تاوان ۳۰ هزار میلیاردی دولت، شهادت ۱۳ افسر ارتش در سانحه هوایی، شکسته شدن سکوت موسوی خویینی درباره هاشمی، دونالد ترامپ از چه میترسد؟، راه پایان دوئل ایران و عربستان، بحران خبررسانی حوادث، اصلاحات نیازمند اجماع، هنر؛ اسم رمز تغییرات اجتماعی، اهمیت عراق و ایران برای یکدیگر، رابطه بازی در جشنواره فجر، قصه تکراری سقوط، جان آدم به قیمت ۶۰ هزار تومان!، خانه تکانی وزیر راه و شهرسازی، چه کسی کلید را به روحانی داد؟ و اجازه دیدار کروبی از خانه، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه ۲۵ دی ماه در حالی چاپ شدند و بر روی پیشخوان مطبوعات کشور قرار گرفت که خبر سانحه سقوط هواپیمای ارتش در روز گذشته با تیترها و تصاویر مختلف در صفحات نخست آنها همراه با تحلیلها و یادداشتهایی درباره چرایی تکرار حوادث تلخ در کشور برجسته شده است. اظهارات جنجالی موسوی خویینی درباره آیت الله هاشمی، حقوق ۲۰ میلیونی رئیس بنیاد مستضعفان، استانی شدن انتخابات و تحلیلهایی درباره سفر مایک پمپئو به منطقه، از دیگر موضوعاتی است که در صفحات نخست روزنامههای امروز مورد توجه سردبیران قرار گرفته است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشر شده در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
چه زمانی از شمار حوادث دردناک در کشور کم میشود؟
مصطفی چراغی، کارشناس سیاسی طی یادداشتی با تیتر حوادث تلخ و نیاز کشور به ایمنی در روزنامه قانون نوشت: هنوز زمانی از سوختن چند کودک زاهدانی نگذشته بود که واژگونی اتوبوس دانشجویان دانشگاه آزاد متاثرمان کرد و هنوز این ضایعه را فراموش نکردهایم که اینک عدهای از ارتشیان عزیز به دیار باقی شتافته اند و امر تسلابخشی برایمان یافت نمیشود. کی از شمار این حوادث دردناک کم میشود و کی میتوانیم اطمنیان پیدا کنیم که دیگر حادثهای ناشی از سهل انگاریها، مستعملبودن اتوبوسها و هواپیماها و مشکلات جادهای و عدم آمادگی در قبال حوادث طبیعی و غیرطبیعی و از همه مهمتر در اولویت نبودن جان انسانها نخواهیم داشت؟
مسلما در هر شرایطی گریزی از حوادث نیست؛ همانطور که در پیشرفتهترین کشورها هم کم و بیش رویدادهایی با تلفات انسانی پیش میآید، ولی کاملا روشن است که در کشور ما میشود از بسیاری از حوادث پیشگیری کرد یا حداقل از ازدیاد تلفات آنها جلوگیری بهعمل آورد. شرط اصلی و کلی آن این است که برای همه احادجامعه و تمامی مسئولان، جان انسانها در صدر اولویتها باشد.
اگر در ذهن و دل و باور همه افراد از صدر تا ذیل جامعه ارزش جان هممیهنان بدون، چون و چرا مقدمه همه امور دیگر باشد و در عمل همه به آن مقید و ملتزم باشند، بیشک گامهای بلندی در جهت گسترش و تعمیق اصول ایمنی برداشته خواهد شد و دیگر هر از چندی یک ملت بزرگ و مظلوم در سوگ داغی جانکاه نخواهد نشست.
واقعیت آن است که ایمنی مثل امنیت، اول اعتقاد و باور میخواهد بعد پول و سرمایه گذاری. نمونه واضح آن حادثه دلخراش اتوبوس دانشجویان دانشگاه آزد است که اگر اهتمام لازم درباره جان انسانها وجود داشت، اصلا دانشگاه را آنجا نمیساختند، اگرهم میساختند، ابتدا برای ایمنی جاده اش فکر اساسی میکردند، اگر این هم نمیشد، حداقل اتوبوسهای نو یا بازسازی شده میگذاشتند و اگر از این هم ناتوان بودند، حداقل مواظبت میکردند که ترمز اتوبوسها درست کار کنند.
