آسوده در خانه خود به خواب رفتهاید که ناگهان صدای فریادهای ممتدی از داخل کوچه به گوش میرسد. صدای جیغِ تیز خانم گاهی بر عربده آقا پیشی میگیرد و گاهی نیز صدای شکستن ظرف و یا پرتاب جسمی به گوش میرسد! در این بین گریههای فرزندان به عنوان موسیقی متن در طول نزاع در جریان است. این است یک درگیری خانوادگی کامل که آمارها نشان میدهد در سال های اخیر به دلایل مختلفی که از بطن جامعه میآیند، رو به افزایش است.
نزاعهای خانوادگی یکی از مهمترین دلایل مراجعه به پزشک قانونی در کشور
به گزارش ابتکار، موضوع افزایش خشونت در خانواده ها نیست بلکه دلایل بروز این خشونتهاست. بسیاری در چنین جدلهایی یکدیگر را روانی خطاب میکنند و حتی بسیاری طرفین را به مراجعه به روانپزشک توصیه میکنند. حال اینکه بخش زیادی از این مشکلات و نزاعهای خانوادگی جنبهای اقتصادی و اجتماعی وفرهنگی دارند. آمارها هرچند علت ها ومعلول ها را به درستی عنوان نمیکنند اما میتوانند از افزایش ها و کاهش ها سخن بگویند.
رئیس سازمان پزشکی قانونی در اظهار نظری گفت که تا سال 95 تنها 5 درصد مدعیان همسر آزاری را مردان تشکیل میدانند؛ این در حالی است که در سال 96 این عدد 7 درصد از مجموع همسرآزاریها را تشکیل میدهد. احمد شجاعی در این باره به «ایرنا» گفته بود: «۹۰ درصد مدعیان همسر آزاری را زنان و ۱۰ درصد باقیمانده را مردان تشکیل میدهند، اما در کشور شاهد افزایش پنج و هشت دهم درصدی مراجعات نزاع همسرآزاری در سال ۹۶ نسبت به سال ۹۵ بودیم.» شجاعی در ارتباط با وضعیت نزاع های خانوادگی در کشور گفته بود: «بیشتر نزاعهای خانوادگی، معاینات در پزشکی قانونی مربوط به مدعیان همسرآزاری است و بیشتر مراجعه کنندگان برای معاینات این نوع نزاع را بانوان تشکیل میدهند. در سال ۱۳۹۵ آمار مراجعان همسرآزاری ۷۷ هزار و ۲۸۰ نفر بود (۷۴ هزار و ۱۸۰ زن و سه هزار و ۱۰۰ مرد) و در سال ۱۳۹۶ این آمار به ۸۱ هزار و ۷۲۹ نفر رسید (۷۷ هزار و ۵۹ زن و چهار هزار و ۶۷۰ مرد).»
گاهی غفلت است و گاهی تغافل!
نادر صادقیان، جامعهشناس در ارتباط با دلایل افزایش نزاعهای خانوادگی در کشور میگوید: «در مواجه با این موضوع باید گفت با نگاهی که در حال حاضر به جامعه و بنیان خانواده وجود دارد، نمی توان راه به جایی برد. اینکه بگوییم چنین مسائلی بعد روانشناسی دارد که کاملا صحیح است اما این تاثیر به میزان زیادی در مقابله با مسائل ریز و درشت روزمره که گریبان گیر خانواده های ما است، ناچیز جلوه میکند.»
این جامعه شناس میافزاید: «بحران های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حال حاضر جامعه باعث شده است تا افراد خانواده از آستانه تحمل کمی برخوردار باشند. همین آستانه تحمل کم که ناشی از بیکاری، اعتیاد، فقر و بسیاری دیگر از پدیده های مشترک اجتماعی و اقتصادی است، در خانواده بروز میکند و نتیجه آن میشود آنچه به عنوان نزاع خانوادگی میبینیم.»
وی ادامه میدهد: «فشارهای جامعه بر خانوادهها در ابتدا مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را تحت تاثیر قرار میدهد و سپس روی روان تک تک افراد تاثیر میگذارد؛ چرا شاخصههای شادی و شادمانی درکشور به این میزان پایین است؟ مطمئناً با افزایش آن میتوان در کاهش این نزاعها در مهمترین بنیان اجتماع که همان خانواده است، تاثیرگذاشت اما کاری از دست کسی بر نمیاد.»
صادقیان با اشاره به اینکه نباید از سازمانهای دولتی و رسمی کشور انتظار داشت که درکاهش نزاعهای خانوادگی ورود کنند، میگوید: «این سازمانها فقط هزینه میکنند؛ آن هم درجایی اشتباه! به این معنی که آنها باید در زمینههای دیگر مانند تولید اشتغال و ... فعالیت کنند چرا که به عقیده من موضوع افزایش نزاعهای خانوادگی مقوله ای روانشناسی نیست و باید با راهکارهای اقتصادی و اجتماعی به کاهش آن نزدیک شد. هرچند شما عملکرد نهادهای رسمی در زمینه اقتصاد را هم میبینید! آموزش در نهادهای رسمی به فرزندان و والدین چقدر میتواند تاثیرگذار باشد؟ مگر نه اینکه فرزندانمان بیشتر از رسانه ها و همسالان خود تاثیر میگیرند تا نهادهای رسمی! به یقین تاثیرپذیری از رفیقها، دوستان و همسالان و البته رسانه ها در میان فرزندان بیشتر است در نتیجه نهادهای رسمی هیچ امیدی به کاهش میزان نزاعها نخواهند داشت هرچند خودشان را گول میزنند. در چنین مواقعی است که میگوییم گاهی جهل است و گاهی تجاهل و در این مورد گاهی غفلت است و گاهی تغافل! به عقیده من اینگونه است که نهاد رسمی در مواجه با چنین موضوعاتی که میدانند ریشههای غیر روانشناسانه علت آن است، مسائل رانادیده میگیرند.»
فرآیند یک فرآیند معلول است
این جامعه شناس میگوید: «جای بسیاری از فعالیت های بینتیجهای که در زمینه کاهش نزاعهای خانوادگی ارائه میشود که بعضاً ناموفق نیز است باید در دل این اتفاقات قرار گرفت و از آنها پرسیده شود، مشکل را خودتان عنوان کنید که چرا کار به نزاع کشیده میشود. چرا در گذشته پدربزرگها و مادر بزرگها سازش بیشتری در کنار هم داشتند و اکنون این سازش وجود ندارد. سپس با دانستن مشکلات به حل آنها پرداخت، نه اینکه بیاییم در نهادهای رسمی با تدریس به فکر کاهش نزاع باشیم. حال اینکه بسیاری از کارکنان و کارمندان همین نهادها از وضعیت خود ناراضی هستند. چطور از معلمی انتظار میرود به فرزندمان آموزشهای زندگی دهد، در حالی که شخص معلم با مشکلات عدیده مواجه است! تا این ساختارها اصلاح نشود، نمی توان انتظار داشت آسیبهای اجتماعی که یکی از آنها نزاع خانوادگی است، کاهش پیدا کند. به عقیده من فرآیند یک فرآیند معلول است!» صادقیان با مقایسه مشکلات اجتماعی با پدیده های پزشکی میگوید: «در علم پزشکی تا علت مشخص نشود، نمی توان بیمار را درمان کرد. ویروسی است که به دلایلی که گفته شد به جامعه تزریق شده است، حال تاآن علتها پیگیری و حل نشود، نمیتوان از مردم انتظار داشت تا از طریق روحی و روانی مشکلات خود را حل کنند.»