شهرتِ علمیِ سرزمینِ اُوچ از «مدرسه فیروزیه» آغاز میشود که در دوره سومروها (424-752هجری) در شبهقارّه تاسیس شده بود و در دوره ناصرالدّین قباچه (دورِ حکومت: 607-625هجری) در اوجِ شکوفایی بود. قاضی ابوعمرو عثمان بن محمّد ابراهیم بن عبدالخالق جوزجانی معروف به قاضی منهاجالدّین سراج – ریاست «مدرسه فیروزیه» آن را برعهده داشت. «ناصرینامه» و «طبقاتِ ناصری» ازآثار اوست. قطبالدّین کاشانی، قاضیالقضات این دوره بود. رساله منظومِ وی: «تحفة الفقه» است که در کتابخانه اوچ گیلانی است.
نورالدّین محمّد عوفی - نویسنده «جوامعالحکایات» و «لباب الالباب»هم مدّتی در اوچ گذرانده بود. علی بن حامد بن ابوبکر کوفی – از ساکنانِ اوچ در همین سرزمین، آسوده خاک است. وی در 612 هجری کتابِ «الهندو السّند و منهاجالمسالک» را به فارسی ترجمه کرد با عنوانِ: «چَچنامه».
سیّد صفیالدّین گازرونی (وفات: 398 هجری) نخستین صوفی بود که واردِ شبهقارّه شد و خانقاهِ گازرونیه را بنیان نهاد. گفته میشود که وی خواهرزاده بابا اسحاق گازرنی است (وفات: 426هجری). وی در 370 هجری به اوچ وارد شد و بیش از 500 شاگرد داشت.
جمالالدّین خندانرو (وفات: 676هجری) در خانقاه جمالیه تدریس میکرد. پدرش رضیالدّین عثمان بود. جمالالدّین خندانرو، فقط دو خلیفه داشت: غیاثالدّین تغلق (720-725هجری) که بعدها پادشاه هندوستان شد و شیخ فهیمالدّین که جانشین سلسله جمالیه سهروردیه شد و به برکتِ وجودش خانقاه جمالیه پرفروغ بود. پس از وی فرزندش – رضیالدّین گنج علم (وفات: 770هجری) که استادِ مخدوم جهانیان جهان گشت و مرید و خلیفه شاهِ رکن العالم بود.
خانقاه جلالیه را سیّد جلالالدّین سرخ بخاری (595-690هجری) بنیان گذاشت.
سلسلههایِ معروفِ سرزمین اوچ: گازرونیه (منسوب به شیخ ابواسحاق گازرونی و قدیمیترین سلسله تصوّف)، بخاریه (منسوب به سیّد جلالالدّین سرخ بخاری)، سهروردیه(به خاطرِ حضرت بهاءالحق زکریا مُلتانی)، قادریه.
سیّد جلالالدّین سرخ بخاری بهطورِمستقیم حدودِ سیسال از حضرت بهاءالحق زکریا مُلتانی کسب فیض نمود. بینِ 1265م و 1244م به اوچ آمد. به دست حضرت شهابالدّین سهروردی بیعت کرد و خرقه خلافت را از حضرت زکریا ملتانی دریافت نمود.
جلالالدّین سرخ بخاری، زمانی به اوچ آمد که چولستان در تصرّفِ هندوها بود. قلعههایِ دیر، باگلا و جیسلمیر در تصرّفِ راجپوتها بود. با تعلیماتش آنها را مسلمان کرد. فرزندش- سیّد احمد کبیر- مرید و خلیفه اعظم وی بود که در خاندانِ حسینیه بخاریه از طرفِ پدرش و در خاندانِ سهرودریه هم از پدرش و هم از صدرالدّین عارف مُلتانی اجازه خلافت داشت. سلطان تغلق به جلالالدّین، منصبِ شیخالاسلام و سندِ خانقاهِ محمّدی در سیوستان و مضافاتِ آن را عطا کرد.
مخدوم جهانیان جهان گشت (707-785هجری) – فرزندِ سیّد احمد کبیر بود. وی در 707 هجری به مکّه معظّمه رفت و با امام عبدالله یافعی (وفات: 755هجری) ملاقات کرد. امام یافعی برایِ اخذِ فیض از سلسله چشتیه، حضرتِ مخدوم را نزدِ حضرت شیخ نصیرالدّین محمود چراغ دهلوی (وفات: 757 هجری) فرستاد و مخدوم جهانیان خرقه چشتیه را از او دریافت نمود.
مخدوم جهانیان با 140 مشایخ، نسبتِ باطنی داشت. از حضرت خواجه نظامالدّین اولیاء دهلوی فیضِ باطنی یافت.موردِ توجّه محبتِ ویژه شیخ عبدالقادر گیلانی بود.
مخدوم جهانیان دارایِ سه پسر بود: سیّد ناصرالدّین محمود، سیّد عبدالله، سیّد جلالالدّین کبیر.
