دلایل عقب بودن در اجرای عدالت به ویژه عدالت اقتصادی، هشدار مشاور فرمانده کل سپاه به مداحان، بازتاب ناکامی آمریکا و انگلیس در تصویب قطعنامه علیه ایران و یمن، خوب و بدهای حضور اینفانتینو، تهران روی مین اعتیاد، اخراج زیباکلام از دانشگاه آزاد، خانه تکانی نظامی در مملکت سعودی! و زنگ خطرهای سیاسی امنیتی آب، از مواردی هستند که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده اند.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه نهم اسفندماه در حالی بر پیشخوان مطبوعات قرار گرفتند که اصلیترین عناوینی که در صفحات نخست آنها برجسته شده است، عمدتا شامل موضوعاتی همچون، زنگ خطرهای سیاسی امنیتی آب، گزارشهایی درباره اصل ۴۹ قانون اساسی درباره بازگرداندن ثروتهای نامشروع به بیت المال، مراسم تجلیل از سردار سلیمانی، بازتاب ناکامی آمریکا و انگلیس در تصویب قطعنامه علیه ایران و یمن و نیز تسویه ژنرالهای نظامی در عربستان سعودی میشود.
روزنامه وطن امروز با این توضیح که شاه عربستان برای چندمین مرتبه فرمان عزل و نصبهای کشوری و لشکری گستردهای را صادر کرد، «قلع و قمع فرماندهان ارتشسعودی» را به عنوان تیتر اول خود برگزید. این روزنامه سرمقاله امروز خود را نیز به نوشتهای با عنوان «اهمیت راهبردی پاکسازی غوطهشرقی» اختصاص داده است. صفحه اول وطن امروز چهارشنبه بیشتر رنگ و بوی منطقهای دارد.
روزنامه اعتماد که نیم صفحه خود را در شماره امروز به گفت وگو با فرزند شهید بهشتی اختصاص داده، عنوان «بهشتی به بهشت زوری معتقد نبود» را از قول او درباره دیدگاه شهید بهشتی تیتر کرده است. چند یادداشت نیز درباره شهید بهشتی چاپ شده که یکی از آنها با تیتر «مقتدر و جذاب» به قلم داود فیرحی نوشته شده است.
روزنامه قانون در صفحه نخست خود به دو موضوع تحقیق و تفحص از مؤسسه شهروند و تحصیل و بازپس گیری اموال نامشروع پرداخته و عناوین «نامشروعهای دوستداشتنی!» و «شفاف سازی با دست لرزان!» را از این دو گزارش به عنوان تیترهای نخست انتخاب کرد.
روزنامه آرمان امروز نیز تیتر نخست خود را به اخراج زیبا کلام از دانشگاه آزاد و عکس یک صفحه اولش را به عکس احسان شریعتی، فرزند علی شریعتی اختصاص داد که با او در این شماره گفت وگو کرده و «شریعتی نواندیش دینی بود نه اصولگرای دینی» را به عنوان تیتر برگزیده است.
روزنامه شرق نیز تیتر یک شماره امروزش با عنوان «نخستین وتوی روسیه به نفع ایران» را درباره وتوی تصویب قطعنامه شورای امنیت درمورد یمن توسط روسیه برگزیده است.
مُردهای در میدان سیاست
علیرضا صدقی در بخشی از سرمقاله امروز ابتکار با عنوان مردهای در میدان سیاست نوشت: به نظر میرسد مشاوران و نزدیکان احمدینژاد از مدتها پیش پروژه عبور از جمهوری اسلامی ایران را کلید زده و در پی ایفای نقش در میدان «پساجمهوری اسلامی» هستند. عملکرد و رفتارهای احمدینژاد در ماههای اخیر حکایت از آن دارد که تئوریسینهای حامی او به این باور قطعی رسیدهاند که جمهوری اسلامی توان ادامه حیات نداشته و لازم است برای روزگار پس از این نظام ترفندی بیندیشند و جایی برای خود در ماشین قدرت، پس از فروپاشی نظام دست و پا کنند. در چنین شرایطی خویشتنداری و صبوری کلیه نهادهای قضایی و حاکمیتی در برابر او ـ که گرچه بسیار سخت، ناراحتکننده و کسالتبار شده است ـ حتی اگر ناشی از نقاط ضعف خودشان هم باشد، بسیار هوشمندانه و زیرکانه است.
