در ششم آگوست، دونالد ترامپ در اقدامی قابل پیشبینی پس از خروج از توافق هستهای، دوباره تحریمهای اقتصادی که باراک اوباما در قالب برجام از روی ایران برداشته بود، وضع کرد. از آن زمان به بعد، دولت دونالد ترامپ همواره در مورد فشار اقتصادی بیشتر بر تهران به قصد توقف کامل برنامه هستهای این کشور و همچنین کاهش نفوذ منطقهای ایران و حتی توان حکومت و قدرت حکمرانی جمهوری اسلامی ایران سخن گفته که منجر به آن شده، بسیاری سیاست آمریکا را در راستای تغییر نظام ایران ببینند.
به گزارش «تابناک»؛ ولی نصر در یادداشتی در نشریه آتلانتیک، با بیان مطالب فوق ادامه داد: اکنون مشخص شده که هدف دونالد ترامپ بسیار محدودتر است. او خواهان توافق هستهای مختص به خودش با ایران است و توافق هستهای اوباما را همچون مانعی بزرگ بر سر راه میبیند. پس از خارج کردن آمریکا از برجام، او همواره به دنبال متقاعد کردن ایران برای رسیدگی به شکایتهایش و در نهایت مذاکره با حسن روحانی رئیسجمهور ایران برای یک توافق جدید مختص به خودشان بوده است و بر همین اساس پیشنهاد مذاکره بدون پیششرط با تهران را تنها چند روز قبل از اعمال دوباره تحریمها داد.
اینها همگی شبیه رویکرد ترامپ در برابر کره شمالی است: ضربههای سریع و سخت به همراه دیدار و گفت وگو که در استعاره فرق چندانی با فشارهای سخت و شدید اقتصادی اوباما با تحریم برای نشاندن ایران بر سر میز مذاکره ندارد. اما منتقدان ترامپ بر این باورند که استراتژی کره شمالی در مورد ایران کارساز نخواهد بود؛ به یک دلیل، اینکه روحانی بیان کرده نمیتواند به رئیسجمهوری که به خاطر خواست و هوس خودش از یک توافق بینالمللی بیرون آمده و خصومت سازی را بر اعتمادسازی ترجیح میدهد، اطمینان کند.
اما اعتماد به یک توافق جدید با آمریکا یک موضوع است و اینکه آیا تهران میتواند با واشنگتن در مورد امکان یک توافق جدید گفت وگو کند، موضوع جداگانه دیگر. اگر قرار باشد ایران با ترامپ گفت وگو کند، این کار درواقع به معنی قبول مرگ توافق هستهای و برجام است. درحالیکه اقدام به روش دیگر تقریباً هیچ منفعت اقتصادی برای ایران ندارد؛ اما ایران باید حواسش را جمع کند که با اقدام خود منجر به رنجیدگی و دشمنی اروپا، روسیه و چین که همچنان به توافق پایبند ماندهاند نیز نشود. در حال حاضر ایران برتری دیپلماتیک و اخلاقی دارد: وقتی پای توافق هستهای در میان باشد این آمریکاست که منزوی است نه ایران. اگر روحانی با ترامپ گفت وگو کند، ایران این امتیاز و برتری را از دست میدهد.
موضوع مهمتر برای ایران این است که اکنون دیگر آن اهرم فشار بزرگی را که زمان وارد شدن به مذاکرات هستهای در اختیار داشت، ندارد. ایران از زمان مذاکرات، تقریباً برنامه هستهای خود را متوقف کرده و رهبران و مقامات خود را از مذاکرات در حال حاضر ترسانده است. اما ایران گزینه لوکس مبتنی بر مذاکره در هر زمانی که دلش بخواهد را در اختیار ندارد. فشار تحریمهای آمریکا زمان لازم برای بازسازی برنامه هستهای را آنگونه که در سال 2015 بود از ایران میگیرد. درواقع نتیجه تحریمهای اقتصادی واشنگتن بر تهران در حال رخنمایی است. پول ایران دوسوم از ارزش خود را از دست داده و کاستیها منجر به افزایش تورم و بیکاری شده است. این موضوع خود منجر به نارضایتی و نومیدی عمومی شده که اعتراضاتی را در ایران به همراه داشته، در حالی که این اعتراضها هیچ تهدید جدی علیه نظام نیست، ولی میتواند موضع واشنگتن را تقویت و دست ایران را در مذاکرات بستهتر کند.
