لایحه اعطای تابعیت به فرزندان مادران ایرانی و پدران خارجی محصول خط نفوذ سیاسی
لایحه اعطای تابعیت به فرزندان مادران ایرانی و پدران خارجی چندی پیش به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و برای تشخیص مغایرت یا عدم مغایرت با شرع مقدس و قانون اساسی به شورای نگهبان ارسال شد. شورای نگهبان نیز آن را مغایر بند 5 اصل سوم قانون اساسی تشخیص و برای انجام اصلاحات لازم به مجلس شورای اسلامی بازگرداند. تدقیق در متن لایحه و بررسی فرامتنی آن نشان از ایراداتی اساسی دارد که مشخص نیست به چه دلیل قانونگذار از آن چشم پوشی نموده اند! امری که آن را به مصوبه ای ترسناک و بهت آور برای امنیت ملی بدل ساخته است.
برخی آمارها نشان می دهد که زنان ایرانی با اتباع حدود 14 ملیت ازدواج کرده و تا سال 1396 بالغ بر 30 هزار از اینگونه ازدواج ها به وقوع پیوسته ایت. از این میان 60 درصد از زنان ایرانی دارای همسر افغانستانی و 12 درصد دارای همسر عراقی و مابقی دارای همسرانی از سایر ملیت ها می باشند. میانگین زادآوری هرکدام از زنان نیز عدد 3 را نشان می دهد. در آماری دیگر که در سال 1388 و 1387 انجام گرفته است؛ وقوع 35 هزار ازدواج زنان ایرانی با اتباع بیگانه را نشان می دهد و اگر متوسط باروری هر کدام از زنان 3 نفر تخمین زده شود شاهد رقمی در حدود 100 هزار فرزند حاصل از ازدواج زن ایرانی با اتباع بیگانه خواهیم بود. لازم به ذکر است تاکنون هیچ آمار رسمی که مورد اتفاق همه مراجع قرار گرفته باشد در خصوص ازدواج زنان ایرانی با اتباع بیگانه و فرزندان حاصل از ایشان منتشر نشده و هر کدام از نهادها آمارهای متفاوتی را ذکر می کنند. این تفاوت تا بدانجا پیش رفته که برخی تعداد فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی زنان ایرانی با اتباع بیگانه را یک میلیون و برخی نیز 100 هزار نفر بیان می دارند. فارغ از صحت یا عدم صحت آمارها آنچه مهم می باشد جامعه ایرانی با تعداد زیادی از این فرزندان روبرو می باشد. همین امر قانونگذار را برآن داشت تا در سال 1385 با تصویب یک ماده واحده با شرایطی امکان اعطای تابعیت ایرانی به این فرزندان را فراهم ساخت. برخی نقصان ها در این ماده واحده به مانند مقرره محدودیت زمانی تولد در سال 1385 یا حداکثر یکسال پس از تصویب این قانون و همچنین نبود وحدت رویه میان دستگاه های اجرایی موجب گردید طیفی از این فرزندان از اخذ تابعیت ایرانی بازمانده و همچنین فرزندانی که پس از این سال ها متولد شده اند از اخذ تابعیت ایرانی محروم گردند. نتیجه قانونگذاری ناصحیح آن شد که هر ساله بر تعداد فرزندان نابرخوردار از تابعیت ایرانی و هویت افزوده شود.
همین امر قانونگذار را بر آن داشت تا با ارائه طرحی در سال 1391 مجددا موضوع اعطای تابعیت به فرزندان مادران ایرانی و پدران خارجی را مدنظر قرار دهد. این طرح در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید لیکن شورای نگهبان با توجه به آنکه تبصره سه الحاقی به طرح به افزایش هزینه عمومی می انجامد و طریق جبران نیز پیش بینی نگردیده بود، مغایر اصل 75 قانون اساسی تشخیص داد. در سال های بعد از آن نیز طرح های گوناگونی در خصوص اصلاح برخی از قوانین تابعیت پیشنهاد گردید اما هر کدام به دلایلی به تصویب نهایی نرسید. نهایتا در سال 1397 لایحه ای با عنوان اصلاح قانون تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی بعد از کش و قوس های فراوان در حالی که با انتقادات زیادی همراه شد و بسیاری از صاحب نظران اصلاح اساسی آن را از دولت درخواست کرده بودند، به تصویب هیات وزیران رسید و برای طی مراحل قانونی به مجلس شورای اسلامی ارسال شد.
اما بررسی متنی و فرامتنی لایحه نشان از ایرادات و نقصان هایی اساسی داشته که دلیل چشم پوشی قانونگذار از آن مشخص نمی باشد. آشکار بودن ایرادات بدان حدی است که ذهن هر مخاطب منصف را به این سوال رهنمون می سازد که طراحان چه اهدافی از تصویب این لایحه دنبال می کنند؟
بررسی متنی
الف. اول آنکه قانونگذار برای حل مشکل کلیه فرزندان چه آنان که قبل از تصویب این قانون متولد شده و چه آنان که بعد از تصویب این قانون متولد می شوند، وضع کرده است. حال آنکه مطلوب آن بوده که قانونگذار به منظور مدیریت ورود اتباع بیگانه به کشور و متعاقبا اقامت ایشان به تفکیک میان آن دو مبادرت می ورزید.
