در فاصله چهل روز تا سی و هفتمین جشنواره ملی فیلم فجر، این پرسش پیشروست که چگونه این رویداد در دورههای مختلف با حواشی فراوانی مواجه شده و مدیرانی که چنین تخریبهایی را رقم زدند، از چه روشهایی استفاده کردهاند؟ برای پاسخ به این پرسش، باید راهنمای گام به گام تخریب مهمترین فرهنگی کشور را با تکیه بر سوابق چنین اتفاقاتی ارائه کرد تا مدیران کنونی سینمای ایران با اشتباهات و چالشهای مشابه مواجه نشوند.
به گزارش «تابناک»؛ تا موعد آغاز جشنواره ملی فیلم فجر، زمان چندان طولانی نمانده و آهسته آهسته ترکیب فیلمهای منتخب، کاخ جشنواره و چیدمان این رویداد مشخص میشود. بسیاری از فیلمسازان این روزها درگیر تولید آثارشان هستند تا در هفتههای پیش روی، نسخه نهایی را به دبیرخانه جشنواره ارائه دهند. در این شرایط، قرار است ابتدا ترکیب فیلمهای بخش «نگاه نو» یا ده اثر منتخب از مجموعه آثار کارگردانهای فیلم اولی معرفی شوند و سپس نوبت فیلمهای بخش اصلی یا همان «سودای سیمرغ» است.
جشنواره ملی فیلم فجر با دبیری بلاتکلیف شرایط حساسی دارد و برای ناظران مشخص نیست که جشنواره با چه سطح کیفی و استانداردی برگزار میشود. در حالی که تکلیف بخشی از فیلمهای حاضر در این رویداد مشخص شده، حتی معلوم نیست، میزبان قطعی این جشنواره کجاست. فرجامِ مهمترین رویداد فرهنگی کشور در این دوره میتواند همچون برخی دورههای پیشین آبرومندانه باشد و یا سی و هفتمین جشنواره فجر نظیر بسیاری از ادوار با حواشی گسترده و بیآبرویی به پایان برسد.
در این شرایط، نیمنگاهی به آنچه باعث شد برخی دورههای پیشین جشنواره فجر به حاشیه کشیده شود و به اعتبار آن ثلمه وارد شود، میتواند در بهبود این رویداد مؤثر باشد. از این منظر، بخش فرهنگی «تابناک» با تکیه بر سوابق و عقبه حواشی دورههای پیشین، راهنمای تخریب گام به گام جشنواره فیلم فجر را گردآوری کرده که میتوان با تکرار هر یک از آنها، جشنواره سی و هفتم را نیز به حاشیه کشید یا با دوری جستن از این روشها، مهمترین برنامه فرهنگی سالیانه ایران را در چهلمین سال انقلاب، به شکل قابل قبولی برپا کرد.
حذف کاخ جشنواره، ضربه به عمود خیمه جشنواره
خوشمان بیاید یا نیاید، جشنواره فیلم فجر، فاقد یک کاخ است و وعده محمدمهدی حیدریان، رئیس پیشین سازمان سینمایی درباره ساخت «کاخ جشنواره» نیز یک شوخی بیشتر نبود. در دو دهه اخیر، اراده جدی برای توسعه زیرساختهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وجود نداشته و تقریباً هیچ بنای مهمی توسط وزارت فرهنگ و ارشاد ساخته نشده و مورد بهره برداری قرار نگرفته است. عمده تمرکز بر حفظ همین چند مجموعه فرهنگی پایتخت و چند شهر بزرگ گذاشته شده و ظاهراً انگیزهای برای توسعه نیز وجود ندارد.
در این شرایط، مجموعه سالنهای برج میلاد برای هشت سال به خوبی میزبان جشنواره فیلم فجر بود و هرچند این میزبانی ارزان تمام نمیشد، دستکم امکان یک میزبانی یکپارچه را از چهرههای اصلی این رویداد فراهم میساخت. در دوره پیشین به بهانههای عجیب، کاخ جشنواره حذف شد و به روال غلط دهه شصت و هفتاد، سینمای رسانهها از سینمای اهالی سینما جدا شد. رسانهها به سینماملت با امکانات ضعیف تبعید و سینماگران مجبور به دیدن آثار خود و دیگر همکارانشان در باغ کتاب شدند.
