عبدالکریم حسینزاده در یادداشتی با عنوان «ایران را با همه زبانهایش حفظ کنیم، فردا دیر است» به مناسبت دوم اسفند روز جهانی زبان مادری نوشت: «باز هم روز جهانی زبان مادری فرا رسید و گذشت و شاهد سخنان و نوشتارهایی در باب اهمیت این روز و این واژگان بودیم. اما به واقع و در عمل ما کجای کاریم و چرا هیچگاه این شعارها و ژستها، صاحبان اصلی زبانهای مختلف در پهنه سرزمینی ایران را به جدی گرفته شدن زبانشان از سوی حاکمیت، امیدوار نمیکند؟
به گزارش ایسنا،واقعیت این است که به رغم همه ادعاها، اگر در طول این چند دهه، اراده و جسارتی برای عملی کردن اصل ۱۵ قانون اساسی یعنی آموزش زبان مادری در کنار زبان رسمی را داشتیم، قطعا مردمان اقوام مختلف ایرانی، متوجه اراده و عمل ما میشدند اینگونه به حرفهای مسئولان درباره زبان مادری، لبخند نومیدانه نمیزدند.
اما امروز شاهدیم که ناامیدی از اجرای این اصل ساده قانون اساسی و نادیده گرفتن حقی بدیهی برای مردمانی که با زبانهای مختلف در دامان مادری به نام ایران زندگی میکنند، موجب شده تا حس نادیده انگاشته شده در میان این مردم رشد کند و کمکم به تقابل قومی و فرهنگی بین اقوام مختلف یک ملت واحد برسیم.
اگر بخواهیم تعارف و تظاهر را کنار بگذاریم و آنچه در زیر پوست جامعه جریان دارد را ببینیم، درک اینکه امروز به نوعی رقابت و لجاجت فرهنگی - زبانی در بسیاری از مناطق کشور، بخصوص مناطق چند قومیتی و چند زبانی رسیدهایم و به عقیده من این رفتارها، نتیجه جفاهایی است که همه ما بهعنوان مسئولان و تصمیمگیری و سیاستگذاران این سرزمین، در همه سالهای گذشته در حق زبان و هویت قومی این مردم کردهایم. آنها که اهل اقوام مختلف ایران هستند، به خوبی گذشتههای نه چندان دور همزیستی مسالمتآمیز و وصلتها و زندگی عاری از لجاجت و خصومت در این مناطق که هنوز هم در بسیاری از خانوادهها آثار آن موجود است را به یاد دارند. این نشانهها آشکارا به ما میگویند که مردم نه با زبان رسمی کشور و نه با زبان و فرهنگ سایر اقوام، خصومتی ندارند.
اما چه میشود که واژهها ناگهان نقش ابزاری برای ستیزه و تقابل را به خود میگیرند؟ و خشونت کلامی بروز و نمود پیدا میکند ؟
پاسخ روشن است: وقتی سالها بر مناصبی همچون فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مدیریت افرادی اعمال شود که انگار «زبان» و «ادبیات» را عرصهای برای رقابت ایدئولوژیک میپندارند و مدام به دنبال پالایش زبان و حذف هرآنچه نمیپسندند، از ادبیات هستند، آنها که واژگانشان را در خطر حذف و نابودی حس میکنند، در پس ذهن خود، واژهسازیهای اینگونه نهادها را، مانند ماشین حذف فرهنگی تصور میکنند و مقاومتهای زبانی شکل میگیرد. اینگونه میشود که زایایی زبانهای مادر که سالها باعث تبادل واژگانی و زایشهای کلامی بین فارسی و عربی و ترکی و کردی و تاتی و حتی لاتین و فرانسوی نیز شده بود، ناگهان به عقیم شدن، سترون شدن، کوچک شدن و ایزوله شدن زبانهای مختلف و در گام بعدی به فاصله گرفتن آنها از هم میانجامد.
این فرایند وقتی ادامه پیدا کند، ناگهان با جامعهای مواجه میشویم که اقوام مختلف آن برای اعلام اینکه ما هنوز با هویت خویشتن زندهایم، اولین راه را پرهیز از سخن گفتن به زبان رسمی و اصرار بر زبان مادری مییابند و زبانهایی که تا دیروز همپوشان یکدیگر بودند، حالا تبدیل به خطوط پررنگی برای تمایز و جدایی مردم میشوند و چگونه میتوان پذیرفت که کسانی چندین دهه با نیت خیر، این فرایند را ادامه داده باشند؟ فرایندی که در نگاهی کلان، بر باد دهنده «ایرانیّت» به عنوان مهمترین عامل پیوند همه اقوام ایرانی با هر دین و زبانی بوده است.
تیشه زدن به ریشه ایرانیّت و از هم گسیختن تار و پود این فرش زیبای اقوام و ادیان و زبانها، با نیت جایگزین کردن هر مولفه دیگری که باشد، جز زیان و خسارتی تاریخی و غیرقابل جبران، دستاورد دیگری نخواهد داشت.
حساسیت آفرینیهای زبانی به جای حساسیت زدایی، بستر ایجاد خشونت قومی میشود و معلوم نیست چه زمانی قرار است بپذیریم که این آب گلآلودی که فقط برای ماهیگیری فرصتطلبان و عوامفریبان و بهرهگیریهای مقطعی آنها از شکافهای قومی و زبانی جذاب است، هزینههای غیر قابل جبرانی دارد که تمام آن را تکتک مردم این سرزمین با هر زبان و قوم و دینی باید بپردازند!
با درنظر گرفتن این موارد، من به عنوان یک نماینده ملت ایران، معتقدم که تا همین امروز هم فرصتهای زیادی را از دست دادهایم اما دیگر فرصتسوزی جایز نیست و باید کاری جدی و واقعی را شروع کنیم؛ کاری که نقطه آغاز آن باید از همانجایی باشد که مبداء بخش زیادی از اشتباهات بوده و به همین دلیل پیشنهاد میکنم ضمن ارزیابی دقیق عملکرد فرهنگستان زبان و ادب فارسی توسط کمیتهای از زبانشناسان مستقل، این نهاد که گاه واژهسازی هایش، به سوژهای برای برخی ستونهای طنز مطبوعات تبدیل میشود، به فرهنگستان زبانهای ایرانی تبدیل شود تا بجای شقهشقه کردن زبانهای سرزمینی که از آن همه ایرانیان است، بار دیگر شاهد همزیستی و همافزایی زبانهای مردم این سرزمین، به عنوان میراث جاری و باستانی همه اقوام ایرانی باشیم و فارسی، زبان ملی همه باشد، نه رقیب زبانهای دیگر مردمان این سرزمین.»
به گزارش ایسنا، در اصل پانزدهم آمده است: زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.