از دیگران بزرگانِ اوچ، سیّد صدرالدّین راجو قتال است که دارایِ خلفایِ زیادی بود: قطبالعالم سیّد برهانالدّین گُجراتی، شیخ کبیرالدّین اسماعیل بخاری، حاجی سیّد عبدالوهاب، شاه داود قریشی، شیخ اسماعیل قریشی، سیّد احمد مخدوم جهان شاه. فرزندِ ارشدِ راجو قتال – سیّد ناصرالدّین محمود (وفات: 800هجری) - خلیفه مجازِ وی بود.
سیّد برهان الدّین ابومحمّد عبدالله عرف قطب العالم (وفات: 856هجری)بن سیّد ناصرالدّین محمود را عمویش – سیّد صدرالدّین راجو قتال- دو سال تعلیم داد و سپس گُجرات را به او سپرد. وی وقتی در 802 هجری به پاک پَتَن رسید، به امورِ باطنی مشغول شد. بانی گُجرات- سلطان مظفّرخان (وفات: 814هجری) که مرید مخدوم جهانیان بود (و مژده رسیدن به سلطنت را مخدوم جهانیان به وی داده بود) با شنیدنِ ورودِ او به استقبالش رفت. پس از درگذشتِ سلطان مظفّر، نوهاش – احمد شاه- بر تختِ سلطنت نشست که او هم به خاندانِ بخاری ارادت داشت و به قطبالعالم. سلسله سهروردیه در شبهقارّه توسّطِ ایشان فروغ یافت.
سیّد حامد کبیر بخاری سهروردی (وفات: 825 هجری)عالمِ حدیث و تفسیر، فرزندِ سیّد ناصرالدّین محمود بود که نوه جهانیان و خلیفه اجل بود. مخدوم سیّد فضلالله بخاری- فرزندِ دیگرِ ناصرالدّین بود- که از عمویِ پدرش- سیّد صدرالدّین راجوقتال – خرقه خلافت دریافت نموده بود.
اوچ، نخستین مرکزِ سلسله قادریه در شبهقارّه است. یکی از بزرگانِ مشهورِ سلسله قادریه حضرت سیّد محمّد غوث گیلانی (وفات: 923هجری) از حلب به اوچ آمد در سالِ 887 هجری سلسله اوچ گیلانی را بنیان نهاد. وی قادری تخلّص میکرد. از کتابِ «خلاصة المفاخر فی مناقب الشیخ عبدالقادر» 100 حکایتِ فارسی را به نظم درآورد و آن را «مفتاح الاخلاص» نامید که تکملهای بر «روض الریاض یافعی» است. دیوانِ غزلیاتی به فارسی دارد که بینِ صوفیان مشهور است. سالطان حامم مرزا سِند و سلطان سکندر لودی از مریدانِ وی بودند. سیّد عبدالقادر ثانی (وفات: 940 هجری) از فرزندانِ حضرت سیّد محمّد غوث گیلانی بود و از ایشان این لقب را گرفت. فرزندش – عبدالرزاق گیلانی (وفات: 942هجری)- پس از وی، خرقه و اجازتِ خلافت را دریافت نمود و سجاده نشین شد.فرزندِ سومِ سیّد محمّد غوث گیلانی- میر سیّد مبارک حقّانی (وفات: 956هجری)- از مشایخِ بزرگِ قادریه بود. چهار فرزندِ وی: سیّد میرمیران، سیّد بقا محمّد، سیّد کرم علی، سیّد بدرالدّین هستند. از خلفایِ وی: حضرت مخدوم شاه معروف خوشابی، حضرت شاه عبدالله، حضرت بیبیجیونی. میانِ شجره طریقتِ مقتدایِ سلسله نوشاهیه – حاجی نوشه گنج بخش (وفات: 1064هجری) یعنی: شیخ سلمن بَلوالی، مخدوم شاه معروف و مخدوم مبارک حقّانی به سیّد محمّد غوث گیلانی میرسند.
در اوچ، آثارِ تاریخیِ اسلامی برجای مانده است که قدیمیترینِ آنها، خانقاهِ صفیالدّین گازرونی که در محلّه خوجهی اوچ واقع شده است. در این محله، مسجدِ حاجات است که از قدیمیترین مسجدهایِ شبه قارّه است. اوچ، زمانی از بندرگاههایِ مهمِ هندوستان بود و حاجیان از اینجا از راهِ دریایِ سِند به حج میرفتند. حاجیان برایِ اقامت به این مسجد میآمدند. از این رو، به نامِ «مسجد حجّاج» معروف شد. رفته رفته، به نامِ «مسجدِ حاجات» معروف شد. در این مسجد، نقشِ پایِ بسیاری از تابعین و تبعِ تابعین در آن است. در طولِ تاریخ، اولیایِ زیادی از دوردستها برایِ زیارت این مسجد میآمدند. بابا فرید گنج شکر در این مسجد، چله گذرانده است. حضرت خواجه نصیرالدّین محمود چراغ دهلوی و مخدوم جهانیان در این مسجد، معتفک شدند.
