کتاب «کتابِ کتاب» در ۶۱۰ صفحه و توسط انتشارات کتاب فردا راهی بازار نشر شده است.
محمدصادق علیزاده در جام جم نوشت: احتمالا برای شما هم پیش آمده کتابی دست تان بگیرید و بخورد توی ذوق تان. این که پول و کاغذ و مواد چاپ و امثالهم خرج شده، اما یک کتاب بدون مشتری بیرون آمده که حالا حالاها باید پشت ویترین کتابفروشیها خاک بخورد. بین خودمان بماند، بعضی هایشان هم ممکن است در نهایت دوباره خمیر شوند و بروند توی پروسه تولید کاغذ برای چاپ کتابهای دیگر. این گلایه، اما ظاهرا فقط محدود به من و شما نیست. رهبر انقلاب هم که از اندک مسئولان و چهرههای کتابخوان کشور محسوب میشوند، گلایهای شبیه همین گلایه من و شما مطرح کردند:
«برای من زیاد کتاب میآید و ناشران و مولفان، بعضی کتابها را برای من میفرستند ... من هم این کتابهایی که میفرستند را حتما مرور میکنم. بعضی از کتابها را که میآورند میبینم اصلا مشتری ندارد. خودم را جای هر کس میگذارم میبینم این کتاب جاذبه ندارد. اصلا کتابِ بیخود و بیهودهای است. اگر دینی است، بیهوده است. اگر سیاسی یا اجتماعی است، بیهوده است. بیهوده و تکراری است. ده بار گفته اند و این هم باز یک بار دیگر آمده و گفته است ... من میترسم بسیاری از این آمار انبوه کتاب مربوط به چیزهایی باشد که کشور به آن نیاز ندارد و کتابهایی باشد که کسی آنها را نخواند!»
خوش دست و خوش خوان
اینها بخشهایی از کتابِ «کتابِ کتاب» است. کتابی خوش دست و خوش خوان که همین تازگیها راهی بازار شده و به قول اهالی چاپ و نشر و کتاب بازهای حرفه ای، داغِ داغ است؛ آنقدر داغ که شاید حتی دست تان را بسوزاند. کتاب در قطع رقعی است. طبعا به رسم کتاب سازیهای این سالهای ناشران داخلی، براحتی در دست جاگیر میشود و میشود در مترو، اتوبوس یا هر جای دیگر آن را دست گرفت و روی سطرها و واژه هایش دوید و یک به یک آنها را گوشه سلولهای خاکستری مغز فرستاد.
کتاب «کتابِ کتاب» در ۶۱۰ صفحه و توسط انتشارات کتاب فردا راهی بازار نشر شده است. البته مثل همه کتابهایی که به تازگی چاپ شده اند، میشود رد آن را در نمایشگاه کتاب و در غرفه انتشارات کتاب فردا گرفت. قیمت کتاب با توجه به تعداد صفحاتش چندان زیاد نیست؛ ۳۶ هزار تومان. البته اگر کتاب باز و کتابخوان حرفهای نباشید احتمالا با دیدن این مبلغ کمی دلسرد شوید، اما راستش را بخواهید در بازار کتاب، این مبلغ قیمت چندان بالایی محسوب نمیشود. شمارگان کتاب هم مشابه اکثر کتابهای چاپِ این سالها روی عدد ۱۱۰۰ نسخه قرار گرفته است.
مطالب کتاب در هفت فصل تقسیم بندی شده که همگی برگرفته از نظرات رهبر انقلاب درباره کتاب و کتابخوانی است. هر قدر که فصلهای اول کتاب، تئوری و نظری و مطالبش قدری سنگین و آکادمیک است، اما هر چه به فصلهای آخر کتاب نزدیک میشویم، محتوای آن عینیتر و جذابتر شده و به حرف دل خیلی از ماها هم نزدیک میشود. البته این را اضافه کنیم گلایههایی که از سطرهای اول از قول ایشان خواندید مربوط به اوایل کتاب است. البته مطالب ارائه شده در کتاب، خشک و رسمی نیست. بعضی صفحات رهبر انقلاب گریزی هم به خاطرات خود میزند و همین هم باعث میشود مطالعه کتاب چندان خسته کننده نباشد.
