همه راهها به بنبست سیاست منتهی میشود، از هر مسیری که بخواهیم علت ناکامیهایمان در عرصههای اقتصادی را بررسی کنیم میبینیم پای سیاستهایی غلط در میان است، سیاستهایی که باید در خدمت اقتصاد باشد سالهاست به بلای جان اقتصاد تبدیل شده است، به نظر میرسد اکنون باید تصمیمات قاطعانهای در این زمینه اتخاذ شود تا با ایجاد اجماعی گسترده در میان نهادهای مختلف، تغییر را در سیاستهای اقتصادی کشور کلید بزنیم.
پدرام سلطانی، نایبرئیس اتاق ایران در این باره معتقد است: ما نتوانستیم با همسایگانمان کار کنیم و با آنها وارد یک موافقتنامه راهبردی و تعاملات سازنده و بلندمدت اقتصادی شویم. مادامی که رویکردهای سیاسی کشور را تغییر ندهیم نمیتوانیم به بهبود این وضعیت امیدوار باشیم، رویکردهای سیاسی ما نشان داده که ما تاکنون نتوانستهایم پایداری روابطمان را با کشورهای همسایه و جهان حفظ کنیم، کمتر کشوری را در همسایگی خود سراغ داریم که در یک دهه گذشته از روابط پایدار و پیشرونده در حوزه اقتصادی با آن بهرهمند شده باشیم. دنیا میگوید من به شما یک امتیاز میدهم و شما هم به من یک امتیاز بدهید، این در حالی است که ما میخواهیم آنها امتیاز بدهند و ما امتیازی به آنها ندهیم، خب نمیتوانیم اینگونه وارد توافقات تجاری منطقهای و بینالمللی شویم.
♦♦♦
چرا ایران شریک تجاری ندارد؟
ایران شریک تجاری کم ندارد، اما شریک راهبردی تجاری ندارد. در اصطلاح بینالمللی شریک تجاری به کشورهایی اطلاق میشود که با ما مراوده تجاری دارند. ما با کشورهای همسایه، چین، هند و اروپا و بسیاری از کشورهای دیگر کار میکنیم و در آمار سالانه تجارت خارجی ما نامشان برده میشود یا در سایر تعاملات اقتصادی ما حضور دارند که شریک تجاری ما محسوب میشوند. مشکل ما این است که شرکای راهبردی تجاری نداریم، یعنی کسانی که توانسته باشیم با آنها منافع تجاری و اقتصادی طولانیمدت تعریف کرده باشیم و با منافع تجاری ما همگرایی و همافزایی داشته باشند، علاوه بر آن وزن تعاملات تجاری ما با این شرکا در اندازهای باشد که ملاحظات سیاسی به آن خدشه وارد نکند و آن را به حاشیه نبرد. این مشکل ماست.
خب چرا ایران چنین شرکای راهبردی تجاری ندارد؟
به این خاطر که ما متاسفانه در هیچ توافقنامه عمیق و راهبردی منطقهای و بینالمللی تجاری یا اقتصادی قرار نداریم. تعریف منافع راهبردی مشترک یا چارچوب نشاندهنده این منافع راهبردی در درجه اول این است که ما توافقنامههای دوجانبه و چندجانبه تجاری موثر و پایدار داشته باشیم ضمن اینکه در تعاملات سیاسی نیز با این کشورها به تعامل پایدار و سازندهای رسیده باشیم. چون این اتفاق رخ نداده است و ما به صورت اسمی در چند توافقنامه مثل «اکوتا» یا توافقنامه «دی 8» یا کشورهای اسلامی حضور داریم که همه اینها نمادین است و هیچکدام از اینها عموماً یا اجرایی نشدهاند یا به جهت تضاد منافعی که کشورها باهم دارند قابلیت اجرایی شدن را ندارند. توافقاتی که فرمالیته هستند و عمدتاً نگاهشان سیاسی است.