بدون شک ایران به امید آن است که اروپا و همچنین چین و هند و روسیه راهی برای مقاومت در برابر تحریمهای آمریکا پیدا کنند؛ اما در هر صورت تهران به رغم بدبینی به یک توافق جدید با آمریکا باید این امکان بسیار کمرنگ در مورد دستاوردهای احتمالی از گفت وگو با ترامپ را ارزیابی کند. رهبران ایران قطعاً تأثیر دیدار ترامپ با رهبر کره شمالی در سنگاپور را مورد ملاحظه قرار میدهند و این تأثیرات را مستقیم از زبان وزیر امور خارجه کره شمالی، که این هفته از تهران بازدید کرد، شنیدهاند.
دونالد ترامپ با پیشنهاد برای خلع سلاح اتمی موفق کره شمالی و ملغی کردن مانور مشترک نظامی با کره جنوبی و حتی پایان جنگ کره با کاهش تعداد نیروهای آمریکایی در شبهجزیره کره، لحنی مصالحه جویانه از خود نشان داد که این لحن ظاهراً لحن تند و خشن دولت ترامپ را تحتالشعاع قرار داد. وقتی وی پیشنهاد مذاکره با ایران بدون هیچ پیششرطی را مطرح کرده، در واقع تنش اساسی میان اشتیاق خود برای مذاکرهای موفق و یک به یک و تلاش تیم امنیت ملی خود برای رفتار با ایران ـ به عنوان تهدیدی جدی، که تنها باید از طریق فشار مداوم در راستای تغییرات بنیادین با او برخورد کرد ـ ایجاد نموده است.
مشکل ایران این نیست که مذاکره با ترامپ بیهوده است، بلکه مشکل این است که قبولاندن این موضوع در داخل دشوار است. در تهران گروههای رقیب دولت در حال آمادگی برای رسیدن به قدرت و نفوذ هستند. توافق هستهای برای اعتدالیون یک پیروزی بود و مرگ آن یک پیروزی برای تندروهای محافظهکار. رهبران ایران نمیتوانند در ظاهر آدمهای سادهلوحی که در توافق هستهای اول گول آمریکا را خوردهاند و اکنون بهزور مجبور به ورود به توافق دوم شدهاند، وارد مذاکره شوند. رقیبان محافظهکار روحانی این نکته را بهصراحت بیان و بهسرعت پیشنهاد ترامپ را رد کردهاند.
پاسخ شخص روحانی به این پیشنهاد چیزی بین اندرز هشدار گونه و انتقاد از ترامپ بوده است؛ بدون آنکه مستقیم پیشنهاد ترامپ را رد کند. هنوز ایران پاسخ رسمی به این پیشنهاد نداده و احتمالاً هیچ پاسخی هم نخواهد داد تا زمانی که شورای عالی امنیت ملی ـ که شامل اغلب مقامات ارشد لشگری و کشوری ایران است ـ نظر خود را در این مورد بیان کند. این نظر میتواند نخبگان سیاسی ایران را در حمایت از گفت وگو متحد کند؛ اما تنها و تنها در شرایطی که آنها متقاعد شوند ایران در شأن و مقام درخور خود بر سر میز مذاکره حاضر خواهد شد و از دستاوردها و منافع اقتصادی ملموس برای ایران مطمئن شوند.
ایران باید بین ماندن در یک توافقی که روز به روز کاراییاش را از دست میدهد و وعدههای نه چندان مطمئن یک توافق جدید انتخاب کند. تهران برای برداشتن قدم اول نیاز به اطمینان از دستاوردهای ملموس دارد و ترامپ باید کلمات خود را بهدقت انتخاب کند، تا مبادا قبول پیشنهادش از سوی تهران را تقریباً غیرممکن کند.