احمدینژاد که این روزها بیش از هر سلبریتی و قهرمان دنیای مجازی سعی دارد با استفاده از هر ابزاری چهرهای جذاب! و البته رادیکال از خود ارائه دهد، بسیار علاقهمند است که مدتی را در بازداشت، حصر یا تحت فشار بگذراند. او تلاش میکند با این تحرکات به دو هدف عمده دست پیدا کند. نخست تطهیر سیمای زشت و کریهی که از هشت سال زمامداری امور از خود به یادگار گذاشت و دوم ایفای نقش در دورانی با شاخصها و ملاکهایی غیر از جمهوری اسلامی. احمدینژاد و اعوان و انصار او بهتر از هر کسی در داخل کشور میدانند که طی ۸ سال سیاه و اسفبار با سرمایههای مادی، معنوی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران چه کردند. آنها بخصوص در سالهای پایانی حکمرانیشان، دولتهای پس از خود را به «توقیف» عملکردهای سخیف، ضعیف، غیرکارشناسی، غیراصولی و زیانباری در آوردند که امکان رفع آنها از عهده یک دولت و دو دولت بر نمیآید. به گفته برخی کارشناسان، حداقل پنج دولت بعد از احمدینژاد در «توقیف» کامل عملکردهای او خواهند بود. با این وصف، دور از ذهن نیست که احمدینژادیها از همان سالها در پی درانداختن بازی جدیدی در «سایه» بوده باشند.
از سوی دیگر، امید زایدالوصفشان به تغییر موقعیت از «پوزیسیون» به «اپوزیسیون» و خروج از دایره و هرم نخبگان نظام هم موید این نکته است. حملات تند و بیمهابای «بقایی» و «رحیم مشایی» در کنار یار غارشان هم تاکید دوبارهای بر این سناریو است. با این همه به نظر نمیرسد «باند احمدینژاد» این بار توفیق چندانی به دست آورند. بی گمان آنها دچار «خطایی استراتژیک» و ضعف بزرگی در «تحلیل موقعیت» شدهاند.
علی رغم اینکه احمدینژاد و یارانش از هوش «سوءاستفادهگر اجتماعی» بالایی برخوردارند و به راحتی میتوانند بر موج احساسات «رادیکال» و تند عامه مردم سوار شوند، اما به تجربه ثابت شده آنها هرگز «سیاستمداران کاربلد» و «نخبگان سیاسی» نبودهاند. آنها هیچوقت نتوانستند معادلات پیچیده و علمی سیاسی را حل و فصل کرده و در پی سامان امور و رفتارهای «ایجابی» برآیند. همه توفیق و پیروزیهای شان در کنشهای «سلبی» بوده است. بدیهی است با چنین رویکردی نمیتوانند بخشهای تاثیرگذار جامعه را با خود همراه کرده و از ظرفیتهای شان در دوره فاصله گرفتن از قدرت استفاده کنند. برخلاف امکان، ظرفیت و فرصتی که روسای جمهوری سلف او به نیکی از آنها بهره گرفته و میگیرند. میزان اثرگذاری مرحوم «آیتالله هاشمی» در موضوعات مختلف سیاسی، بعد از آنکه از قدرت دور شد و همچنین اثربخشی «سیدمحمد خاتمی» در انتخابات دورههای گذشته ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا از جمله نمونههایی است که نشان میدهد تفاوت میان احمدینژادیها و شخصیتهای ریشهدار سیاسی تا کجاست. در مجموع آنچه از ارزیابی وضع موجود احمدینژاد در عرصه کنشهای سیاسی و اجتماعی به دست میآید، نشان میدهد که او بیشتر به «مُردهای» در عرصه سیاست میماند که سعی میکند با بهرهگیری از ترفندهایی، چون «شعبده» و «تردستی» خود را بازیابی کرده و سری میان سرها درآورد.