سوالی که در ادامه مطرح میشود این است که چرا تاکنون عضو هیچ پیمان موثر منطقهای نشدهایم؟
اتفاقی که برای ما بعد از انقلاب افتاد، این است که در یک دوره طبیعتاً برای حفظ انقلاب یا حفظ چارچوبهای جدید، وارد یک سوءظن دوجانبه با بسیاری از کشورها شدیم، از آمریکا تا کشورهای اروپایی و کشورهای همسایه و در مقاطع مختلف سایر کشورها و عموم کشورهای اثرگذار منطقه و دنیا به دلایل مختلف با ما در حوزه سیاسی تضاد راهبردی پیدا کردند. هردو طرف مقصر بودند اما به نظر من اندازه تقصیر ما بیشتر بود چراکه ما به موضوعات بسیاری نگاه شکاکانه یا بیش از حد سیاسی داشتیم که ما را از بهبود روابط و تعاملات سازنده اقتصادی با این کشورها محروم کرده است.
در جاهایی نیز به دلیل این رویکرد و نگاه، ما اشتباهات استراتژیک داشتیم و به طور مشخص موضوع الحاق به سازمان تجارت جهانی بود. ما از اعضایی بودیم که خیلی زود به موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت که مادر سازمان تجارت جهانی است پیوستیم و اگر در همان مسیر حرکت میکردیم میتوانستیم از اعضای موسس سازمان تجارت جهانی باشیم اما این سوءظن و این راهبرد غلط بینالمللی باعث شد که ما آن دوره طلایی را از دست بدهیم و الان سالهای سال پشت در سازمان تجارت جهانی بایستیم و خودمان را از داشتن حقوق بسیاری از جمله امتیازات و منافع تعامل سهلتر و ارزانتر با سایر کشورها محروم کنیم و به عنوان بزرگترین اقتصادی که هنوز به سازمان تجارت جهانی نپیوسته است حتماً با شرایط بسیار سخت و با امتیازات کم یا با اعطای امتیازات زیاد مجبور میشویم به این سازمان بپیوندیم. متاسفانه تفکر استراتژیک کشور در سطح بینالمللی در جهت ساختن منافع اقتصادی برای کشور ما موفق عمل نکرده است. بر همین اساس عمده موانع بر سر راه ما برای پیوستن به پیمانهای تجاری موثر منطقه مسائل سیاسی و شکاف مشهودی است که میان رویکردهای سیاسی ایران با سایر کشورها یا بلوکهای منطقه وجود دارد.
تا چه اندازه معتقدید که نقش سازمان تجارت جهانی به ویژه پس از روی کار آمدن ترامپ در آمریکا در حال کمرنگ شدن است؟
نمیتوان این تحلیل را ارائه کرد که با آمدن فردی مثل ترامپ نقش سازمان تجارت جهانی نیز در حال کمرنگ شدن است، و سپس آن را یک قاعده فرض کرد و گفت نقش این سازمان در کل دنیا در حال کمرنگ شدن است. رئیسجمهور جدید آمریکا از نظر طرز تفکر و طرز برخورد و از این حیث که مجدداً در حال بازگرداندن سیاستهای حمایتگرایانه است یک پدیده است این در حالی است که آمریکا خود از کشورهای پیشگام در تاسیس سازمان تجارت جهانی بوده است.
اما اتفاقی که در چند دهه گذشته رخ داده و و در دو دهه اخیر پررنگ بوده این است که با برخاستن اقتصاد چین و به دنبال آن سایر اقتصادهای نوظهور دنیا مثل بریکس و نسل بعدی اقتصادهای نوظهور که البته جا دارند تا قد و اندازه پیدا کنند، معادلات سازمان تجارت جهانی قدری به هم ریخت از این جهت که توجیه اقتصادی برای تولید کالاهای صنعتی و صادرات در کشورهای نوظهور در اقتصاد بزرگ چین و سایر کشورها به مراتب بیشتر از کشورهای صنعتی شد، کشورهای صنعتی نتوانستند خودشان را به میزانی که انتظار داشتند با این رشد سریع چین و اقتصادهای نوظهور تنظیم کنند و نظام جهانی شدن در 20 سال گذشته بیشتر به نفع اقتصادهای نوظهور و دارای رشد سریع حرکت کرده و به میزان دهههای قبل از آن، منافع آمریکا و سایر کشورهای غربی را نتوانسته تامین کند، این است که برخی از جریانهای فکری در آمریکا و در کشورهای توسعهیافته به سازمان تجارت جهانی سوءظن یا بدگمانی پیدا کردند.
