در مورد خرمشهر در ویکی تابناک بیشتر بخوانید

اکبر نبوی
کد خبر: ۱۶۶۶۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۳/۰۳

برای عمران و آبادانی و رفاه حال مردم؛
مشکلات خرمشهر یکی دو تا نیست. محرومیت ها و کم توجهی به عمران و آبادانی و رفاه حال مردم در این شهرستان با قدم زدن در کوچه بازارها و محله های آن به خوبی نمایان است و نمی توان با پارچه نوشته ها و بنرهای مناسبتی از جمله سوم خرداد و هفته دفاع مقدس، ضعف ها و سوء مدیریت ها را پنهان کرد!
کد خبر: ۱۶۶۵۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۳/۰۲

شاهدان خرمشهر (2)؛
خانم عابدینی به شهناز می‌گوید: در این لباس خیلی قشنگ شده‌ای، ولی این لباس چه تناسبی با وضعیت جنگ و گریز فعلی ما دارد؟ شهناز جواب می‌دهد: وقتی انسان خیلی خوشحال است، بهترین لباس‌هایش را می‌پوشد. من چنین حالی دارم...
کد خبر: ۱۶۶۴۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۳/۰۲

احمدرضا درویش سینماگری است که در بیشتر آثارش به خرمشهر و قهرمانانش ادای دین کرده است، در فیلم‌های او مستقیم و غیرمستقیم می‌توان نشانی از این شهر و رزمندگانی که برای رهایی آن تلاش کردند، دید. در فیلم سینمایی «کیمیا» (1373) درویش در نیمه اول فیلم تصویری تکان دهنده و واقعگرا از صحنه‌های جنگ در شهر می‌سازد،
کد خبر: ۱۶۶۱۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۳/۰۱

شاهدان خرمشهر (1) + تصاویر؛
همسرم؛ تو ندیده‌ای که لحظه‌های جان دادن یک شهید چقدر دردناک اما شیرین و باشکوه است. ای یار وفادار، ای مهربان، مبادا خود را غمگین و غریب بیابی که در خلوت‌های پرهراس، ذکر اوست که آرام و روشن می‌دارد و تو ای مهربان که بسیار تو را آزردم، اکنون جشن عشق و عید ایمان را بگذار و تو اکنون عزیزت و عزیزمان را قربانی بدار و خونش را ریخته بپندار...
کد خبر: ۱۶۵۴۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۲/۲۹

حیف و میل بودجه به کنار؛
در طول برنامه، پس از اینکه یک بار دهدشتی، یکی از نمایندگان آبادان پشت تلفن آمد، کعبی نماینده دیگر آبادان روی خط آمد و با سیاه نمایی خواندن آنچه در این برنامه گذشته است، از روند برنامه و اظهارات طالب زاده و مهمانان حاضر به شدت گلایه کرد که با واکنش تند مجری و هر سه مهمان برنامه روبه رو شد.
کد خبر: ۱۴۰۹۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۸۹/۱۰/۱۷

«به خرمشهر خوش آمدید ـ جمعیت 36 میلیون نفر»؛
توی خط یک آدمک از صدام درست کرده بود. شب می‌رفت آدمک رو لب شط طرف اسکله آویزان می‌کرد و صبح یواش یواش آدمک رو بالا می‌کشید. عراقی‌ها عصبانی می‌شدند و شلیک می‌کردند. بهروز نگاه می‌کرد ببیند از کجا شلیک می‌کنند. آرپی‌جی‌زن ماهری هم بود. بلافاصله یک کلاه کاسکت موتوری سرش می‌کرد و می‌رفت یک گوشه عراقی‌هایی رو که پیدا کرده بود با آرپی‌جی‌ می‌زد.
کد خبر: ۱۳۳۲۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۸۹/۰۹/۰۷

«مي‌خواهم يك قهرمان باشم...» + تصاویر
يك اسلحه به غنيمت گرفته بود. با همان اسلحه، هفت عراقي را اسير كرده بود. احساس مالكيت مي‌كرد. به او گفتند بايد اسلحه را تحويل دهي. مي‌گفت: به شرطي اسلحه را مي‌دهم كه حداقل يك نارنجك به من بدهيد. پايش را هم كرده بود در يك كفش كه يا اين يا آن. دست آخر يك نارنجك به او دادند. يكي گفت: «دلم براي اون عراقي‌هاي مادر مرده مي‌سوزه كه گير تو بيفتند.» بهنام خنديد...
کد خبر: ۱۲۸۳۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۸۹/۰۸/۱۰

حسین علایی
کد خبر: ۱۲۸۳۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۸۹/۰۸/۱۰

تبلیغات در تابناک صفحه خبر
اینترنت پیشگامان