دختر آبی یک فاجعه انسانی و البته یک پروپاگاند تام رسانهای بود که شاید سالهای سال به عنوان الگو در مجامع علمی حوزه رسانه مورد تحلیل قرار گیرد.
رفتار جمعی ما ایرانیان و نحوه مواجهه با یک بحران از هر زاویهای که نگاه کنیم استثنایی است. جنس و طوفان واکنش ها به نحوی است که میتوان به یک گزاره غریب و البته قابل تأمل دست یافت: «هویت ایرانی در بحرانهای جمعی به سرعت دچار هیجان شده و پس از واکنش هیجانی به سطح اولیه باز میگردد». واکنش به نحوی است که فرد (سوژه) با ابژه (رخداد رسانهای شده جمعی) همزادپنداری کرده و واکنش به این همزادپنداری به قدری عمیق است که گویی اتفاق برای خودش افتاده و از آنطرف سرعت بازگشت به حالت اولیه هم به گونهای است که انگار هرگز اتفاقی نیفتاده است. ما با چه پدیدهای روبرو هستیم و چگونه میتوان ساختار روانی جامعه را از این منظر تحلیل نمود؟
خبر خودسوزی و در نهایت مرگ دختر آبی زمانی واکنشها را به خود جلب میکند که به یک امر رسانهای شده جمعی تبدیل میشود. چرا تا بیش از این خبر خودسوزی یک انسان ما را تحت تأثیر قرار نمیداد؟ و جز تأثری آنی، واکنشی را در ما بر نمیانگیخت؟ دقیقا مثل شنیدن خبر فوت یک آشنا، ما برای انگیخته شدن حس «تأثر» به عاملی نیاز داریم که بتواند دو حس «مجاورت» و «فقدان» را در ما بیدار کند؛ و اتفاقا این واقعه حاوی عناصر لازم برای تبدیل یک فاجعه فردی به امر رسانهای شده جمعی است و عناصر همزادپنداری رخداد به شکل شگفت انگیزی در کنار یکدیگر چیده میشوند. بخشی از چیدمان تصادفی و بخشی دیگر از طریق رسانههای جمعی به ویژه رسانههای خارج از کشور در کنار هم چیده میشوند: همزاد پنداری دخترانی که نمیتوانند به ورزشگاه بروند و اتفاقا خودسوزی دختر آبی برای آنها به یک اعتراض نمادین جمعی تبدیل میشود.
واژه «دختر» از منظر نشانه شناسی، جانشین جنس مظلومی است که در جستجوی حق عادلانه خود در جامعهای مردسالار است و در نهایت رنگ «آبی» که به دلیل انتصابش به باشگاه استقلال، هواداران سرخابی را فراخوان کرده و به واکنش دعوت میکند. مجموعه عناصر رخداد، بستر لازم برای مخالفان و فراخوان نشانههای سیاسی را نیز فراهم میکند و در عمقیترین لایه، ماجرای خودسوزی دختر آبی به امری سیاسی، آن هم در سپهری عمومی تبدیل میشود و قاعدتا هر امری که وارد این حوزه میشود، مرجعیت و قابلیت کنترل سرنوشت خویش را نیز از دست میدهد.
واکنش گری هیجانی ما ایرانیان دارای ریشه در مکانیسمهای دفاعی ناخودآگاه جمعی است و این مکانیسمها در شرایط بحرانی شدیدا فعال شده و به محض پایان عناصر محرک، به سرعت خاموش میشوند. این پدیده را پیش از این در بازیهای جام جهانی فوتبال تشریح کرده بودم و بار دیگر نیز بر اهمیت آن تأکید میکنم. گرچه این ویژگی از جنبههای مختلف قابل بررسی و تحلیل بیشتری است، اما از منظری روانکاوی اجتماعی و در ورای اصل لذت، دارای پیام واضح و مشخصی است: اینکه ما هنوز زنده ایم.