این موضوع مختص آمریکا نیست و در برخی از کشورهای اروپایی هم میبینیم که برخی از حزبهای راست و به ویژه راستهای افراطی مسیر عکس جهانی شدن را در شعارها و حرفهایشان هدفگذاری کردهاند و راجع به آن حرف میزنند، مثل اتفاقی که در انگلیس رخ داد و این کشور از اتحادیه اروپا خارج شد که نمودی دیگر از هراس کشورها از پیوند اقتصادها با هم و پایین آمدن دیوارهای تعرفهای و موانع غیرتعرفهای و تجاری بود.
فکر میکنم این یک پوستاندازی یا نسل جدیدی از معادلات جابهجایی موازنه قدرت در اقتصاد جهانی به نفع اقتصادهای نوظهور و اقتصادهای در حال توسعهای باشد که سیر خودشان را با سرعت سپری میکنند و در یک دهه گذشته رشد اقتصادی خوبی را کسب کردهاند، خب طبیعتاً واکنش اروپا و آمریکا نیز به همین جهت به این موضوع مثبت نبوده است. اما پیشبینی نمیکنم که سازمان تجارت جهانی به این معنا که به سمت انحلال میرود یا اقتصادهای موثر از آن خارج میشوند، در حال کمرنگ شدن باشد و این اتفاق را بعید میدانم.
این تحلیل را که ایران به جای چانهزنی برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی باید وارد فاز قراردادهای تجاری شود تا چه اندازه قبول دارید؟
من خودم از جمله پیشنهاددهندگان این موضوع هستم، الحاق ما به سازمان تجارت جهانی در شرایط نامطلوب کنونی از نظر شرایط سیاسی عملاً نامعلوم است و مشخص نیست ما در چه افقی به این سازمان ملحق خواهیم شد. اکنون حدود هشت سال است که تشکیل گروه کاری الحاق ایران به سازمان تجارت جهانی متوقف شده است. رئیس گروه کاری ایران نیز هنوز تعیین نشده است و با رویکردی که آمریکا دارد نیز مشخص نیست که چه زمانی مشخص خواهد شد. بنابراین نباید صرفاً دست روی دست بگذاریم تا روزی که این فرآیند آغاز شود که همین فرآیند نیز حداقل پنج تا شش سال طول خواهد کشید. راه درست این است که همزمان با تلاشمان برای آغاز مذاکرات الحاق، به انعقاد موافقتنامههای دوجانبه و چندجانبه تجارت آزاد به ویژه با کشورهای همسایه و کشورهای منطقه که همان بازارهای اصلی صادراتی خودمان هستند مبادرت کنیم.
کار نسبتاً خوبی که در چند سال گذشته انجام شده است فرآیند عضویت کامل ایران در اتحادیه گمرکی «اوراسیا» است که متشکل از روسیه و کشورهای شوروی سابق است که بازارهای بالقوه خوبی برای ما هستند و امیدوارم مراحل الحاق را با سرعت جلو ببریم. این در حالی است که متاسفانه خبرهای خوبی از رویکرد وزارتخانههای ذیربط در جریان الحاق ما به «اوراسیا» به گوش نمیرسد مبنی بر اینکه با نگاه بسیار محافظهکارانه و محدود دامنه حضور ایران در این اتحادیه را حداقلی میکنند و بسیاری از کالاهای ایران را از لیست عضویت ایران یا تعلق تعرفهای تجارت آزاد از این اتحادیه خارج کردند.