اگر اهداف این اقدام، کاهش اهمیت و حساسیت افکارعمومی نسبت به جشنواره فیلم فجر و تبلیغ باغ کتاب بود، اتفاقی که رخ داد قابل پذیرش است؛ اما اگر واقعاً بپذیریم هدف از این کار، کاهش هزینههای جشنواره فجر بوده باشد، باید با قدری تأمل به برگزارکنندگان این رویداد نگریست. واقعیت آن است که سالیانه نزدیک به پنج هزار میلیارد تومان بودجه فرهنگی به بخشهای مختلف کشور تزریق میشود و سهم وزارت فرهنگ و ارشاد از این بودجه نیز قابل توجه است. در این شرایط، شعارِ صرفهجویی در بزنگاه مهمترین رویداد فرهنگی کشور چندان باورپذیر نیست.
بازگرداندن کاخ جشنواره یکی از اتفاقاتی است که میتواند شأن برگزاری این رویداد را حفظ کند و قاعدتاً حذف کاخ جشنواره، بیش از پیش شرایط را دشوار میکند. اکنون آنچه مسأله ساز شده، عدم تعیین قطعی کاخ جشنواره است. اگر قرار باشد جشنواره به روال دوره سی و ششم برگزار شود و تنها بخش قابل پوشش، نشست خبری باشد، برای بسیاری از رسانهها پوشش تصویری این رویداد اهمیتی نخواهد داشت و خبرنگار اعزام میکنند؛ اما اگر قرار باشد همچون برج میلاد باشکوه برگزار شود، قاعدتاً اعزام عکاس و فیلمبردار اهمیت بیشتری مییابد. مهلت نام نویسی رسانهها تا سی آذر است و ظاهراً رسانهها پیش فرض را کاخ جشنواره در نظر گرفتهاند.
عدم صدور کارت بر اساس شماره صندلی سالن میزبان جشنواره
یکی از حربههای پیشنهادی برخی مشاوران ـ که اکنون در کنار سرپرست سازمان سینمایی نیز دیده میشوند ـ به مدیران پیشین سازمان سینمایی، صدور کارت بیش از ظرفیت سالن میزبان است. به باور این مشاوران، اینکه در سانس فیلمهای کم اهمیت در کاخ جشنواره سالن خالی باشد، ضدتبلیغ است و باید دستکم 40 درصد بیش از ظرفیت سالن کارت صادر کرد! بنابراین، در برخی دورهها، برای سالن میلاد با 1600 صندلی، 2200 تا 3000 کارت صادر میشد و بدین ترتیب فیلمهای کماهمیت نیز مخاطب داشتند.
فاجعه از آنجا آغاز میشد که یک فیلم مهم و پرمخاطب اکران میشد. برگزارکنندگان جشنواره به زعم خودشان اولین سانس صبحگاهی را برای اکران این فیلمها قرار میدادند تا بخشی از دارندگان کارت حضور نیابند؛ اما در نهایت سالن برج میلاد قفل میشد و در چندین نوبت حواشی فراوانی به وجود آمد. صدور این تعداد کارت باعث شده، اشخاصی که درگیری کمتری با جشنواره داشتند، به راحتی هر فیلم را تماشا کنند، ولی خبرنگاران که باید رویدادهای جشنواره را پوشش میدادند، پشت در سالنها بمانند یا جایی برای نشستن نداشته باشند!
این اتفاق معمولاً توسط برگزارکنندکان دورههای پیشین جشنواره به گردن عوامل اجرایی برج میلاد انداخته میشد و ادعا میشد آنها دوستان و اقوام خود را به کاخ راه میدهند؛ اما واقعیت آن است که دست کم برای ورود به سالن اصلی نیاز به کارت جشنواره و این کارت توسط جشنواره صادر میشد! در برخی دورههای پیشین، مسئول صدور کارت و برخی عوامل اجرایی جشنواره برای دوستان، اقوام، آشنایان و... تعداد بالایی کارت صادر میکردند و اوج این اتفاق در افتتاحیه و اختتامیه جشنواره رخ میداد، به نحوی که کارت افتتاحیه و اختتامیه به خبرنگاران داده نمیشد، اما دوستان و آشنایان برگزارکنندگان جشنواره روی صندلی سالن میزبان اختتامیه لم داده بودند!