از خیلی از شماها بیشتر کتاب میخوانم!
ایشان در صفحه ۳۵۴ و ۳۵۵ کتاب با اشاره به بعضی خاطرات دوران کودکی و نوجوان خودشان میگویند:
«من در نوجوانی خیلی کتاب نگاه میکردم. منزل ما هم کتاب زیاد بود. پدرم کتابخانه خوبی داشت و خیلی از کتابها هم برای برای من مورد استفاده بود. البته خود ما هم کتاب داشتیم و کرایه هم میکردیم. نزدیک منزل ما یک کتابفروشی بود که کتاب کرایه میداد. من رمان و اینها که میخواندم معمولا از آنجا کرایه میکردم... با کتاب انس داشتم. البته الان هم از خیلی از نوجوانان بیشتر مطالعه میکنم. این را هم بدانید!»
همه اعتیادها بد نیست!
در جای دیگری ایشان با مقایسه وضعیت کتابخوانی و تماشای تلویزیون – شما میتوانید به جای تماشای تلویزیون، چرخیدن در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را هم قرار دهید – میگویند: «جوانان بسیاری را دیده ام که حتی میل به مطالعه رمان هم ندارند. هفت هشت ده صفحه میخوانند میگویند حوصله نداریم در حالی که حاضرند ۲۰ دقیقه یا نیم ساعت بنشینند و تبلیغات تلویزیون را که قبل از شروع فیلم سینمایی پخش میشود تماشا کنند. حاضر نیستند در این ۲۰ دقیقه حتی همان کتاب رمان را بخوانند. این ناشی از چیست؟ ناشی از عدم اعتیاد به کتاب است! مردم میل به کتابخوانی ندارند. باید برای این فکری کنید!» سوای اینها صحبتها و گلایهها بخش دیگری از کتاب هم مربوط به دستنوشتههای دیدگاههای نفر اول کشور درباره بعضی کتابهایی است که تاکنون خوانده است. مرور این بخش هم خالی از لطف نیست. بعضی از اینها را در ادامه آورده ایم.
پیشنهادهایی برای خواندن
کمپانیها دَمَش را دیدند
این رمان تقریبا الان ۷۹ ساله است. جان اشتاینبک، این رمان را طی پنج ماه نوشت و نسخه اولیهاش ۷/۲ دلار قیمت داشت. ورود کتاب او ابتدا در بسیاری از کتابخانهها ممنوع بود و در بعضی از نقاط آمریکا هم به طور نمادین سوزانده شد. این رمان هماکنون جزو ۴۰ اثر کلاسیک سده بیستم بهشمار میآید و مجله تایم هم آن را در فهرست صد رمان برتر انگلیسیزبان از سال ۱۹۲۳ تا سال ۲۰۰۵ جای دادهاست. آیتا... خامنهای درباره این رمان معروف گفته است: «همین کتاب معروف «خوشههای خشم» اثر جان اشتاین بک را بخوانید و ببینید راجع به وضع چپها و برخورد سردمداران مرکز به اصطلاح دموکراسی با آنها چه نوشته است. من در شرح حال جان اشتاین بک خواندهام در اواخر زندگیاش آثاری مغایر با آثار اولیهاش نوشته است. یعنی زمانی که همه انتظار داشتند آثاری با همان روح کارهای قدیمیاش عرضه کند، درست عکس آن عرضه کرده است. بعد معلوم شد کمپانیها دَمَش را دیدهاند و به او پول دادهاند که این طور بنویسد. ما خودمان هم از این قبیل داشتیم. این طور نبوده که نداشته باشیم.»
