كيهان«راز عصبانيت» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن ميخوانيد:
عصبانيت به اضافه بيش فعالي، بهترين فرمولي است كه مي تواند وضع وحال فعلي آمريكا در منطقه را توصيف كند. سيستم رسانه اي انحصارگرا و فوق العاده سانسورچي آمريكا اجازه نمي دهد حقيقت آنچه در منطقه در حال رخ دادن است و بلايي كه بر سر منافع حياتي آمريكا نازل شده آشكار شود. حداكثر چيزي كه تلويزيون هاي غربي نمايش مي دهند صحنه هايي از زد و خورد به اضافه بيانيه هاي رسمي است كه دولت هاي ديكتاتوري متحد آنها در منطقه پي درپي صادر مي كنند و مضمون ناشيانه برخي از آنها هم اين است كه اوضاع تحت كنترل است و «ثبات خاورميانه» حفظ خواهد شد!
دولت آمريكا در مخمصه اي سخت گرفتار شده است. آمريكايي ها هرگز باور نمي كردند -پيش بيني كه مطلقا- اوضاع در خاورميانه اينگونه از كنترل خارج شود. سرويس هاي اطلاعاتي آنها و همكارانشان در منطقه (كه عمر سليمان سركرده آنها بوده)، آنگونه كه پيتر هوكسترا عضو ارشد كميته اطلاعاتي مجلس نمايندگان در نشست بنياد دفاع از دموكراسي كه آذر ماه 1389 در واشينگتن برگزار شد مي گويد، مطلقا اين حوادث را پيش بيني نكرده بودند.
سيا حتي تا چند روز قبل از سقوط دولت تونس و فرار بن علي عقيده داشت كه او از عهده ناآرامي ها برخواهد آمد. لئون پانتا رييس سيا مي گويد سازمان متبوعش مي دانسته در خاورميانه اتفاقاتي در حال وقوع است اما نتوانسته و هيچ وقت نخواهد توانست«زمان جرقه» را پيش بيني كند. اما ظاهرا براي اين حرف ها نبايد اهميتي بيش از تعارفات قائل شد. مشكل آمريكايي ها اين نيست كه نتوانستند «زمان جرقه» را پيش بيني كنند، بلكه مشكل اين است كه آنها حتي قادر به ديدن آتشي چنين مهيب كه زبانه هاي آن تا آستانه كاخ سفيد سرك مي كشد هم نيستند. در واقع مسئله اساسي تر از آن چيزي است كه در سخنراني هاي هيستريك خانم كلينتون و بيانيه هاي زرد آقاي اوباما ديده مي شود. تنها چيزي كه در اين اظهارنظرها نمي توان ديد واقعيت است و تا زماني كه اين واقعيت چنان كه هست ديده نشود نمي توان دريافت كه چرا آمريكايي ها اينگونه دستپاچه و عصباني هستند و براي جمع كردن اوضاع منطقه به تكاپو افتاده اند. اين يادداشت كمي به پس پشت اين واقعيت بزرگ خواهد پرداخت.
روزي كه مبارك از مصر گريخت، سرويس هاي آمريكايي تازه دريافتند قضيه بيخ دارد و با نوشتن گزارش هاي «همه چيز مرتب است» و دلداري دادن تلفني به ديكتاتورها نخواهند توانست مسئله را كنترل كنند. تا قبل از آن همه نگراني آمريكايي ها اين بود كه اولا چرا نتوانسته اند موضوع را پيش بيني كنند و ثانيا چگونه بحران را با حداقل هزينه فيصله بدهند؛ اما وقتي جنبش نيروي خود را تمام و كمال نشان داد و مبارك مجبور به ترك قاهره شد تازه متوجه شدند كه بايد خود را براي اتفاقات غير منتظره بسيار بيشتري آماده كنند.