یکی از مدیران کلیدی دورههای پیشین جشنواره، مشخصاً برای گروهی از سینماگران دعوتنامه و کارت ارسال میکرد. برخی از سینماگران که با دو سری دعوتنامه روبه رو شدند، با این پاسخ مدیر کلیدی جشنواره مواجه شدند که «این سهمیه... است و ربطی به سهمیه جشنواره ندارد!» و بدین ترتیب سینماگران با تکیه بر تعداد بالای دعوتنامهها، برخی اقوام و دوستانشان را نیز به کاخ جشنواره دعوت کردند. وقتی مدیر کلیدی جشنواره به این رویداد رحم نمیکند و تقریب با سینماگران را با سوءاستفاده از مسئولیتش همراه میسازد، چه میتوان گفت؟
در همین دوره سی و ششم جشنواره که بهمن 1396 با میزبانی سینماملت برگزار شد، برخی مجریان تلویزیون نظیر مژده لواسانی و محمدحسین میثاقی در اکران برخی فیلمها در سینماملت حضور یافتند. این گروه با چه سابقه فعالیت سینمایی به جز رفاقت با مدیران جشنواره میتوانستهاند فیلمها را در برج میلاد تماشا کنند؟ اگر این اتفاقات تکرار شود، قطعاً جشنواره پرباری خواهیم داشت! در برخی دورهها گروهی از خبرنگاران که حقشان حضور روی صندلیها بود، به نشانه اعتراض در مقابل پرده نشستند که جنجال آفرین شد.
بارها به مدیران جشنواره فجر توصیه شده، به تعداد خبرنگاران و منتقدین پذیرفته شده، کارت صادر و بر کارت شماره صندلی درج شود؛ اما با بهانه اینکه ممکن است خبرنگار مشکل بینایی داشته باشد و صندلی اختصاص یافته مناسبش نباشد، این پیشنهاد رد شده است! در مقابل این بهانه، پیشنهاد شد خبرنگاران پذیرفته بتوانند همچون یک سانس فروش آنلاین بلیت سینما، محل نشستنشان را خودشان تعیین کنند و سپس شماره صندلی روی کارتشان ثبت شود؛ اما وقتی قرار است برای عدهای خارج از ظرفیت کارت صادر شود، معلوم است که کارت بر اساس صندلی صادر نمیشود.
ورود گسترده ایفلوئنسرها، رسانههای فصلی و دوربینهای VODها
شماری از وب سایتهای سینمایی و حتی برنامههای ویدیویی اینترنتی، در فاصله چند ماه تا چند هفته به جشنواره فجر فعال مشوند، سهمیه حضور در جشنواره را میگیرند و بعد از جشنواره غیرفعال میشوند و تا جشنواره بعدی غیرفعال هستند. با توجه به آنکه همین رسانهها با وجود مخاطب قلیل میتوانند برای مدیران این رویداد حاشیهساز باشند، مدیران جشنواره برای بستن دهان این رسانه ها، به آنها به اندازه رسانه های تخصصی سهمیه می دهند.
هچنین هم اکنون رسانهها با شمار بالایی از درخواستها برای انتشار یادداشتها و نقدها (به تاریخ فعلی و گذشته مواجه هستند) که معمولاً به رسم دوستی این درخواست ها اجابت می شوند. این مطالب به عنوان نگارش و فعالیت به انجمن منتقدان و جشنواره ارائه می شود و مستند صدور کارت منتقدی قرار میگیرد! مجموع منتقدان فعال سینمای ایران در طول سال به 50 نفر نمیرسد و بنابراین انتظار میرود سهمیهای بیش از این به انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران تعلق نگیرد.
علاوه بر این، در دوره های قبل مشخصاً سهمیه خبرنگاران به سمت رسانه هایی نظیر آپارات سوق پیدا کرد. در واقع هر گروه با تعریف یک برنامه برای آپارات، نه تنها چندین سهمیه میگرفتند، بلکه فضای فیزیکی جشنواره نیز به آنها اختصاص مییافت. بدین ترتیب شماری از برنامهها که در ماههای منتهی به جشنواره فعال میشوند، به اسم برنامه آپارات در جشنواره حضور دارند و تعداد آنها بسیار قابل توجه است.
قاعدتاً جشنواره کن نمیپذیرد، هر یوتیبر که در یوتیوب کانالی دارد -ولو با تعداد بیننده قابل توجه- یک سهمیه برای جشنواره کن به دست آورد. در خوشبینانهترین برخورد، برای یوتیوب یک سهمیه کوچک در نظر گرفته میشود. با توجه به آنکه مجموعههایی شبیه به آپارات نیز پرشمار هستند، انتظار میرود سهمیه رسانهها و بخش وسیعی از فضای کاخ جشنواره، به برنامهسازان آپارات و vodهای مشابه اختصاص نیابد. همچنین اگر قرار بر پخش زنده نشستهای خبری است، انحصار آن به آپارات یک رانت بزرگ است که توقع میرود در این دوره تکرار نشود.