همراه با ژانوالژان و کوزِت
احتمالا کارتون این کتاب را دیده و در دنیای کودکی و نوجوانی با رنجهای کوزتِ کوچک همراه شده و اشکی هم ریخته باشید. رمانش را ویکتور هوگو ۱۵۶ سال قبل نوشته است. هنوز هم جزو آثار مطرح کلاسیک دنیای ادبیات به شمار میرود. از آثاری است که در اقتباس سینمایی و انیمیشن و تئاتر هم رکوردهای قابل توجهی برای خودش ثبت کرده است. اصلا یکی از انگیزههای یاد گرفتن زبان فرانسوی، شاید همین باشد که این اثر را به زبان اصلی مطالعه کرد. توصیفات آیتا... خامنهای از این رمان و نویسنده آن هم جالب توجه است: «ویکتورهوگو در بینوایان اگر خوانده باشید شرح جنگهای ناپلئون را میدهد. یعنی بخشی از جنگهای ناپلئون را شرح میدهد. به اعتقاد من، ویکتور هوگو بهترین صحنهها را در بیان حرفهای خودش تصویر کرده است. ویکتورهوگو یک حکیم است. ویکتور هوگو یک نویسنده معمولی نیست. واقعا به همان معنایی که ما مسلمانان «حکیم» را استعمال میکنیم و بهکار میبریم، یک حکیم است و بهترین حرفهایش را در بینوایان زده است. بینوایان هم یک کتاب حکمت است و به اعتقاد من، همه باید بینوایان را بخوانند.»
شیخِ شیرازی
شیخ مصلحالدین شیرازی را دیگر باید بشناسید؛ شاعر پرآوازه ایرانی که همه ایرانیها حداقل برای یک بار هم که شده، بعضی حکایتها و سرودههایش را در کتابهای درسی مدرسه خوانده و شاید حفظ هم کرده باشند. شیخ شیرازی حدود ۷۵۰ سال قبل در شیراز درگذشت. او تا پیش از نگارش دو اثری که بعدها به دو اثر معیار زبان و ادبیات فارسی تبدیل شدند، شاعر چندان مطرحی نبود. رهبر معظم انقلاب درباره اثر معروف سعدی گفتهاند: «در باب ادبیات و هنر، سعدی و حافظ، دو گوهر درخشان بر پیشانی زبان فارسی و ادبیات فارسی هستند... این چیزی نیست که کسی بخواهد آن را معرفی کند. سعدی از همان به قول شماها شاعرانهها، عاشقانهها و احساساتیها فراوان دارد. از آن دلتنگیها هم زیاد دارد. سعدی را به عنوان حکیم میشود شناخت... گلستان سعدی قدیمی است. زبان قدیمی دارد، اما کسی که آن را بخواند و اهل ادبیات و هنر باشد، از زیبایی آن بهره میبرد... بوستان یا گلستان این طور سلیس، روان و شیواست. امروز وقتی انسان شعر آن زمان را میخواند مثل این است که دو نفر دارند با زبان شیرین فارسیامروز با هم حرف میزنند.»
آذریزدی، گل کاشته بود
مجموعه هشت جلدی «قصههای خوب برای بچههای خوب» بازسازی کتابهای کهن و بعضی قصههای قرآنی است. یک بار که مهدی آذریزدی «کلیله و دمنه» را نمونهخوانی میکرد، به نظرش رسید یکی پیدا شود قصههای کتاب را به زبان ساده بازنویسی کند. پنج سال طول کشید تا خودش این کار را بکند. سال ۱۳۴۰ نسخه آماده شده کتاب را با خودش برد اتاق رئیس. مدیر هم بلافاصله سفارش ۹ جلد دیگر را داد.
رهبر انقلاب با تمجید از نویسنده این کتاب و درباره آن گفتهاند: «من خودم را از جهت رسیدگی به فرزندانم، بخشی را مدیون این مرد و کتاب این مرد میدانم. آن وقت که کتاب ایشان در آمد، رفتم و آن را تورق کردم. بچههای ما داشتند به نزدیکی بلوغ میرسیدند. دوره هم دوره طاغوت بود. من دلم میخواست چیزی باشد که جوانهای ما با او هدایت شوند و جاذبه هم داشته باشد. بنده فهرست پیشنهادی کتاب نوشتم بین جوانهای دانشجو و دانشآموزهای سطوح بالای دبیرستان، اما برای بچههای کوچک دستمان خالی بود تا این که کتاب ایشان را پیدا کردم. نگاه کردم دیدم این کتاب از دو سه جهت همان چیزی است که من دنبالش میگردم.»