خانقاهِ سید جلالالدّین سرخ بخاری که به دستورِ نوابِ بَهاوَلپور- محمّد بَهاوَل خان ثانی (1772-1809)- عمارتِ زیبایی برایِ آن ساخته شد. داخلِ این خانقاه، مزارِ فرزندان و جانشینانش است. در شمالِ اوچِ بخاری، مزارهای مخدوم جهانیان گشت و سیّد صدرالدّین راجوقاتال است. در سمتِ غربیِ خانقاه، مزارِ حضرت شاه فضلالدّین است.
از حیثِ زیبایی و شکوه این مزارها را میتوان نام برد: مزارِ سیّد جلال بن سیّد حمید از فرزندانِ سیّد بهاءالدّین است؛ بهاوالدّین اوچی معروف به بهاول حلیم – استادِ مخدوم جهانیان.
در اوچِ گیلانی مزارِ سیّد محمّد غوث و سیّد عبدالقادر ثانی است و قطبالدّین لنگاه است. در اوچ جمالی که به اوچ موغلا مشهور است دو مزار قرار دارد: رضیالدّین گنج علم - فرزندِِ شیخ جمال خندانرو؛ شیخ صالح محمّد – از خلفایِ جلالالدّین.
در خاندانِ بخاریه تبرّکاتی محفوظ است که متعلّق به اجدادشان در بخارا است. همچنین، دستارِ مبارکِ پیامبر اکرم (ص) که پارچهای شتری رنگ با خطهایِ سیاه رنگ است. دستمالِ مبارکِ ایشان که وقتی کثیف میشود آن را در آتش انداخته تمیز میشود. ردایِ پنجتن علیهمالسّلام، ردایِ مبارکِ حضرت فاطمه ع، شمشیرهایِ حضرت امام حسین و امام حسین علیهمالسّلام، ردایِ سلمان فارسی، تسبیح، کلاه و قیچی منسوب به شیخ عبدالقادر گیلانی، قرآنِ مجید نوشته شده به خطِ غبار به دستِ مبارکِ مخدوم جهانیان که به فارسی ترجمه شده است و در حاشیه قرآنِ مجید، فوائد و شانِ نزولِ آیات آمده است؛ عصایِ دروایش؛ گردنبندهایی با عتیقهایِ درشتِ زردرنگ؛ جبّه سیّد فضلالله شاه بخاری؛ غلافِ خانه کعبه و غیره.
در اوچِ گیلانی هم تبرّکاتی است که نزدِ ساداتِ گیلانی محفوظ هستند: نقشِ قدمِ پیامبر اکرم ص؛ یک دندانِ اویس قَرَنی؛ دستارِ شیخ عبدالقادر گیلانی، جبّهای که راهزنان از وی دزدیده بودند و به دلیلِ صداقتِ وی توبهکردند.
در اوچِ گیلانی، کتابخانهای قدیمی است که دارایِ ذخیرههایِ نادر و نفیسی از تصوّف است. این کتابخانه در زمانِ سیّد محمّد غوث گیلانی بنیان نهاده شده بود.
نسخههایِ کتابخانه اوچ گیلانی را دکتر غلام سَروَر (1909-1982) فهرستنویسی کرده بود:
A Descriptive Catalogue of the Oriental Manuscripts in the Durgah Library Uch Sharif Gilani, Bahawalpur State, Urdu Academy, 1960.
خاندانِ بخاری هم که تقریباً از قدمتِ سیصدساله برخوردار هستند دارایِ کتابهایِ نادری از تصوّف میباشند. در کتابخانه اوچِ بخاری نسخههایِ خطّیِ بسیار نادر، فرامینِ شاهی و اسنادِ مهم و قدیمی است که در وضعیّتِ نامناسب در صندوقهایِ چوبی نگهداری میشوند. مسلماً مسئولانِ آستانه شریف از اهمیتِ تاریخی و علمیِ این ذخیره ها ناواقف هستند. امید میرود که به این نسخههایِ باارزش رسیدگی شوند تا محققان بتوانند از آنها استفاده کنند.
برگرفته از مقاله به زبانِ اردو: «اوچ؛ برّ صغیر میں تصوّف و عرفان کا ایک قدیم مرکز»، مقالهنویس: عصمت دُرّانی (استادیارِ گروهِ فارسی، دانشگاهِ اسلامی در شهرِ بَهاوَلپور، پاکستان)، مجلّه پیغامِ آشنا، شماره 74، رایزن فرهنگیِ ایران در راوَلپَندی، پاکستان.
* ترجمه و تلخیص از لیلا عبدی خجسته
این مطلب نخستین بار در پایگاه دایره المعارف بزرگ اسلامی منتشر شده است.