پس از اهتمام جدی و اساسی، نوبت به اعتبارات لازم میرسد که مثلا هر پولی لازم باشد، هزینه شود تا در دانشگاه و مدرسه و بازار وکارخانه و جاده و خیابان واتوبوس و قطار و هواپیما وکشتی و هرجای دیگر، ابتدا جان انسانها جدا مورد محافظت قرار گیرد. ما تا رسیدن به ایمنی استاندارد فاصله زیادی داریم و این حوادث چقدر باید ملتی را به عزا بنشاند تا مردم از مسئولان ابتدا ایمنی را بخواهند و خود هم در این موضوع اساسی کمترین سهل انگاری به خرج ندهند. با نگاه تدبیرگرایی که دولت محترم دارد، حفاظت از جان ایرانیان در اولویت بالاست، ولی برای این مهم باید از جانب همه قوای نظام مورد حمایت و پشتیبانی قرار گیرد.
اگر همه بپذیریم که پیشگیری از حوادث و آمادگی در برابر آنها در اولویت نخست قرار دارد، اختصاص بودجه لازم به این امور بدون هیچ انتقاد و مقاومتی صورت خواهد گرفت و به تصویب هم خواهد رسید، اما در بعد سیاسی هم باید از اشتغالات دولت کاسته شود تا بتواند به این موضوعات ضروری رسیدگی کند. اهتمام اولیه دولت این بود که با عملیکردن برجام و رفع تحریمها امکان نوسازی ناوگان حمل و نقل هوایی و زمینی فراهم شود، سرمایه کافی در اختیار دولت قرار گیرد تا جادهها را استاندارد کند، مدارس بازسازی و نوسازی شوند و بسیاری از ضروریات دیگر که متاسفانه با قدرناشناسی داخلی و عهدشکنی ظالمانه آمریکا از توان دولت در رسیدگی به این امور کاسته شد. ما در روابط بینالملل و حتی در ابعاد داخلی نیازمند فراغ بال هستیم تا امکان رسیدگی به موضوعات مهمی مثل ایمنی و معیشت مردم فراهم شودوتا این مهم محقق نشود، چهبسا در برابر حوادث بی دفاعیم.
پشت پرده سفر «مامور تفرقه» به منطقه
امیر مسروری در یادداشت روز روزنامه خراسان با عنوان پشت پرده سفر «مأمور تفرقه» به منطقه نوشت: سفر هشت روزه و پر سر و صدای مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا به مصر و کشورهای حاشیه خلیج فارس درحالی نیمه تمام پایان یافت که وی تلاش کرد با متحدان درباره شروطی صحبت کند که به قول خودش به وسیله آنها میتوان فشار بر ایران را افزایش داد. این سفر از چند نظر قابل توجه و اهمیت است؛
- هدف اول آمریکا افزایش سیاست خصمانه و ایجاد فشار گسترده محیطی و ژئوپلیتیک علیه ایران اسلامی است. آمریکا خواهان اجرای طرح قطع کمربند محور مقاومت از مرز سوریه و عراق است و سفر ترامپ به پایگاه این کشور در استان الانبار عراق و انتقال تسلیحات و مهمات از این پایگاه به دو نقطه مهم سوریه و عراق در همین زمینه بود. مکانیسم فشار آمریکا، جلوگیری از امداد رسانی و پشتیبانی نظامی ایران از محور مقاومت در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین وطرح قطع کمربند محور مقاومت است. طرح اولیه استقرار داعش در نوار مرزی لبنان با سوریه، سوریه با عراق و گروههای تروریستی تجزیه طلب ایرانی میان ایران و عراق است. طرح اول با عملیات حزب الله و پاک سازی منطقه از بین رفت. طرح دوم نیز با عملیات والفجر و آزاد سازی و پاک سازی اتوبان البوکمال پایان یافت؛ هرچند خطر آن وجود دارد. طرح سوم، اما بر پایه ایجاد ناامنی ادامه دارد و تهران نشان داد در صورت احساس خطر، اقدام تلافی جویانهای اتخاذ میکند. در واقع هدف اول قطع این خط ارتباطی است و ورود ترکیه به خاک سوریه فرصت مناسبی است تا ارتش آمریکا نهادهای بین المللی را قانع کند برای جلوگیری از بحران بین المللی آسمان سوریه را منطقه پرواز ممنوع اعلام کند.
