در فاصله کمتر از چهار هفته تا پایان مهلت اجرای قانون منع به کارگیری بازنشسته ها، شمار بالایی مدیران و کارشناسان بازنشسته صداوسیما که مشمول این اصلاحیه قانونی میشوند، تعیین تکلیف نشدهاند و همین مسأله، این نگرانی را در پی داشته که اکنون قرار است به جای این سیل مدیران تصمیمگیر و عناصر تصمیمسازی که بازنشسته میشوند، چه گروهی جانشین شوند و چگونه به تمشیت امور رسانه ملی خواهند پرداخت؟
به گزارش «تابناک»؛ 24 آبان آخرین روزی است که بازنشستگان در مناصبی پایینتر از سطح وزیر میتوانند به اشتغال در بخش دولتی و نهادهای وابسته به دولت نظیر مجموعههای غیردولتی تحت مدیریت یا تأمین مالیِ دولت بپردازند. تقویم را که نگاه میکنیم، زمان چندانی تا سررسید مهلت نمانده و مدیران ارشد برای پایان دادن به فعالیت بازنشستگان فعال در دستگاههای تحت نظرشان، کمتر از چهار هفته فرصت دارند؛ هفتههایی که با لابیهای گسترده همراه خواهد بود.
شواهدی از چنین لابیهایی نیز وجود دارد و حسام الدین آشنا، مشاور فرهنگی رئیس جمهور اخیراً در این زمینه تأکید کرده بود: «مراقب باشیم! نکند با هزار بدبختی بازنشستگان را از صندلی بلند کنیم ولی آنها نوچه هایشان را به جای خود بنشانند.» آشنا پیش از این گفته بود: «اجرای سخت گیرانه قانون منع به کارگیری بازنشستگان می تواند یک فرصت استثنایی برای جوانتر شدن سن مدیریت اداری در کشور باشد اما باید مراقب بود که جایگزین ها هم سختگیرانه انتخاب شوند تا در کنار کاهش سن، شاهد افزایش کارآمدی هم باشیم.»
یکی از مجموعههایی که دستخوش تغییر و تحولات اساسی میشود و شاید میزبان بیشتر تعداد بازنشسته باشد، سازمان صداوسیماست. محمدحسین صوفی، دبیر شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما درباره در این زمینه، آمار معناداری ارائه کرد و گفت: «حدود 200 نفر از همکاران ما در ردههای مدیریتی و کارشناسی مشمول این قانون می شوند. از طرف ما نظارت بر اعمال این قانون در صداوسیما وجود دارد. با توجه به اطلاعاتی که دارم، صداوسیما کار را شروع کرده و ابلاغها صادر شده است و از 24 آبان اجرا خواهد شد.»
این تغییرات البته به سادگی رخ نخواهد داد و برخی ناظران با نگرانی به این تحولات مینگرند. این نگرانی نیز به واسطه گپ به وجود آمده در تربیت و به کارگیری نسلهای مختلف در ردههای مدیریتی است. به طور مشخص نسل مؤثر مدیران دستگاههای مختلف در دهه شصت جذب شده و رشد کردند و در این دستگاهها تداوم حضور داشتهاند. با رسیدن نسل دهه پنجاه به سن مدیریت، این گروه نیز پشت در ماندند و این گپ تزریق مدیران جدید به بدنه دستگاههای اجرایی بیش از پیش شد.
در این شرایط اکنون بخشی از دهه پنجاه نیز به سن بازنشستگی نزدیک شدهاند و فرصت مدیریت در اختیار دهه شصتیهاست که بیشتر آنها نیز به شکل جدی در این سالها به کار گرفته نشدهاند. تجربه به کارگیری برخی از دهه شصتیها در پستهای کلیدی سازمان صداوسیما نظیر مدیریت شبکه و حواشی که برخی رفتارهای ناپخته برخی از آنها نظیر آنچه درباره فردوسیپور رقم خورد، در پی داشت، نگرانیها را دامن زد. آیا میتوان تمشیت امور این سازمان را به این گروه کمتجربه سپرد و آیا بابت چنین تغییراتِ یکباره، دستگاههایی چون صداوسیما با تصمیمات پرهزینهای مواجه نخواهد شد؟
در مقابلِ این گروه جوان و همچنین چهرههایی که احتمالاً از خارج از صداوسیما به این مجموعه برای تکمیل کادر بازنشسته افزوده میشوند، گروهی اعتقاد دارند، میتوان از ظرفیت بدنه صداوسیما استفاده بیشتری کرد؛ بدنهای که عملاً این رسانه را اداره میکنند و حالا شاید فرصتی باشد تا برای پستهای حساس مدیریتی به کار گرفته شوند. در عین حال برخی نیمنگاهی به اهالی مطبوعات و خبرگزاریها دارند و تصور میکنند باید از این ظرفیت برای بازسازی بدنه کارشناسی و مدیریتی رسانه ملی بهره جدی برد؛ هرچند بعید است شاهد چنین اتفاقی باشیم.
اینها پرسشهایی است که باعث شده برخی که حامی جوانگرایی هستند نیز نه درباره اصلِ جوانگرایی، بلکه درباره کیفیت تحقق آن در این مهلت نگران باشند. آنچه اکنون در حال وقوع است و میتواند منجر به بهبود وضعیت موجود یا بدتر شدنِ اوضاع شود، هزینهای است که گروهی با عدم ترک کرسیهایشان پس از بازنشستگی و ندادنِ فرصت کسب تجربه به جانشینان جوان، برای کشور رقم زدهاند. باید دید دستگاههای اجرایی و به ویژه صداوسیما به سلامت از این پیچ تند عبور میکنند؟ نیازی به زمان چندان برای دریافتِ پاسخ این پرسشها نیست.