لزوم نگاه علمی به مقوله حجاب
محمدتقی فاضل میبدی، استاد حوزه و دانشگاه طی یادداشتی با عنوان لزوم نگاه علمی به مقوله حجاب در شماره امروز آرمان نوشت: در شریعت اسلامی به مساله حجاب به عنوان امری واجب برای بانوان اشاره شده و تمام علما بدین امر اذعان داشته و دارند، اما اینکه این قانون اسلامی بخواهد به صورت اجبار و الزام حکومتی در جامعه اجرا شود محل بحث است. مبنا و دلیل این امر نیز مثل سایر احکامی است که اسلام تکلیف کرده است. البته اینکه خواسته باشیم با الزام و اجبار امر واجبی را انجام دهیم کمی تامل برانگیز است. حجاب، امری شرعی است، اما هریک از افراد وظیفهای بیش از تذکر دادن ندارند. تردیدی نیست که همه مردم بهویژه باید حجاب را رعایت کنند، اما پرسش این است که به چه میزان میتوان مساله حجاب را کیفری و جرمانگاری کرد.
جرمانگاری برای شخص بیحجاب و در نظر گرفتن جرائمی، چون حبس، شلاق و جریمه مالی از این منظر مورد بحث میباشد که ممکن است این امر در فتوای فقیهی ذکر شده و در فتوای فقیه دیگری ذکر نشده باشد. گرچه باید برای مساله حجاب تذکر داد، اما عدم رعایت حجاب درقانون جرمانگاری و مجازاتی نیز برای آن در نظر گرفته شده است. بدین جهت است عملی که اخیرا برخی دختران انجام میدهند، یعنی بر سر سکویی ایستاده و حجاب خود را برمیدارند، رنگ و بوی سیاسی گرفته که به هیچ وجه پسندیده نیست. بهنظر میرسد باید در جامعه درباره حجاب گفتوگو صورت گیرد. اشکال کار این است که در جامعه، فرهنگ بحث وگفتوگو چندان جدی گرفته نشده و هنوز میخواهیم همه چیز را با شعار و برخورد حل کنیم. موافقان حجاب معتقدند که در این مورد باید به نحوی برخورد شود که همه با حجاب به خیابان بیایند و در طرف مقابل آنهایی که معتقد به بیحجابی هستند با حرکاتی مثل کشف حجاب میخواهند منویات خود را در جامعه گسترس دهند که روش درستی نیست. از اینرو اگر مساله به همینگونه پیش برود هیچ مشکلی دقیق حل نخواهد شد، چون دختران بیشتر به کار خود همت میگمارند و از طرف مقابل نیز سختگیری خواهد بود؛ بنابراین پیشنهاد میشود طرفینی که به حجاب از منظر سلبی یا ایجابی معتقدند، به گفتوگو اقدام کنند و بدین مساله از دریچه علمی بنگرند. تجربه ثابت کرده که سیاسی کردن هر امری مشکلی را حل نمیکند. مشکل این است که در جامعه همه امور به شکل سیاسی و شعاری شده در حالی که نباید چنین باشد. البته ایراد از برخی از روحانیون هم است که در خطبهها و سخنرانیهای خود مقولات فرهنگی را سیاسی میکنند. در این راستا باید در چند موضوع تفکر و تامل صورت گیرد. نخست اینکه چه اتفاقی در بطن جامعه رخ داده که دختران اینگونه میخواهند بیحجاب یا بدحجاب ظاهر شوند و ریشه اصلی آن چیست؟ دیگر آنکه چرا به حرف روحانیون اعتماد نمیشود و دخترها به تذکرات گوش نمیدهند. درست است که اینها مسائل سیاسی نیست، اما منشأ سیاسی دارد. سرخوردگیهای امروز جامعه، بحران هویت و دهها مساله موجب شده که امروز یکی از راهها ظاهر شدن در انظار عمومی باشد. به نظر میرسد آن دستهای از دخترانی که بدین کار مبادرت میورزند شاید، اعتقادشان بر این امر نباشد بلکه میخواهند نوعی حرکت سیاسی از خود بروز دهند که مورد قبول نیست.
