عزیمت ناگهانی استراماچونی، سرمربی موفق ایتالیایی استقلال تهران به کشورش، به طرفداران این تیم شوک وارد کرده است، به ویژه اینکه این باشگاه پس از چند سال ناکامی در لیگ برتر فوتبال، در این فصل خود را به صدر جدول لیگ برتر تا رسانده و هواداران این تیم امیدوارند پس از آخرین قهرمانی شان در سال ۱۳۹۱ در لیگ برتر فوتبال، یک بار دیگر خود را در قله فوتبال ایران نشان دهند.
به گزارش «تابناک»؛ در ایران، مساله استراماچونی صرفا یک پدیده فوتبالی یا ورزشی نیست؛ نه بدان معنا که فوتبال در ایران پدیدهای اجتماعی مانند همه دنیاست، که البته این هم هست؛ اما بیشتر از آن فوتبال در ایران به سیاست مستقیم گره خورده و البته در سالیان اخیر و در سالهای اوج گیری تحریمها به سیاست خارجی کشور هم راه پیدا کرده است.
طرفداران استقلال هم از این قاعده مستثنی نیستند؛ تقریبا قریب به اتفاق آنان مشکلات تیمشان را پنج سال اخیر ورزشی و فوتبالی نمیدانند؛ با وجود این، همه این طرفداران در این مورد یکسان فکر میکنند. گروهی از طرفداران استقلال که خود درگیر فعالیت سیاسی و عموما از مخالفان و منتقدان دولت فعلی هستند، مشکلات تیمشان را از حوزه فوتبال و ورزش کامل جدا میدانند و آن را کاملا به سیاست داخلی مرتبط میدانند. آنها معتقدند، این روزها در هر امری که اختیارش با اوست، درصدد ایجاد نارضایتی در میان جامعه و به ویژه جوانان است و مساله استقلال را بخشی از یک پروژه بزرگتر میدانند؛ به ویژه که آنان معتقدند دولت با اعمال فشار به حاکمیت در عدم توانایی پرداخت حقوق مربیان تیمهای استقلال، پرسپولیس و حتی تیم ملی، میخواهد تایید لوایح مربوط به افای تی اف را که در مجمع تشخیص معطل مانده است، بگیرد. در این تحلیل، مشکلات موجود درمورد مربیان استقلال و تیم ملی به زودی به پرسپولیس هم سرایت خواهد کرد. آنان همه این امور را در درون پروژه بزرگتری که همانا نارضایتی سازی برای اعمال فشار برای انجام مذاکرات است، تعریف میکنند.
عده دیگری که عمدتا هوادار ورزشی غیر سیاسی هستند، مشکلات تیم را به وزارت ورزش و شخص وزیر ورزش مرتبط میدانند و معتقدند، در این سالها بین دو تیم پایتخت تبعیض قائل شده اند و این تبعیضها را در سه حوزه انتخاب مدیر عامل و هیات مدیره، انتخاب مربی و همچنین پرداخت حقوق مربیان و بازیکنان تیم میدانند؛ این نگاه که غیر سیاسیتر هم هست در بین اکثریت هواداران استقلال غلبه دارد.
این که هر یک از این دو رویکرد صحت دارد یا ندارد، یا میتوان با استفاده از فکتهایی این هر دو ادعا را به چالش کشید، بحث دیگری است که اینجا مجال آن نیست. آنچه روشن است قریب به اتفاق طرفداران استقلال مشکلات این تیم را فنی و یا ورزشی نمیدانند و شاید لازم بود خیلی پیشتر از این، این رویکردها شنیده و برای حل آن کاری میشد. نمیتوان به جهت گیری افکار عمومی بی اعتنا بود؛ با این فرض که آنان از حقیقتی که ممکن است باشد، ناآگاهند.
نگاه سومی در ادامه رویکرد دوم هم در بین طرفداران استقلال وجود دارد که پای سیاست خارجی کشور را به مساله استقلال باز میکند و آن هم عدم پیگیری مسائل استقلال در سطح کلان کشور و به ویژه در وزارت امور خارجه، نسبت به پیگیری مسائل باشگاه استقلال است. شاید یکی از دلایل به وجود آمدن این نگاه، دخالت یکی از معاونان وزارت امور خارجه در مساله برانکو و مساله مشکلات طارمی در ترکیه است. به همین دلیل هم گویا معاون وزیر خارجه در مساله استراماچونی ورود و با سفرای هر دو کشور برای بازگشت استراماچونی از ایتالیا به ایران رایزنی کرده است.
نکته جالب، توقع طرفداران استقلال برای ورود قدرتمندتر وزارت خارجه در مساله استراماچونی است، اما در این میان، حمیدرضا آصفی که خود زمانی سخنگوی وزارت امور خارجه و همچنین عضو هیات مدیر باشگاه استقلال بود، دخالت وزارت خارجه را بی مورد میداند و آن را در شان وزارت امور خارجه نمیداند.
فارغ از درستی یا نادرستی این هر سه تحلیل، در این نکته تردیدی نیست که عملکرد مسئولان ورزشی در انتخاب مربیان استقلال، پرسپولیس و تیم ملی، نوعی نارضایتی را در بین علاقهمندان فوتبال ایجاد کرده که این نارضایتی آسیب جبران ناپذیری به سرمایه اجتماعی کشور زده است. در زمانهای که به دلیل تحریمهای آمریکا ـ که میتوان آن را تروریسم اقتصادی نامید ـ آسیبهایی در حوزههای مختلف به مردم تحمیل شده، سوءتدبیرها و عدم فهم مردم و به ویژه درک جوانان به ویژه در حوزههایی که با روحیه و احساسات آنان همراه است، آسیبهای تحریم را دو چندان خواهد کرد. شرایط به گونهای است که نمیتوان از مردم غفلت کرد؛ بدان معنا که دیگر مسئولان نمیتوانند در اتاقهای دربسته نشسته و دستور دهند و امضا کنند؛ این دوره، زمانه به میان مردم آمدن است؛ برای فهم مردم و برای درک آنان و برای حفظ آنان.