- راضی کردن دولتها و پذیرش طرح آمریکا توسط ریاض و تامین هزینههای مادی آن، دیگر انگیزه پمپئو از سفر به منطقه بود. نشست لهستان در پیش است و برای تشکیل یک اپوزیسیون متمرکز، منابع ریاض و اجماع دولتهای منطقهای ضرورت دارد. آمریکا نمیخواهد هزینه یک جنگ دیگر را بدهد و برای همین، این سفر فرصت مناسبی است تا ریاض و امارات راضی به تامین هزینههای یک بحران جدید شوند.
- آمریکاییها خواهان مکانیسم بحران در ایران هستند. این مکانیسم نیازمند عقبه سرزمینی و کانال انتقال بحران به داخل کشور است. هدف، استفاده از گروههای تروریستی و تجزیه طلب و منتقل کردن ناامنی منطقهای به فلات مرکزی است. همان طرحی که چند وقت قبل بن سلمان از آن به عنوان عملیات عمق نام برد. هدف اصلی آن ایجاد فشار و در نهایت پروژه براندازی حکومت ایران است. به عبارت بهتر این که از طریق ائتلافسازی بینالمللی ضدایرانی و افزایش فشارهای اقتصادی و سیاسی، تهران را وادار به ورود به فاز امتیازدهی کند. به عبارت بهتر دولت ترامپ همان روش «ایجاد تنش باهدف حل مسئله» را بار دیگر به آزمون گذارده است؛ بنابراین تشدید جنگ روانی در ابعاد مختلف و با توجه به تحولات داخل ایران در دستور کار واشنگتن قرارگرفته است هر چند به نظر میرسد «پروژه زمستان سخت» واشنگتن علیه کشورمان که با این سفر کلید خورد و قرار است با اجلاس ورشو شکل جدی به خود بگیرد به سرنوشت همان طرحهای «تابستان داغ» شان دچار شود.
ارزیابی متفاوت موسوی خوئینی و تاج زاده درباره هاشمی
روزنامه ایران طی مطلبی با عنوان ارزیابی متفاوت موسوی خوئینی و تاج زاده درباره هاشمی در شماره امروز خود نوشت: نقد و ارزیابی دیدگاهها و عملکرد سیاسی مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی تمامی ندارد. آیتالله سیدمحمد موسوی خوئینی یکی از چهرههایی است که این روزها نظرات انتقادی او درباره هاشمی در حال انتشار است. روز گذشته همچنین مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات یکی دیگر از چهرههایی بود که به ارزیابی مناسبات آیتالله هاشمی با جریانهای سیاسی پرداخت.
موسوی خوئینی که در بخش نخست گفت وگو بر تعصب هاشمی نسبت به نهضت اسلامی و نظام جمهوری اسلامی تأکید داشت و معتقد بود همین نگاه دغدغهمند سبب میشد هاشمی محکم پای اعتقادش بایستد و از هجمه و فحاشی هراسی نداشته باشد؛ درباره وجه منفی این رویکرد گفت: «اگر آقای هاشمی در مسیر این هدف معتقد بود کاری باید انجام شود، دیگر هیچ مانعی را بر سر راه نمیپذیرفت؛ چه این مانع قانون باشد، چه اشخاص، چه حقوق مردم.»
