به گزارش «تابناک»، غلامرضا بنیاسدی در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
ان مع السر یسرا، وعده حضرت خداوند است که بارها و بارها، به تجربه نشستهایم و به ایمانی مضاعف برخاستهایم. آخرین مورد را میتوان در همین حادثه سیل دید که در اوج تلخ کامی، حلاوت شهد را میچکاند. حلاوتی که شاید به اندازه تلخیها به چشم نیاید اما قطعا اگر از آن بیشتر نباشد، کمتر هم نخواهد بود. مهربانی و "هم دوستی" را میتوان یکی از این حلاوتهای پرشمار دانست که دارد، توسعه پیدا میکند و میتوان از فراوان ماجراها به همین چند تصویر هم چشم روشن کرد و شعر حضرت سعدی را جانی دوباره بخشیدند و دنیا دید که "یک پیکریم" و دید که "چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار" این بیقراری هم تا به قرار آوردن زندگی مردم در مناطق حادثه زده ادامه خواهد داشت ان شا الله.
اما جلوههای زیبا گاه دقیقا از میان حادثه مثل گل شکوفا میشود و آدمی را به وجد میآورد مثل ماجرای آن نو عروس آق قلایی که "رادیو ایران" روایت میکرد؛ نوعروس از طبقات ضعیف بود و با هزار زحمت، جهیزیهاش را آماده کردند تا به خانه بخت برود اما سیل آمد و همان جهیزیه را برد. همانی که با هزار مشقت فراهم شده بود. خبر که به گوش خیرین رسید، نگذاشتند مشقت این خانواده چند برابر شود برای تهیه مجدد جهیزیه که با این گرانیها قیمتی چند برابر داشت. نگذاشتند عروسی به تعویق بیفتد به خاطرهای ناخوش تبدیل شود. آنان، جهیزیه را فراهم کردند و در اختیار عروس گذاشتند تا عروسی برپا شود و شادی، پا به کوچههای غم زده، بگذارد. اما این بار نوبت نوعروس بود که اعجاز مهربانی را کامل کند. او اول جهیزیه را به همشهریان سیل زدهاش بخشید و بعد به خانه بخت رفت!
این رفتار بسیار زیبا را در قرآن، ذیل آیه شریفه 92 سوره آل عمران میتوان خواند که میفرماید: "لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّالله بِهِ عَلیمٌ" به این معنای زندگی ساز که؛ "هرگز به (حقیقت) نیکوکاری نمیرسید مگر این که از آن چه دوست میدارید، (در راه خدا) انفاق کنید؛ و آنچه انفاق میکنید، خداوند از آن آگاه است." این عروس و داماد هم در عین نیازمندی، شکوه استغنای مؤمنانه را نشان دادند و از آنچه "دوست دارند" که همه آنچه خود نیاز دارند را در راه خدا به همشهریان خود بخشیدند و قطعا خداوند کریم و جواد، پاسخ این بخشایش را با بخشندگی مضاعف جواب خواهد فرمود. از یک شهر حادثه زده دیگر هم گزارش میخواند رادیو که عروس و داماد از میهمانان مجلس خود خواستهاند تا به جای کادو، وجه آن را به حساب هلال احمر واریز و رسید آن را بیاورند تا عروس و داماد، از آن آلبومی خاطره انگیز بسازند که به روزگاران بماند و بیانگر مهربانی مردمان این دیار باشد. کسی چه میداند، شاید کسی آمد و با همت عالی این آلبوم را هم خرید در روزگاری که گروهی دیگر نیاز به یاری داشته باشند.
در خبرها از دانشآموزان هم فراوان خواندیم که عیدیهای خود را هدیه کردند تا بهای لبخندی شود که بر لب همسالانشان مینشیند بعد از این که بسیار گریستهاند. آن جهیزیه پر برکت که زندگی را در چند خانه جریان داد و آن بهای کادوهای عروسی و این هدیهها نماد ظهور "یسر" است در "عسر" طاقت سوز که صبح مهربانی را طلوعی تازه است در "عصر همدلی". این هم خوانشی تازه است از بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش، زیک گوهرند. پس باکمان نیست اگر دردی بیاید که درمان هم خواهد آمد که ایران را روزگار بعد از این شیرین خواهد بود. انشاءالله