بیشتر اثبات شد؛ بنابراین، وقتی در یک کشور شرایط انقلاب و تغییر نظام حاکم نیست، باید اتفاقاتی را که در آن میافتد، یک جنبش و یا حرکت در راستای حقوق مردم بنامیم.
امروز هم همان تحلیل صادق است. اعتراضات اصلی در ایران امروز هم ادامه حرکتهای مردم ایران برای رسیدن به حقوق خود است و نه یک تلاش برای براندازی نظامی که بر ایران حکومت میکند. نتیجهگیری تنها وقتی میتواند تغییر کند که هشت ستونی که قبلا به آن اشاره شد، دچار تغییر شده باشد.
با در نظر داشتن جمیع این شرایط، همان نتیجهای که در سال 2009 در وزارت خارجه آمریکا به دست آمد باز هم صادق خواهد بود. مردم ایران خواستهایی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارند که اگر تامین نشود سبب شکاف میان مردم و حاکمیت خواهد بود.
مرحله بعدی در کار ما در وزارت خارجه آمریکا این بود که به این پرسش پاسخ دهیم که دولت آمریکا باید در قبال حوادث ایران چه واکنشی نشان دهد؟ در سال 2009، توصیه وزارت خارجه به مقامات بالاتر این بود که نگرانی خود را در خصوص اعمال خشونت علیه تظاهرکنندگان ابراز کنند و اهمیت آزادی بیان، فرایند دموکراتیک و مخالفت مسالمتآمیز با دولت را مورد تأکید قرار دهند. نظر وزارت خارجه این بود که نیاز است دولت آمریکا احترام کامل خود به تمامیت سرزمینی ایران، پرهیز از تبدیل شدن به یکی از طرفین دعوا در صحنه داخلی ایران و همچنین باور به این که تعیین حاکمیت ایران خارج از حدود اختیارات آمریکا است، ابراز کند. این توصیههای وزارت خارجه وارد فرایند تصمیمگیری مجموعه نهادهای دولت آمریکا شد و سرانجام بر سر آن توافق شد. اغلب تحلیلگران مسائل ایران خارج از دولت نیز از همین رویکرد حمایت میکردند.
اقلیت کوچکی بودند که این نظر عمومی را قبول نداشتند و اصرار داشتند که آمریکا باید اقدامات بیشتری در خصوص ایران انجام دهد، ولی آنها گزینه عملیاتی قابل توجهی ارائه نمیکردند. عدهای از آنها مدعی بودند که ایران مستعد حمله آمریکاست. عده دیگری مدعی بودند که عمر نظام ایران به شماره افتاده است و فشار تحریمی بیشتر آنها را به لبه پرتگاه خواهد برد، ولی هیچ یکی از ارزیابیهای داخل دولت این نظرات را تأیید نمیکرد. حتی یکی از اعضای جمهوریخواه کنگره مدعی بود که باید برای حمایت از معترضین در ایران، برای آنها دستگاه کپی بفرستیم. البته وی توضیح نمیداد که چنین دستگاههایی چگونه میتوانند به مخالفان دولت در ایران کمک کنند.
امروز هم دولت آمریکا هیچ ابزاری بیشتر از آن روز برای تأثیرگذاری بر نتیجه تحولات در ایران ندارد. بنابراین نمیتوان رویکردی را خارج از همان اصول کلی هشت سال پیش توصیه کرد.
چند روز پس از شروع اعتراضات اخیر در ایران، اوضاع همچنان سیال است، ولی از همان چهار ستون قبلی میتوان به عنوان ابزارهایی برای تحلیل نتیجه نهایی اعتراضات استفاده کرد. مشروعیت مردمی، کارامدی نظام، همبستگی نخبگان و انحصار توانایی استفاده از زور در دست دولت نشانگرهای نظام ایران برای حفظ ثبات در کشور هستند و تغییرات در میزان نارضایتی عمومی، سازماندهی، ایدئولوژی و رهبری عواملی هستند که مدت دوام اعتراضات را تعیین خواهد کرد.