این نقض غرض است، اگر ما بخواهیم به یک موافقتنامه چندجانبه تجارت آزاد بپیوندیم و لیست حساسمان را آنقدر بلندبالا کنیم که عملاً لیست سفید یا لیست مثبتمان اندازه کوچکی از تعاملات تجاریمان را با این کشورها شامل شود باعث میشود که آثار آن موافقتنامه را خنثی کنیم از اینرو اگر بخواهیم اینطور حرکت کنیم کارهای نمادین و فرمالیته میشود و اگر با نگاه تعامل حداکثری این کار را انجام دهیم بسیار اقدام خوبی است و باید تلاش کنیم با سایر کشورهای منطقه هم وارد موافقتنامههای دوجانبه و چندجانبه تجارت آزاد شویم. ایران تنها مانع اجرایی شدن موافقتنامه تجارت ترجیحی با کشورهای اکو یا اکوتا است و الان چند سال است که همه کشورها اکوتا را تصویب کردهاند به جز ایران و این موضوع نشان میدهد که ارادهای در وزارتخانههای ذیربط و مسوولان مربوطه برای ورود به این بلوکهای تجاری وجود ندارد و عملاً با دست خودمان داریم خودمان را منزوی میکنیم.
فضای پسابرجام تا چه اندازه در ایجاد شرایط حرکت به سمت پیمانهای تجاری به کشور کمک کرده است؟
برجام در بهبود روابط ما با اروپا بیشتر از سایر بخشهای جهان موثر بوده است، اما این توافق در روابط میان ایران با سایر کشورها به ویژه کشورهایی که میتوانیم با آنها روابط دوجانبه و چندجانبه تجاری داشته باشیم تاثیر مشهودی ایجاد نکرده است و شرایط ما را در منطقه سختتر کرده است. ما تا قبل از برجام با همسایگان جنوبی و کشورهای حاشیه خلیجفارس در یک تعامل کج دارو مریز بودیم اما ناخرسندی آنها از برجام و اشتباهات ما در تعاملات با آنها و اتفاق بد حمله به سفارت عربستان باعث شد که این کشورها شمشیر را برای ما از رو ببندند و روابط نیمبند ما با این کشورها نیز به حداقل برسد، این در حالی است که اقتصاد موفق، اقتصادی است که بتواند بهترین روابط تجاری را با همسایگانش داشته باشد. ما الان در میان همسایگانمان دوستی به معنای واقعی نداریم.
ما نتوانستیم با همسایگانمان کار کنیم و با آنها وارد یک موافقتنامه راهبردی و تعاملات سازنده و بلندمدت اقتصادی شویم. مادامی که رویکردهای سیاسی کشور را تغییر ندهیم نمیتوانیم به بهبود این وضعیت امیدوار باشیم، رویکردهای سیاسی ما نشان داده که ما تاکنون نتوانستهایم پایداری روابطمان را با کشورهای همسایه و جهان حفظ کنیم، کمتر کشوری را در همسایگی خود سراغ داریم که در یک دهه گذشته از روابط پایدار و پیشرونده در حوزه اقتصادی با آن بهرهمند شده باشیم.
چند گام عملی در زمینه فراهم کردن شرایط برای حرکت در مسیر پیوستن به پیمانهای تجاری از منظر شما کداماند؟
نکته نخست که باید به آن توجه کنیم این است که سطح اختیارات و قدرت دولت ما در تعاملات دیپلماتیک با دنیا پایینتر از حد معمول سایر کشورهاست. دولت خیلی دستوپابسته وارد تعاملات دیپلماتیک میشود. ببینید برای برجام چه اتفاقی افتاد! برجام شاید تنها جایی بود که در یک دهه گذشته و شاید طی 15، 16 سال گذشته دولت توانست اجماعی در سطح بالای کشور برای تعاملات دیپلماتیک ایجاد کند و ببینید وقتی چنین اجماعی انجام شد چقدر در کار دولت کارشکنی کردند.