بحران سازان برای دولت چگونه پولدارتر میشوند؟
داود حشمتی طی یادداشتی در روزنامه قانون نوشت: اگر میخواهید ببینید بحرانسازیهای اخیر چگونه به نفع سرمایهداران عمل میکنند و یک شبه پولدارتر میشوند به روند خلاصه وار زیر نگاه کنید؛
اول: عدهای از رسانهها گزارشهای متعدد و زنجیرهای درباره ورشکستگی مؤسسات مالی و اعتباری خاص منتشر کردند.دوم: مردم برای دریافت پول به شعبهها رفتند.
سوم: مردمی که نتوانستند پولشان را دریافت کنند به جای آنکه به سراغ دفتر مرکزی موسسه مالی و اعتباری بروند، نوک حمله را به سمت دولت به عنوان نظارت کننده چرخاندند و خواهان دریافت پولشان شدند.
چهارم: اعتراضات در مشهد کلید خورد و به شهرهای دیگر کشیده شد.
پنجم: دولت براساس فشارهایی که به دنبال تظاهرات در خیابان و بعد در لابیهای قدرت بر آن وارد شد دست در جیب ملت کرد و ۱۱ هزار میلیارد تومان از بدهی این موسسات را به مردم طلبکار پرداخت کرد.
ششم: آشنا، مشاور رسانهای دولت صاحبان این موسسات را اینگونه معرفی کرد: «در مورد موسسات بی اعتبار گفتنیها را اهلش باید بگویند، ولی همینقدر بدانید که جز روحانی کسی جربزه و جسارت جمع کردن این بساط کثیف را نداشت. او هزینه مبارزه بی امان با نزولخواران تسبیح به دست و پینه بر پیشانی را میدهد». آنها مطمئن بودند به خاطر به گروگان گرفتن میلیونها سپرده گذار خرد میتوانند بساط باج گیری خود را حفظ کنند. کار به جایی رسید که نوبخت هم جرات نمیکند نام آنها را بر زبان بیاورد و رسانهها مشخصات آنها را ندارند.
هفتم: برای تکمیل پروژه پولهای زیادی به سمت بازار ارز حرکت کرد و قیمت دلار تا مرز پنج هزار تومان ظرف چند روز بالا رفت.
هشتم: دولت برای مهار قیمت ارز سه کار انجام داد: ۱- حراج سکه ۲ - بستن ۷۵۵ حساب بانکی (با گردش مالی ۲۰ هزار ملیارد تومان در روز) و دستگیری تعدادی در بازار دلارفروشها ۳ – ایجاد حساب سپردهگذاری ارزی با نرخ سود ۲۰ درصد.
به عبارت روشنتر دولت علاوه بر آن ۱۱ هزار میلیارد که پرداخت کرد، نرخ سود بانکی را که ۱۵ درصد بود یک شبه به ۲۰ درصد افزایش داد.
دقت کنید که با همین اقدام در ظرف زمانی ۵ روزه (۲۸ بهمن تا ۳ اسفند) ۱۰۱ هزار میلیارد تومان حساب ۲۰ درصد ارزی باز میکنند. نکته مهم اینجاست که بخش عمده این سپردهها در واقع از جابهجایی سپردههای دیگر با هدف پنج درصد سود بیشتر باز شدهاند.
به طور طبیعی این بخشنامه به بانکها پنج درصد هزینه بیشتری تحمیل کرد. آنها پنج درصد سود بیشتر گرفتند. اما چه کسی آن را پرداخت کرد؟ پاسخ روشن است، دولت. سیف، رییسکل بانک مرکزی میگوید: «ما به بانکها اعلام کردیم اگر اجرای این بخشنامه هزینهای به آنها تحمیل کرده است بانک مرکزی آن را جبران میکند و اگر آثار منفی برای بانکها ایجاد شود بانک مرکزی آن را رفع میکند».
با این تفاسیر روشن است که درحالی که مردم از التهاب بازار ارز در شب عید دچار نگرانی و اضطراب عدم ثبات بازار میشوند، نزولخوارانی که به تعبیر مشاور رییس جمهور «تسبیح به دست و پینه بر پیشانی» داشتند یک شبه سود پولهایشان بیشتر و بیشتر شد.