ب. دوم آنکه منظور قانونگذار از درخواست مادر ایرانی و متعاقب آن نوع تابعیت اعطایی مشخص نمی باشد. سوالی که در این خصوص مطرح می گردد آن است که نوع تابعیت اعطایی اکتسابی است یا ذاتی؟ برخی آن را ذاتی دانسته و درج عبارت به درخواست مادر ایرانی را نه دلیلی بر اعطای تابعیت اکتسابی بلکه به دلیل نظرداشت قانونگذار به وضعیت خاص جامعه هدف بیان می دارند. برخی نیز منظور قانونگذار از درج عبارت به درخواست مادر ایرانی را اعطای تابعیت اکتسابی به ایشان عنوان می دارند. به هر حال به نظر می رسد با نوعی ابهام در این زمینه روبرو می باشیم. لازم به توضیح است با توجه به حضور هدفمند (سیاسی، امنیتی، اقتصادی) برخی از اتباع بیگانه در کشور به هدف ازدواج با زنان ایرانی، ضرورت نظرداشت نوع تابعیت اعطایی-تابعیت اکتسابی- در اعطای تابعیت به این فرزندان و در صورت حصول شایستگی های بعدی اعطای تابعیت ذاتی، حائز اهمیت می باشد.
ج. سوم آنکه اعطای تابعیت به فرزندان زیر 18 سال به درخواست مادر ایرانی به استعلام از وزارت اطلاعات منوط نشده است. طراحان می گویند به عنوان نمونه فرزندی که به تازگی از مادر متولد گشته از هیچ سابقه امنیتی برخوردار نبوده و لزومی به استعلام از وزارت اطلاعات نیست. اما این استدلال یک نوع ساده اندیشی است. زیرا که بررسی های امنیتی صرفا به خود فرد محدود نبوده و عوامل دیگری را نیز در خود جای داده است. براساس این بخش به عنوان نمونه فرزند حاصل از مادر ایرانی و پدری با تابعیت مضاعف اسرائیلی- آمریکایی به درخواست مادر ایرانی بی آنکه نیازی به استعلام از وزارت اطلاعات باشد، به تابعیت ایرانی درمی آید. یا در مثالی دیگر یکی از اعضای داعش بعد از ورود غیر قانونی به کشور در مناطق مرزی مستقر می گردد، با زن ایرانی ازدواج می نماید و صاحب فرزند می گردد. براساس لایحه فعلی دولت موظف خواهد بود به درخواست مادر ایرانی بی آنکه نیازی به استعلام از وزارت اطلاعات باشد به فرزند حاصل از ازدواج این دو، تابعیت ایرانی اعطاء نماید. علاوه بر این موارد، تفکیک میان فرزندان زیر 18 سال و بالای 18 سال و متعاقب آن ضرورت یا عدم ضرورت استعلام از وزارت اطلاعات از منطقی صحیح پیروی نمی کند. زیرا واقعیات بیانگر آن است که تفاوتی میان فرزندان 17 ساله و 18 ساله نبوده که اعطای تابعیت به یکی منوط به استعلام از وزارت اطلاعات و اعطای تابعیت به دیگری مستلزم استعلام از وزارت اطلاعات نباشد. توجه به این فروض ضرورت استعلام از وزارت اطلاعات را بیش از پیش حتی برای اعطای تابعیت به فرزندان زیر 18 سال آشکار می سازد. مضافا با توجه به برنامه های آشکار و پنهان برخی سرویس های امنیتی منطقه در تغییر ترکیب و توازن جمعیتی کشور و همچنین نفوذ در جامعه ایرانی با پوشش تابعیت ایرانی، حفظ منافع و مصالح ملی ایجاب می کند که مراجع امنیتی نسبت به اعطای تابعیت حساسیت های لازم را از خود نشان دهند.
لازم به توضیح است شورای نگهبان در نظریه خود اطلاق اعطای تابعیت، نسبت به مواردی که خوف بروز مشکلات و مسائل امنیتی وجود داشته باشد را خلاف موازین شرع و مغایر بند ۵ اصل ۳ قانون اساسی شناخته است.
