کادر درمانی در خط مقدم مبارزه با ویروس کرونا و بیماری ناشی از آن یعنی کووید ۱۹ هستند؛ این جمله اینقدر در این روزها گفته شده که به نوعی ملکه ذهن بسیاری مان شده است، اما خوب که دقت کنیم، کمتر از دغدغههای این روزهای این افراد شنیدهایم.
به گزارش «تابناک»؛ کمبود ماسک، دستکش، گان، شیلد یا عینک و برخی ملزومات دیگر را همه شنیدهایم و میدانیم؛ کمبودهایی که بی شک قرارگیری یکباره در دل بحرانی تا این اندازه وسیع در به وجود آمدنشان نقش بسزایی داشته، ضرورت رفع آنها به وضوح احساس و بخشهای وسیعی تکاپو برای تامین این مایحتاج را عهده دار شدهاند.
اما آیا کمبودها محدود به این اقلام است و رفع همه آنها نیازمند صرف زمان و کار جهادی و چند شیفته است؟ آیا دغدغه افرادی که در صف نخست مبارزه با کووید ۱۹ قرار دارند، احتمال ابتلایشان به این بیماری بسیار است و از فرط کار مداوم و طاقت فرسا، مستعد بیمار شدن و آسیب دیدن هستند، دغدغه دیگری ندارند که بشود برای رفعش وارد کارزار عمل شد؟
نیم نگاهی به نامه یک رزیدنت شاغل در یکی از بیمارستانها رفرال وزارت بهداشت در مبارزه با کرونا، پاسخهای قابل تاملی به این سوالات میدهد. پاسخهایی از زبان یکی از آنهایی که در صف نخست مبارزه با کرونا ایستاده و برای این ایستادگی مجبور شده فرزند و همسر خردسالش را به خانه پدر روانه کند تا در معرض ابتلا به این بیماری خوفناک نباشند.
پزشکی که این روزها تمام هم و غمش را برای درمان بیماران گذاشته و برای در امان ماندن از بیماری، ترجیح میدهد صرف وعدههای غذایی را به صبح و شب در منزل موکول کند، اما آنچه نگرانش میکند نه بیماری و نه دوری از خانواده و دغدغههایی که بسیاریمان این روزها با آنها دست به گریبانیم، که آینده نامعلوم و تا حدودی هولناک است.
چرا هولناک؟ بابت نقصی بزرگ که از گذشتههای دور برجای مانده و در این روزها با بحران کرونا بیشتر به چشم میآید و ضرورت رفعش خودنمایی میکند. نقیصهای قابل رفع که میشود در اسرع وقت با تدبیری ویژه رفعش کرد و به سربازان خط مقدم مبارزه با کرونا پیام داد که حمایت از ایشان همه جانبه و تمام عیار است، آنقدر کامل و جامع که مشکلات سن و سال دارشان را هم رفع میکنیم.
یادداشت این پزشک را بخوانید و قضاوت کنید؛
«کرونا و بحرانهای حل نشده»
در حالی مینویسم که تب دارم و در ۲۴ ساعت گذشته لرز شدیدی داشتهام. البته امروز سرفههای خشک نیز به آنها اضافه شده و در آزمایشات crp ۲+ نیز دارم. شیفت امروزم هنوز تمام نشده و منتظرم تا فردا برسد و سیتی اسکن کنم تا ببینم وضعیت ریههایم چگونه است. اما چیزی که باعت شد این اندوه فروخفته و درد جانکاه در سینه را روی کاغذ بیاورم، ترس از احتمال ابتلا به بیماری و عدم بیان خواسته چندین ساله است.
اینترن (کارورز-دانشجوی سال آخر پزشکی) و رزیدنت (دانشجوی دوره تخصصی که بعد از اتمام دوره، متخصص میشود)، تنها نیروی کار در بیمارستانها هستند که تحت پوشش هیچ نوع بیمه درمانی و تامینی نیستند؛ بله! درست متوجه شدید.
پرستاران، منشیها، دربانها (نگهبان)، تکنیسینها و باقی کادر بیمارستانها همگی بیمهای دارند که اگر اتفاقی برایشان رخ داد بتوانند از مزایایش استفاده کنند و حداقل میدانند که در صورت خسارت جانی و خدای ناکرده فوت، به خانواده ایشان مبلغی تعلق خواهد گرفت که بتوانند بعد از ایشان با آن مبلغ گذران زندگی کنند، اما رزیدنتها و اینترنها فاقد این مهم هستند.
هیچ عقل سلیمی نمیتواند با این مساله کنار بیاید که چطور این موضوع طی سالهای متمادی حل نشده مانده است. مگر نه اینکه ما همه فرزندان این آب و خاکیم و جان خود را کف دست گرفته و در حال خدمت رسانی هستیم؟
بر این اساس جا دارد از بزرگان و پیشکسوتان پزشکی بخواهم برای رفع این مشکل پیش قدم شوند تا تنها دغدغه امثال بنده در این روزها نجات بیماران باشد و بس. هم از این بزرگان و هم از مجلس شورای اسلامی، مسئولان وزارت بهداشت، متولیان سازمان نظام پزشکی و همه آنهایی که انشالله سخنان من و امثال من به گوششان خواهد رسید و رسیدگی به این مشکل کهنه را در دستور کار قرار خواهند داد، چراکه فردا دیر است.
امضا: یک رزیدنت داخلی
۲۲:۳۰ یکی از روزهای بحرانی اسفندماه ۹۸