به گزارش «تابناک»؛ نخستین تغییر زمانی حادث میشود که با پلیس تماس میگیرید تا به این نتیجه برسید که حضور فوری مأمور یا مأموران در محل حادثه، بر خلاف فیلمها و سریال ها، با کندی بسیار همراه است. آنقدر کند که گاه مجبورید چند بار تماس بگیرید و یادآور شوید که فلان مدت از تماس قبلی گذشته و هنوز مأمور از راه نرسیده است.
در نتیجه این تأخیر، احتمالا آشفتهتر خواهید شد و منسجم کردن فکر و ذهنتان را برای شرح ماوقع دشوارتر خواهید یافت. وضعیتی که ممکن است موجب شود نتوانید ارتباط خوبی با مأمور برقرار کنید و چه بسا به حاشیه بروید؛ حاشیههایی که اگر اپراتور پلیس اعلام کند، مأمور چه زمانی خواهد رسید و مأمور بموقع برسد، هرگز بروز نخواهد کرد.
این نقطه آغاز تشکیل پروندهای است که موضوعش «سرقت» درج میگردد، اما با آنچه از پلیس در چنین مواقعی انتظار دارید، تا حد زیادی متفاوت است. تفاوتی از این دست: «سارق بعد از آنکه قفل موتورم را شکسته، آن را از حیاط آپارتمان به سرقت برده است. چون قفل شکسته در محل جرم موجود بود، انتظار داشتم که پلیس آن را بررسی و اثر انگشت سارق را ثبت کند.»
احتمالا لازم به گفتن نیست که این تصور از پلیس، با واقعیت همخوانی ندارد و تنها برآمده از فیلمها و سریال هاست. اما آیا تنها این تصور از پلیس است که با حضور در صحنه جرم رنگ میبازد و جایش را واقعیتهای تلخ میگیرد یا مواجهه با پلیس در این دست مواقع، افراد را با واقعیتهای دور از تصور دیگری نیز مواجه میکند؟
اندکی کنکاش و پرس و جو کافی است تا دریابیم پلیس جز دریافت گزارش از افرادی که تماس گرفتهاند و طرح چند پرسش مانند "آیا دوربین مداربسته دارید؟ یا "آیا به کسی مظنون هستید؟)، ثبت گزارش در دفترچه مخصوص و ارائه نسخه دوم به افراد، کار خاص دیگری انجام نمیدهد. روندی که تقریبا در فراخوان پلیس به صحنه اغلب جرایم، به همین منوال طی میشود.
بعد از این، وقت مراجعه به کلانتری برای پیمودن روند ثبت این گزارش است. به این صورت که ابتدا باید سراغ متولی ثبت گزارش بروید و از او بخواهید نسخه دوم گزارش مأمور را در رایانه و دفتر مخصوص ثبت کند تا پس از آن شما را به واحد «تجسس» ارجاع دهد تا به پرسش های مکتوب فرمهای این واحد پاسخ دهید و پرونده در کلانتری تشکیل شود.
«مأمور تجسس بعد از آنکه پرسید "موردت چیست؟ "، بی هیچ سؤال و جواب اضافه گفت: از کارت ملی و سند و برگه گزارش مأمور هر کدام دو نسخه کپی تهیه کنیم و بعد فرم خام گزارش را هم به آنها ضمیمه کرد و یادآور شد که باید از آن هم کپی بگیرم و به همراه یک پوشه آبی رنگ و گیره کاغذ که لازم است خریداری کنم، در اختیارش قرار دهم.»
اینها را مالباختهای میگوید که برای ثبت سرقت، روانه یکی از کلانتریهای پایتخت شده و دریافته که کلانتری، تأمین فرم خام ثبت اظهارات متهم و پوشهای که قرار است پرونده انتظامی در آن قرار گیرد و روانه بایگانی شود را هم بر عهده مالباخته گذاشته است. رویدادی که اگر بگوییم جایگاه پلیس را در ذهن مراجعان خدشه دار میکند، سخنی به اغراق نگفتهایم.
به این موارد، فقدان حضور برخی مأموران در کلانتری به دلایلی مانند اعزام به مأموریت یا حضور در نماز جماعت را هم باید افزود و این یادآوری که مدتی است در کلانتریها بنرهایی در معرض دید مراجعان نصب میشود که حکم منشور حقوق مراجعین را دارد و از جمله مفاد آن، ضرورت رسیدگی به امور مراجعان در زمانی کوتاه و ممنوع بودن منوط کردن تشکل پرونده به اموری مانند صرف غذاست.
دستورالعملی که ظاهرا آن هم برای اجرا، تدوین و ابلاغ نشده است. اتفاقی شبیه شعار تجهیز پلیس به تکنولوژیهای به روز مانند دوربین روی لباس که ظاهرا تنها قرار است تصور از پلیس را شکل دهد، در حالی که «مأمور ثبت پرونده تأکید داشت سامانه پلیس یکی دو روز است به ایرادات فنی مبتلا شده و برخی بخشهای آن از دسترس خارج است؛ پیگیریها هم راه به جایی نبرده.»
«البته در همین حین مأموری که با دوربین کلانتری از پلاک مخدوش یک وسیله نقلیه عکس گرفته بود و میخواست آن را چاپ کرده و در پرونده یک متهم قرار دهد، اما وقتی تک تک رایانههای اتاقهای مختلف را برای اتصال دوربین امتحان کرده بود، متوجه شده بود که این کار ناشدنی است و همکارش توصیه کرد با تلفن همراه عکس بگیرد و برای چاپ عکس به مغازه روبه روی کلانتری برود!»
برشی از شرایط حاکم بر یکی از کلانتریهای قلب پایتخت که آن هم با تصورات ارائه شده از پلیس، همخوانی ندارد. ذهنیاتی که با یک بار مراجعه به کلانتری تا حدود زیادی فروخواهد پاشید و جایش را واقعیات تلخی خواهد گرفت که برخی بر این باورند که سارقان و مجرمان به خوبی از آن آگاهند؛ آگاهی از حال و روز نامطلوب پلیس در باب تجهیزات و امکانات مورد نیاز برای انجام وظایف محوله.
شرایطی که نارضایی مأموران پلیس از آن محسوس است؛ هرچند بیشتر موجب نارضایتی مراجعان میشود: «افسر تجسس تأکید داشت که انشاءلله موتورسیکلتم پیدا خواهد شد، اما حتی نپرسید چه ویژگی مشخصهای دارد. بعد هم تکه کاغذی دستم داد که روی آن آدرس چند دادسرا نوشته شده بود و گفت: باید پرونده قضایی تشکیل دهم، در حالی که وقتی به دادسرا رفتم، گفتند خیلی وقت است این امور به دفاتر الکترونیک قضایی سپرده شده!»
پایانی ناخوش برای مراجعه به نهادی که تصور عمومی از آن با واقعیتش تفاوت بسیار دارد؛ پلیسی که در فیلمها و سریالها، تصویر متفاوتی از آن ارائه میشود و انتظار عمومی از آن، اگر نه در حد و اندازه «کبرا ۱۱»، که در حد نهادی تخصصی است که بررسی موشکافانه صحنه جرم و شناسایی و ثبت آثار انگشت و تصویربرداری از شواهد، جزو بدیهیات کاری اش است!