به این جماعت که حضور گستردهشان در کاخ جشنواره غیرمنصفانه است، میتوان اینفلونسرهایی را افزود که در قالب کارمند وبسایتهای فصلی، برنامههای VODها، لابلای عوامل فیلمها و... خود را به کاخ جشنواره میرسانند و فعالیت اصلیشان استفاده از ظرفیت محدود کاخ برای تماشای فیلم و گرفتن سلفی با سینماگران است. آیا مجدداً شان کاخ جشنواره فیلم فجر تا این حد تنزل خواهد یافت یا این گروهها به کاخ راه نخواهد یافت؟
چیدن داوران مغرض، بیسواد، غیرمجتهد و غیرهماهنگ
اکنون دیگر کار از هیات انتخاب گذشته و البته با توجه به ترکیب هیات انتخاب، احتمالاً فیلمهای پرحاشیه و جنجالی پشت در کاخ جشنواره میمانند. در این شرایط یکی از مهمترین راههای به حاشیه کشیدن جشنواره، انتخاب هیات داورانی بیسواد است. در دورههای پیشین مشابه این اتفاق بارها رخ داده و بعضاً نه از سر عناد، بلکه از سر بیسوادی، گزینه برتر در برخی بخشها حتی نامزد سیمرغ بلورین نیز نشده است. این اتفاق البته به دلایل دیگری نیز رخ داده و آن هم غرض ورزی برخی داوران نسبت به برخی از آثار است. در واقع داور به جای قضاوت و رای به فیلم، به فیلمساز رای داده است.
اتفاق حاشیهساز دیگر، عدم هماهنگی داوران است. در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر، به فیلم «ماجرای نیمروز» جایزه تعلق نگرفت، چرا که یکی از داوران گفته بود که در صورت انتخاب این فیلم، از هیات داوران استعفاء میدهد و آبروریزی میکند! در اختتامیه جشنواره بیست وهشتم فیلم فجر، برنده سیمرغ بلورین بهترین صداگذاری حسین ابوالصدق برای فیلم «آل» عنوان شد، در صورتی که این جایزه بنا بر نظر هئیت داوران قرار بود به علیرضا علویان برای صداگذاری «بیداری رویاها» تعلق گیرد و پس از اعتراضها عنوان شد، علت این اتفاق اشتباه نگارشی بوده است!
تلختر از همه اینها، در سی و دومین جشنواره فیلم فجر رخ داد که هوشنگ گلمکانی روزنامه نگار و منتقد سینما و البته عضو هیات داوران بخش اصلی (سودای سیمرغ) این دوره از جشنواره خود بدین شکل اعتراف کرد: «در تعیین نامزدهای دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش دوم زن، روی بازیگر نقش خاله پری در فیلم آذر، شهدخت، پرویز و دیگران توافق حاصل شد اما کسی نام بازیگر این نقش را نمی دانست. فرصت برای رساندن خبر نامزدها به رسانه ها کم بود. با تلفن همراه بهروز افخمی تماس گرفته شد که یا جواب نداد یا در دسترس نبود. با آقای ساداتیان یکی از دو تهیه کننده فیلم، تماس گرفته شد که نام بازیگر این نقش را نعیمه نظام دوست اعلام کرد و همین نام در فهرست نامزدها ثبت و اعلام شد و عکس او هم در مراسم پایانی بر بالای اسمش نمایش داده شد. اما حالا معلوم شده که نام بازیگر آن نقش و نامزد دریافت جایزه ی بازیگر زن نقش مکمل، شهین تسلیمی است. آقای ساداتیان هم بابت این اشتباه عذرخواهی کرد!»
در کنار غرض ورزی، بیسوادی و ناهماهنگی، آنچه جشنواره و چیدمان منتخبین را با حواشی همراه میسازد، فقدان مرجعیت داوران است. در واقع سینماگرانی باید به عنوان داوران جشنواره انتخاب شود که در حوزه سینما «مجتهد» باشند و نظرشان حتی برای آنهایی که تصور میکنند حقشان سیمرغ بلورین بوده، مسموع و مورد احترام باشد و به آن اعتراض نکنند. اگر چنین ترکیبی از بزرگان برای هیات داوران انتخاب شوند که اشتباه فوق الاشاره از آنها سرنزند، جشنواره به شکل قابل قبولی برگزار میشود.