يكي از بينندگان «تابناك» در پيامي نوشته است: اينجانب از ايرانيان مقيم دبي هستم و هشت سال و اندي در دبي اقامت دارم. اما هماكنون آنچه من را واداشت تا اين چند خط را براي شما بنويسم، دغدغههاي ذهني اينجانب است از وضعيت برنامههاي ضد فرهنگي ايرانيان مقيم امارات.
بنا بر اظهار رسمي مسئولان رسمي ايراني، ايرانيان مقيم امارات، بالغ بر پانصد هزار نفرند كه شايد جمعيتي بيش از يك شهرستان ايراني باشد. در متن اين جامعه نسبتاً بزرگ، بيش از ده هزار دانشجو، هفت هزار دانشآموز ايراني تحصيل ميكنند. ارگانهاي ايراني نسبت به ارگانهاي خارجي ديگر در امارات از لحاظ كمي بيشترند كه از جمله آنها ميتوان به موارد زير اشاره نمود:
ـ بيمارستان ايراني با ويژگي قدمت 38 ساله،
ـ باشگاه ايرانيان با ويژگي بزرگترين باشگاه خارجي در امارات،
ـ سرپرستي مدارس ايراني با ويژگي قدمت فراوان و داشتن بيش از هفت مجتمع آموزشي (توحيد دختران، توحيد پسران، شارجه، خديجه كبري (س) سلمان فارسي، مجتمع آموزشي امام خميني (ره) و مدرسه العين و يك مدرسه كودكان استثنايي)،
ـ شوراي بازرگانان،
ـ و سفارت و سركنسولگري، رايزنيهاي بازرگاني و فرهنگي و ... .
همچنين نزديكي مسافت و قرابت فرهنگي ايرانيان با امارات، دو موضوع بسيار مهم از هزارن موضوعي است كه رفتوآمد ايرانيان را روز به روز به اين كشور و به ويژه دبي افزايش داده است، تا جايي كه بنا بر آمار، ماهانه بيش از يك هزار پرواز از جاي جاي ايران به اين كشور صورت ميگيرد. همه اين مسائل و همچنين سفرهاي گوناگون كه مسئولان خدوم نظام جمهوري اسلامي ايران، به اين كشور داشتهاند، نشانگر نزديكي مردم دو كشور است.
در ميان مردم امارات، بسيار هستند كه اصالت ايراني دارند. اگر به جامعه مقيم ايراني كه پيشتر گفته شد، جمعيتي بالغ بر پانصد هزار نفراست، ماهيانه صد هزار توريست ايراني اضافه كنيم، جمعيتي بالغ بر ششصد هزار نفر را تكشيل خواهند داد. متأسفانه، هر ساله و به ويژه در مناسبتهايي چون عيد فطر و عيد سال نو شمسي هنرمند نماهاي ايراني از لوسآنجلس و ديگر نقاط خارج از كشور براي ارايه برنامههاي به ظاهر فرهنگي پس از انجام تبليغات گسترده وارد امارات ميشوند و با ارايه يكسري برنامه به مخاطبان خود (چه ايراني و چه غير ايراني)، به عنوان نماينده فرهنگي و هنر ما ايرانيان، به توريستهايي با 150 مليت معرفي ميشوند. اين تبليغات علاوه بر تلويزيونهاي ماهوارهاي در مجلات ايراني امارات نيز به صورت گسترده انجام ميگيرد.
هماكنون علاوه بر برنامههاي موسيقي، برنامههايي چون تئاتر لوسآنجلسي نيز براي فروردين ماه آينده در نظر گرفته شده است.
حال پرسش اين است: ما ايرانياني كه عليه فيلم سيصد ضدايراني قيام ميكنيم، به خليج فارس تعصب داريم و ... چگونه راضي ميشويم چند نفر وطنفروش و در واقع فرهنگفروش با فرهنگ و هنر ما اين گونه بازي كنند؟
در كجاي تاريخ اين كشور پهناور و مقدس، زنان نجيب ايراني برهنگي را ترويج ميكردند؟ و چرا اين زنان و مردان (خود فروخته) كه داعيه فرهنگ و هنر ايراني دارند، آبروي هنر ايراني را كه از قديم گفتهاند: «هنر نزد ايرانيان است و بس»، اين گونه به تاراج ميبردند و خود را معرف هنر غني اين مرز و بوم ميدانند؟
روي سخن اينجانب و ديگر ايرانيان دلسوز ايران با مسئولان محترم و دلسوز نظام جمهوري اسلامي ايران است كه نبايد ميدان را براي اين بوقلمون صفتان و دشمنان فرهنگي كشور باز گذاشت، بلكه در عرصه فرهنگ نيز بايد به جهانيان فرهنگ اصيل و ناب ايراني و اسلامي را معرفي نمود. در اين راه نيز يك دست، صدا نخواهد داشت، بلكه همه مسئولان مسئولند و در برابر خداي خويش بايد پاسخگو باشند: «كلكم راع و كلكم مسئولون عن رعيته».
آري، شايد غفلت ما، شايد خواب امروزه ما باعث شود جوانان ايراني علاقهمند به وطن و دوستدار اسلام، ناخواسته در دام افعيهاي ضد فرهنگي بيفتند. تقاضاي اينجانب به عنوان يك ايراني از مسئولان اين است كه به فكر ايرانيان و به ويژه جوانان ايراني باشند كه در اين فضاي بسيار بد ضد فرهنگي، به دنبال برنامههاي فرهنگي خود هستند.
آنچه من را بر آن داشت اين چند خط را بنويسم، اين است كه با خداي خود عهد بستم تا به اين وسيله، مشكلات فرهنگي ايرانيان مقيم دبي و برنامههاي ضد فرهنگي آن را به آگاهي مسئولان برسانم؛ برنامههاي ضد فرهنگي كه همه ساله با حلول سال نو ايراني، پررنگتر ميشود.
و من الله التوفيق