اهداف قلع و قمع فرماندهان ارتشسعودی
وطن امروز در گزارشی از آخرین تحولات عربستان سعودی نوشت: سلمان بنعبدالعزیز، پادشاه عربستان سعودی، شامگاه دوشنبه طی فرمانی شماری از فرماندهان ارتش این کشور را برکنار کرد. شبکه تلویزیونی العربیه، وابسته به پادشاهی سعودی نوشته است ارتشبد عبدالرحمن بنصالح البنیان، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح بازنشسته شده و جای آن را فیاض بنحامد الرویلی گرفته است. فیاض الرویلی از درجه سپهبدی به ارتشبدی ارتقا یافته است. عبدالرحمن بنصالح البنیان به عنوان مشاور دیوان پادشاهی منصوب شده است. این تغییرات شامل فرماندهان نیروی هوایی و نیروی زمینی ارتش عربستان نیز شده است. ترکی بنبندر بنعبدالعزیز، به فرماندهی نیروی هوایی و فهد بنعبدالله المطیر، به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شدهاند. جارالله بنمحمد العلویی نیز با ارتقا به درجه سپهبدی، فرمانده یگان موشکی استراتژیک شده است. العربیه با اعلام اینکه این تغییرات در چارچوب «سند تحول در وزارت دفاع» عربستان انجام شده، افزود: پادشاه سعودی با سند تحول در وزارت دفاع این کشور که شامل چشماندازها و استراتژیهای مربوط به این امر بود، موافقت کرد. تعدادی از معاونان وزرا و همچنین شهرداران نیز تغییر کردهاند. شاخصترین تغییر، انتصاب خانم تماد بنت یوسف الرماح به سمت معاونت وزیر کار است. پادشاه عربستان همچنین شماری از شاهزادهها را به عنوان مشاوران خود منصوب کرده است. وزارت دفاع هم اعلام کرده استراتژی جدید نظامی آن از سوی پادشاه تایید شده است. در گزارشهای منتشره به جزئیات یا دلایل این تغییرات اشاره نشده است.
به نظر میرسد محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی در ورای این فرمانها باشد، چرا که او سکاندار وزارت دفاع عربستان نیز است، اما این تغییرات در زمانی رخ داده است که تهاجم نظامی عربستان به یمن اندک اندک وارد چهارمین سال خواهد شد و طی این مدت، بنسلمان که فرماندهی این تهاجم نظامی خونین را برعهده داشته است به هیچیک از اهداف خود دست نیافته و کشورهایی هم که در ابتدای جنگ با سعودیها ائتلاف کرده بودند یکی یکی از این ائتلاف جدا شدهاند. ادامه درگیریها در حالی است که سازمان ملل وضعیت یمن را یکی از ناگوارترین بحرانهای انسانی در جهان خوانده است. در حال حاضر سعودیها چشمانداز روشنی از ادامه جنگ ندارند و معلوم نیست تا کجا این شرایط را تحمل خواهند کرد؛ قدرت نظامی انصارالله یمن به طور چشمگیری افزایش یافته و جنگ علیه این کشور برای سعودیها فرسایشی شده است. این نگونبختی رژیم سعودی سبب شده است تا دست به دامان پاکستان شود و از این کشور برای آموزش نظامی نیروهای ارتش کمک بخواهد؛ تقاضایی که پاکستان هفته گذشته با اعزام واحدهایی از ارتش به این کشور پادشاهی پاسخ مثبت داد. در چنین شرایطی به نظر میرسد تغییرات نظامی میتواند در چارچوب انداختن مسؤولیت شکست در تهاجم نظامی به یمن به دوش فرماندهان نظامی باشد که عزل شدهاند تا وجهه بنسلمان که در حال تحکیم جایگاه خود برای جانشینی پدرش است، تخریب نشود. درباره این عزل و نصبهای جدید ملک سلمان احتمال دیگری نیز مطرح میشود و آن اینکه این اقدام به منظور پاکسازی عناصری است که احتمال میرود پس از مرگ سلمان علیه ولیعهد اقدام کنند بنابراین پس از پاکسازی شاهزادگان سعودی به اتهام فساد مالی، حالا نوبت به ارتش رسیده تا شرایط برای جانشینی محمد بنسلمان مهیا شود، اما از طرفی در عزل و نصبهای سلمان تعدادی از مقامهای سیاسی نیز جابهجا و عزل شدهاند و به جای عزلشدگان، به تعدادی از نزدیکان شاهزادگانی که به اتهام فساد بازداشت شده بودند مانند ترکی بنطلال، برادر ولید بنطلال سرمایهدار برجسته سعودی، پستهای سیاسی داده شده است که این نیز میتواند در مقام دلجویی پادشاه عربستان ارزیابی شود. طبق این گزارش، شاهزاده ترکی بنطلال بنعبدالعزیز به عنوان معاون امیر منطقه عسیر و در سطح وزیر تعیین شد. با این تغییرات گسترده در ارتش عربستان ممکن است ۲ اتفاق رخ دهد: ۱- زمینهسازی برای پایان تهاجم نظامی به یمن. ۲- نزدیک شدن اعلام پادشاهی محمد بنسلمان.