عضو مجمع روحانیون مبارز سماجت برای اجازه گرفتن از رهبر چه در زمان امام و چه پس از ایشان را از موارد اختلافی خود با هاشمی دانست و با یادآوری مواردی همچون دستگیری دهها فعال ملی مذهبی در زمان ریاست جمهوری او، موضعگیریهای هاشمی علیه روزنامه سلام از تریبون نماز جمعه این ادعا را مطرح کرد که هاشمی شخصاً تمایل داشته است انتخابات ۷۶ را به گونهای برگزار کند که فرد مورد نظر رهبری از صندوقها بیرون بیاید. موسوی خوئینی در ادامه، نظر بسیاری از فعالان سیاسی که در سالهای اخیر آیتالله هاشمی را بنیانگذار اعتدال و میانهروی دانستهاند را رد کرد و گفت: «آقای هاشمی هیچ وقت در عمرش در خط اعتدال نبود. ایشان در آن تقسیمبندی اولیه یکی از عناصر کاملاً برجسته جناح چپ بود. از یک مقطعی، قدری صحبتهایش را تغییر داد و کمکم از جناح چپ فاصله گرفت و به راست نزدیک شد. صحبتهای ایشان در خطبههای نماز جمعهاش نشان میدهد چپ رادیکال بود. مثلاً در مسائل پولی و اقتصادی، در نماز جمعه مطرح کرد باید از کسانی که پول در بانکها دارند، خمس بگیریم...، اما در دوران مدیریت و ریاست جمهوری فکر میکرد باید از همه نیروها استفاده کند؛ این شد که به سمت جناح راست غلتید.»
در کنار این مواضع روز گذشته مواضع متفاوتی از سوی مصطفی تاجزاده درباره نسبت میان هاشمی و جریانهای سیاسی در ایران در ادوار مختلف مطرح شد. او با بیان این اعتقاد که برخورد علیه هاشمی نه از سوی اصلاحطلبان بلکه از جناح راست آغاز شد، گفت: «در مجلس چهارم چنان علیه آقای هاشمی سمپاشی کرده بود که تقریباً آقای هاشمی در مجلس گریه کرد و از وضعیت زندگی، خانواده، سابقه و شرایط خود گفت.»
تاج زاده در عین حال سکوت اصلاحطلبان در قبال نقد هاشمی بعد از دوم خرداد از سوی طیف تندرو این جریان را برخلاف مصلحت و اشتباه دانست و افزود: «ما باید این موضعگیری را میکردیم تا معلوم شود در این قضیه، اصلاحطلبان (جناح چپ) دو دیدگاه دارند. او در ادامه هاشمی را فردی بسیار نزدیک به امام، حامی هر دو جناح، تسلیم رأی مردم و قائل به محوریت توسعه در حکومت توصیف کرد و با این حال گفت: «آقای هاشمی از جنبه فردی و شخصی هیچگاه دنبال انسداد مطلق و تکصدایی در جامعه نبود. اما اینکه توسعه سیاسی برایش اولویت باشد و مثلاً بگوید انتخابات شوراها باید برگزار شود؛ این طور نبود. این رویکرد البته در دهه آخر عمر ایشان تغییر کرد. مثلاً میتوان بررسی کرد که ایشان در این ۱۰ سال آخر چندبار درباره ضرورت تحزب و نهادهای مدنی صحبت کرد و با سران احزاب دیدار داشت و مثلاً در کل سالهای ۶۸ تا ۸۴ چقدر؟ من تصور میکنم آمار این ۱۰ سال، چندینبرابر آن ۱۶ سال خواهد بود.»
تاج زاده با تأکید بر اینکه همراهی اصلاحطلبان با هاشمی فقط از ۸۸ نبود، اما آنچه در آن سال رخ داد در مردمی شدن آیتالله هاشمی مؤثر بود، افزود: «هاشمی به دلیل رفتار مثبت و مردمی و اینکه متوجه شد چه اتفاقی در ایران افتاده و چه جنبشی به راه افتاده و مطالبات مردم چیست؛ به جایی رسید که من به جرأت میتوانم بگویم اگر در سال ۱۳۹۲ تأیید میشد، در رأیآوری رکورد میزد... ظرف هشت سال در ۹۲ به درجهای از پایگاه اجتماعی رسید که برای مقابله با او، چارهای جز رد صلاحیت نماند.»