- در بخش بعدی ماده واحده لایحه فعلی آمده است؛ «فرزندان پس از رسیدن به سن 18 سال تمام شمسی در صورت عدم تقاضای مادر ایرانی می توانند تابعیت ایران را تقاضا کنند که در صورت نداشتن مشکل امنیتی به تشخیص وزارت اطلاعات به تابعیت ایران پذیرفته می شوند.» در ماده واحده 1385 شرط نبود سوء پیشینه کیفری و امنیتی به عنوان شرایط اعطای تابعیت ملحوظ شده بود. حال آنکه در ماده واحده فعلی شرط عدم سوء پیشینه کیفری از شرایط اعطای تابعیت به فرزندان بالای 18 سال حذف گردید. موضوعی که چرایی حذف آن مشخص نیست.
موضوع دیگری که طراحان لایحه در خصوص استعلام از وزارت اطلاعات می بایست مدنظر قرار دهند آن است که وزارت اطلاعات بخشی از جامعه اطلاعاتی کشور بوده و امنیت محصول همکاری و تلاش همه جانبه همه دستگاه های اطلاعاتی- امنیتی کشور می باشد. بنابراین صرف درج وزارت اطلاعات به عنوان نهاد مستعلم و عدم نظرداشت دیگر مراجع امنیتی به تفکیک یا در قالب شورای هماهنگی اطلاعات، خلاف نظام اداری صحیح و بالتبع مغایر بند 10 اصل سوم قانون اساسی می باشد.[1]
بخش پایانی ماده واحده لایحه فعلی نیز نیروی انتظامی را مکلف ساخته نسبت به صدور پروانه اقامت برای پدر غیر ایرانی اقدام کند. این امر چند پیامد منفی برای کشور به همراه خواهد داشت؛ اول آنکه اطلاق صدور پروانه اقامت برای پدر غیر ایرانی حتی در مواردی که تبعه بیگانه مرتکب ورود غیر قانونی شده و به صورت غیر قانونی با زن ایرانی ازدواج می نماید و از او صاحب فرزند می گردد، تمامی قوانین مرتبط با اتباع بیگانه از جمله قانون راجع به ورود و اقامت اتباع خارجه در ایران مصوب 19/02/1310 را با عدم ضمانت اجراء روبروء می سازد. شورای نگهبان نیز در نظریه خود در این خصوص اظهار داشت؛ اطلاق اعطای پروانه اقامت به پدر نسبت به مواردی که خوف بروز مشکلات و مسائل امنیتی وجود داشته باشد، خلاف موازین شرع و مغایر بند 5 اصل 3 قانون اساسی شناخته شد.
دوم آنکه این امر تشویق اتباع بیگانه به حضور و ازدواج با زنان و دختران ایرانی را به همراه خواهد داشت که نظم عمومی و مصالح کشور را با چالش هایی اساسی روبرو می سازد. در این فرض همچنین انگیزه اتباع بیگانه به اخذ ویزا برای ورود به کشور و مجوزهای قانونی برای اقامت را کاهش خواهد داد. این امر به همراه دیگر موارد مجموعا شرایطی را شکل خواهد داد که مهاجرت اتباع بیگانه به کشور به خصوص کشورهای همسایه و همچنین ازدواج ایشان با زنان ایرانی را افزایش خواهد داد. موضوعی که هم مغایر سیاست های کلی جمعیت مبنی بر «مدیریت مهاجرت به داخل کشور و خارج هماهنگ با سیاست های کلی جمعیت با تدوین و اجرائ سازوکارهای مناسب» ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری می باشد و هم توازن و ترکیب جمعیتی را به شدت در معرض خطر قرار می دهد.
از دیگر مواردی که لازم بود طراحان این لایحه به آن توجه ویژه مبذول می داشتند آن بود که نواحی مرزی کشور به ویژه استان های شرقی با پدیده ای با عنوان غصب و جعل شناسنامه و اسناد هویتی روبرو می باشند. برخی از این فرزندان اساسا هیچ کدام از والدین ایشان ایرانی نبوده و در واقع تبعه بیگانه محسوب می گردند اما پدر یا مادر وی شناسنامه زن یا مرد ایرانی را غصب کرده و از آن طریق درخواست اخذ تابعیت ایرانی را دارند. در همین خصوص حتی به کرات مشاهده شده که تبعه بیگانه با زن ایرانی به عنوان زن دوم ازدواج می نماید لیکن فرزندان حاصل از زن اول خود که تبعه بیگانه می باشد را فرزندان زن ایرانی نزد مراجع ذی ربط جلوه می دهد و از آن طریق در پی کسب تابعیت ایرانی برای فرزندان خود و بهره مندی از خدمات اجتماعی و شهروندی مخصوص اتباع ایرانی می باشد. یافته ها نشان از دارد همین عده یعنی غاصبان شناسنامه تاکنون میلیاردها تومان یارانه دریافت کرده اند.
بررسی فرامتنی
[1] - نظر مجمع مشورتی شورای نگهبان قابل مشاهده در سایت جامع نظرات شورای نگهبان در خصوص لایحه اعطای تابعیت به فرزندان زنان ایرانی و مردان غیر ایرانی.
* دانشجوی دوره دکتری حقوق بین الملل دانشگاه مفید قم