برزخ دیپلماسی در خاورمیانه
محمود اشرفی/روزنامه نگار طی یادداشتی در روزنامه شهروند با عنوان برزخ دیپلماسی نوشت: آشفتگی دیپلماتیک منطقهای پی آمد دوران پسا جنگ سرد است. این آشفتگی در منطقه خاورمیانه نمود بیشتر داشته و بحران سوریه آشکارترین نشانه آن است. در شرایط نوین که به مثابه دوران گذار و رسیدن به تعادل استراتژیک منطقه است، دیپلماسی کشورها دچار فراز و فرود و نابسامانی میشود. در این زمینه شرایط امروزین عربستان سعودی مثالزدنی است. میزان وابستگی به قدرتهای بزرگ شاخص بر هم خوردن تعادل استراتژیک و دیپلماسی هر کشور است. عدم تعادل استراتژیک در منطقه برآیند دیپلماسی ناکارا و شیوههای نادرست کنش سیاسی کشورها و بهویژه وابستگی آنها در دوران جنگ سرد است. این شرایط و منظومه رفتار سیاسی در نهایت کشورهای بحرانزده را به مرکز بحرانهای فراملی تبدیل میکند. در این فرآیند کشورهای دچار بحران دیپلماتیک در آغاز در سطح ملی با نابسامانی روبهرو شده و سپس به کانون ایجاد تنش منطقهای تبدیل میشوند. دگرگونیهای سیاسی عربستان سعودی و رفتار سیاسی تصمیمسازان سیاسی این کشور ویژگی آشکار این دوران است. عربستان سعودی اکنون درگیر دگرگونی گسترده درون حاکمیتی بوده و کنش دیپلماتیک غیرمسالمتآمیز آن در راستای دخالت نظامی در سایر کشورها بهویژه یمن است. دگردیسی سیاسی عربستان سعودی برآمده از آشفتگی ملی و کنشهای دیپلماتیک ناسنجیده است؛ کنشهایی که همراهی تمامی کشورهای کرانه جنوبی خلیجفارس را به دنبال نداشته است. این رفتار سیاسی نشانگر دوران گذار سیاسی این کشور است؛ گذاری که سرانجام در نقطهای به تعادل استراتژیک میرسد، اما نقطه تعادل استراتژیک عربستان سعودی در نقطهای بسیار پایینتر از خواست حاکمان این کشور خواهد بود و این به مفهوم کاهش توان ملی و قدرت منطقهای این کشور است. تعادل استراتژیک خاورمیانه در نقطهای نزدیک به منافع ایران به تعادل خواهد رسید؛ زیرا رفتار سیاسی و کنشهای دیپلماتیک ایران در چهار دهه اخیر متأثر از پی آمدهای پایان جنگ سرد نبوده است.
سیاست رسمی و اعلامشده ایران در دوران اوج جنگ سرد نیز همواره در راستای سیاست موازنه منفی بوده است. پایان جنگ سرد دوران برزخ دیپلماتیک برای بسیاری از کشورهای منطقه بهویژه عربستان سعودی و ترکیه است. ایران برکنار از خیزآبها و طوفانهای دوران پسا جنگ سرد بوده و این راز تبدیلشدن ایران به گرانیگاه امنیت و نقطه اصلی تعادل استراتژیک منطقه است.