مردي كه از يكسال قبل به اتهام قتل شوهر زن مورد علاقهاش در بازداشت به سر ميبرد اتهام را به گردن موتورسواري سياهپوش انداخت.
به گزارش جوان، شامگاه 28 بهمنسال قبل بود كه به قاضي محسنمديرروستا، بازپرس ويژه قتل تهران خبر رسيد حادثه قتل در بزرگراه آزادگان اتفاق افتاده است. بررسيهاي بازپرس در محل حادثه نشان داد مرد 32ساله كه مرتضي نام داشت با شليك گلوله هدف قرار گرفته و بعد از انتقال به بيمارستان جانش را از دست داده است.
الميرا، همسر مقتول كه در محل حضور داشت، گفت: لحظاتي قبل با خودروي پژو 206خودم در حال عبور از حوالي پل كاظمي در بزرگراه آزادگان بودم كه متوجه شدم لاستيك ماشين پنچر شده است، براي همين در حاشيه بزرگراه توقف كردم و با شوهرم تماس گرفتم و ماجرا را شرح دادم. او خواست كه داخل ماشين بمانم و درها را قفل كنم تا خودش را برساند. بعد از آن بود كه شوهرم خودش را به من رساند و مشغول تعويض چرخ ماشين شد كه ناگهان مردي زورگير از راه رسيد و با شوهرم درگير شد. او با شليك گلوله مرتضي را به قتل رساند و فرار كرد.
با انتقال جسد به پزشكي قانوني كارآگاهان پليس در جريان تحقيقات متوجه شدند كه هيچكدام از چرخهاي خودرو پنچر نشده است. بنابراين احتمال دادند كه مرتضي در جريان سناريويي مرموز به قتل رسيده باشد براي همين الميرا به عنوان مظنون مورد تحقيق قرار گرفت. او در بازجوييهاي فني به همدستي در قتل شوهرش اعتراف كرد و گفت كه عامل قتل مردي36ساله به نام عليرضا است.
الميرا توضيح داد: 16سال قبل بود كه عليرضا به خواستگاريام آمد، اما خانوادهام مخالفت كردند تا اينكه با مرتضي وصلت كردم. مرتضي مردي سختگيري بود و مدام من را اذيت ميكرد. الميرا گفت: بعد از 16سال با عليرضا تماس گرفتم و ماجراي اذيتهاي مرتضي را برايش شرح دادم. او وقتي از ماجرا با خبر شد دلش به حالم سوخت و سناريوي قتل او را طراحي و اجرا كرد. متهم گفت: مطابق نقشه با خودروي خودم در محل حاضر شدم و شوهرم را به محل حادثه كشاندم. وقتي شوهرم در محل حاضر شد، عليرضا كه در همان نزديكي كمين كرده بود از مخفيگاهش بيرون آمدو. . .
با اعتراف الميرا، عليرضا هم بازداشت شد و به ارتكاب قتل اعتراف كرد. او گفت: مدتي قبل بود كه الميرا در اينستاگرام برايم پيغام گذاشت و بعد از 16سال دوباره با هم ديدار كرديم.
متهم ادامه داد: 16سال قبل در حالي كه الميرا دانشآموز بود به خواستگارياش رفتم، اما خانوادهاش مخالفت كردند. من دست بردار نبودم و مدام به خواستگاري ميرفتم، اما پدرش مخالف ازدواج بود، براي همين محل زندگيشان را تغيير دادند. بعد از آن بود كه خانه تازهشان را هم پيدا كردم و دوباره به خواستگاري رفتم، اما پدرش آب پاكي را روي دستم ريخت به طوري كه مجبور شدم با دختر ديگري ازدواج كنم.
متهم گفت: من به علت پشتكاري كه داشتم مردي معروف شدم و كتابهاي زيادي نوشتم. در چند فيلم و تئاتر بازي كردم و جوايز زيادي هم كسب كرده بودم تا اينكه يك روز الميرا در اينستاگرام برايم پيغام گذاشت. همان پيغام سبب شد تا دوباره با هم ملاقات كنيم. الميرا مدام از شوهرش و كتكهايي كه ميخورد گلايه ميكرد. حرفهاي او سبب شد تا تصميم به تنبيه مرتضي بگيرم براي همين مطابق نقشه يك اسلحه تهيه كردم و با همدستي الميرا، شوهرش را به محل حادثه كشانده و به قتل رساندم.
متهم گفت: شب حادثه در حالي كه كلاه كاسكت به سر داشتم پشت تپهاي همان حوالي كمين كردم تا اينكه مرتضي از راه رسيد و به سراغ صندوق عقب خودرو رفت. همان لحظه از مخفيگاهم بيرون آمدم و به طرفش رفتم و گلولهاي به پهلويش شليك كردم كه زخمي شد. او در همان حال با من درگير شده بود كه ناگهان روي زمين افتاد. من اسلحه را روي سرش گذاشتم و گلوله ديگري شليك كرده و فرار كردم.
براساس اين گزارش متهم، روز گذشته به دادسراي امور جنايي منتقل شد و در آخرين تحقيقات حرفهايش را تغيير داده و اتهام را به گردن مردي موتور سوار انداخت. او گفت: شب حادثه وقتي مرتضي مشغول گرفتن پنچري شد من از مخفيگاهم خارج شدم. مرتضي وقتي من را ديد، شناخت و با هم درگير شديم كه ناگهان اسلحه از زير لباسم به زمين افتاد. من اسلحه را برداشتم و خواستم او را بترسانم كه دستم به ماشه رفت و گلولهاي شليك شد و به مرتضي برخورد كرد. من ترسيدم، اسلحه را انداختم و در حال دور شدن از محل بودم كه ديدم موتورسوار سياهپوشي از راه رسيد و اسلحه را برداشت و به طرف مرتضي شليك كرد و از محل فرار كرد.
متهم گفت: من به خاطر الميرا اتهام قتل را به گردن گرفتم، اما حقيقت اين است كه فرد ديگري مرتكب قتل شده است. با طرح ادعاي تازه از سوي متهم، تحقيقات بيشتر از متهم به دستور بازپرس در جريان است.