اکنون ببینید ما که در سایر رویکردهای دیپلماتیک خود چنین اجماعی را نداریم اصلاً کاری جلو نمیرود. موضوع اصلی این است که سطح اختیارات و تصمیمگیریهای دولت باید مانند سایر دولتها باشد و بتواند در این زمینه سیاستگذاری کرده و چشمانداز داشته باشد. نکته دوم این است که ما متاسفانه هیچ برنامه راهبردی توسعه اقتصادی نداریم که در قالب این برنامه راهبردی بتوانیم مشخص کنیم که در چه حوزههایی از اقتصاد، باید تولید و سرمایهگذاری انجام شود و در چه حوزههایی باید آرامآرام کار را سبک کنیم، به دلیل اینکه این راهبردها را نداریم نمیتوانیم در مذاکرات موفق و متمرکز عمل کنیم و میخواهیم از تمام صنایعمان حمایت کنیم و هیچ امتیازی ندهیم، خب مشخص است اینگونه که نمیتوان با دنیا معامله کرد.
دنیا میگوید من به شما یک امتیاز میدهم و شما هم به من یک امتیاز بدهید، این در حالی است که ما میخواهیم آنها امتیاز بدهند و ما امتیازی به آنها ندهیم، خب نمیتوانیم اینگونه وارد توافقات تجاری منطقهای و بینالمللی شویم. فکر میکنید ما چرا این مشکل را داریم؟ چون تکلیفمان با خودمان مشخص نیست و به طور مثال میخواهیم هم از فولاد حمایت کنیم هم از خودروسازی، هم به دنبال حمایت از پتروشیمی هستیم و هم نساجی. بالاخره ما میخواهیم از چه صنایعی حمایت کنیم و از چه صنایعی قصد حمایت نداریم، به این جهت که بتوانیم به اقتصادهای مقابلمان بگوییم ببینید تکلیف ما مشخص است و این 10 صنعت، صنایع استراتژیک ما هستند که در آنها کمتر امتیاز میدهیم و بیشتر از شما امتیاز میخواهیم بقیه مهم نیستند و در آنها ما بیشتر به شما امتیاز میدهیم.
از سوی دیگر ما خلأ استراتژیک در توسعه اقتصادی داریم و دولت هم متاسفانه به صورت حرفهای به این موضوع نپرداخته است، حتی ما به عنوان اتاق پیشنهاد دادیم که آمادگی داریم به عنوان نهاد بخش خصوصی با کمک مشاوران معتبر بینالمللی بیاییم مسیر برنامه راهبردی توسعه اقتصادی برای کشور بنویسیم که دولت متاسفانه تا این لحظه موافقت خود را با این موضوع اعلام نکرده و از آن استقبالی نکرده است.
نکته بعدی در این موضوع این است که ما به عنوان بخش خصوصی و از سوی دیگر دستگاههای اقتصادی دولت و به طور مشخص وزارت صنعت و معدن و وزارت کشاورزی در دو بخش متولی سیاستهای تجاری هستیم و باید بنشینیم و باهم مرزهای توافقنامههای دوجانبه و چندجانبه را ترسیم و ماموریتها را مشخص کنیم. پس از آن باید این عزم در این دو وزارتخانه با هماهنگی وزارت امور خارجه به وجود بیاید تا بتوانیم به صورت جدی و قاطع جلو برویم تا بتوانیم این موافقتنامهها را در مدت زمان مشخصی ببندیم و وارد اوراسیا شویم و به سمت نهادینه کردن موافقتنامه تجارت آزادمان با پاکستان حرکت و نیز تلاش کنیم با عراق و افغانستان موافقتنامه تجارت آزاد امضا کنیم. از سوی دیگر باید با کشورهای حاشیه خلیج فارس به رویکردی تعاملی برسیم.
من از جمله کسانی هستم که معتقدم باید با کشورهای حاشیه جنوب خلیجفارس وارد مذاکره شویم و بتوانیم با آنها تعامل کنیم و از سوی دیگر باید از شرایط موجود استفاده کنیم و مذاکرات اقتصادی با اتحادیه اروپا را کلید بزنیم. ما اکنون در وضعیت مطلوبی نیستیم اما شرایط آن را داریم که این مذاکرات را آغاز کنیم.
منبع: هفته نامه اقتصادی تجارت فردا