پس از مصر مهمترين نگراني آمريكايي ها عربستان است كه نقشي حياتي در دو عرصه بسيار كليدي براي آمريكا ايفا مي كند. نخست، اين عربستان است كه با خريدهاي كلان و عموما غير ضروري كمپاني هاي عظيم اسلحه سازي آمريكا را سرپا نگهداشته است. فقط در آخرين مورد از قراردادهاي اعلام شده ميان عربستان و آمريكا، اين كشور بنا دارد در زماني به مدت چند دهه چيزي حدود 120 ميليارد دلار سلاح ازآمريكا بخرد كه اين معامله، بدون شك اوضاع بازار جهاني تسليحات و توليدكنندگان آمريكايي را به طور اساسي دگرگون خواهد كرد و بسياري از كمپاني هايي را كه به دليل «كمبود جنگ» در جهان در حال ورشكسته شدن هستند، نجات مي دهد. عربستان آنقدر مطيع و سر به راه است كه موقع خريد اسلحه ها به اصلي ترين و پيش پا افتاده ترين سوال ممكن يعني اينكه «چطور بايد از اين سلاح ها استفاده كرد»، حتي فكر هم نمي كند. بسياري در آمريكا -و البته در اسراييل- تاكيد مي كنند ايرادي ندارد كه سلاح هايي گران قيمت و فوق العاده پيشرفته به سعودي ها فروخته شود چرا كه اولا بالاخره بايد اين سلاح ها را به كسي فروخت و ارتش آمريكا به دليل كاهش تعهداتش در عراق و افغانستان، ديگر آن مشتري هميشه پاي كار سابق نيست و ثانيا چه بهتر كه اين سلاح ها را سعودي ها بخرند چرا كه همه مي دانند «نمي تواند از آنها استفاده كند»! نشان به آن نشان كه ارتش اين كشور تا مستقيما از آمريكا و اسراييل كمك دريافت نكرد نتوانست مبارزان كوه نشين و بيابانگرد حوثي را كه از يمن به بخش هايي از مرز آن حمله كرده بودند عقب براند.
كاركرد دوم عربستان بدون شك نقشي بي بديل است كه اين كشور در بازار جهاني نفت ايفا مي كند. عربستان است كه ذخيره استراتژيك نفت آمريكا را تضمين مي كند و مهم تر از آن با بالانس كردن بازار جهاني نفت به نفع سياست هاي آمريكا اجازه نمي دهد، قلب تپنده اقتصاد آمريكا يعني «دلار» دچار افت ارزش شود. يك نمونه جالب و عموما گفته نشده اين است كه عربستان نقشي حياتي در كشاندن چين به ورطه تحريم ايران و همچنين منصرف كردن روسيه از فروش سامانه هاي دفاع موشكي اس-300 به ايران بازي كرده است.
جمهوري اسلامي«ما و اين شورانگيزترين دوران» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
شورانگيزترين دوراني كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و دوران 32 ساله عمر نظام جمهوري اسلامي به لحاظ تحولات جهاني و منطقهاي پيش آمده، اين روزها و هفتهها و ماه هاست.
از همان صبح رهائي ايران از يوغ شاهنشاهي و سلطه خارجي، پيش بيني و خواست امام خميني اين بود كه همه ديكتاتورهاي منطقه و جهان اسلام ساقط شوند و قدرتهاي استعماري جهان نيز درهم بشكنند. اردوگاه كمونيسم و شرق با افول اتحاد جماهير شوروي در آغاز دهه هفتاد فرو پاشيد، اردوگاه غرب كه آمريكا نماينده اقتدار آنست نيز در دهه هشتاد بشدت رو به ضعف و انحطاط رفت و اكنون شاهد سقوط پياپي ديكتاتورهاي منطقه خاورميانه عربي و شمال آفريقا هستيم. چه چيز ميتواند از اين بشارتها شورانگيزتر باشد؟اي كاش امام خميني در ميان ما بود و اين صحنه ها، كه از مصاديق بارز تحقق وعده الهي "ولينصرن الله من ينصره" - سوره حج آيه 40 - هستند، را به چشم خود ميديد.
اگر امام خميني امروز در ميان ما نيست تا اين صحنهها را كه خود وعده آنها را داده بود ببيند، بيانات روشن و توصيههاي آن عبد صالح خدا در ميان ما به يادگار مانده است كه عموم مردم به ويژه روحانيت را به حفاظت از انقلاب اسلامي ايران كه پايگاه جهاني انقلابهاي مردمي و اسلامي است دعوت كرده و از تفرقه و اختلاف پرهيز داده است. امام خميني، با تيزبيني فوقالعاده خود، تلاش قدرتهاي سلطه گر در چنين مواقعي را براي جلوگيري از گسترش انقلابها پيش بيني كرده و به روحانيت توصيه اكيد نمودهاند كه با حفظ وحدت و هوشياري در برابر اين توطئهها بايستند و دشمنان را ناكام نمايند. امام، در يكي از پيامهاي يوم الله 22 بهمن فرمودند: "عرض من به روحانيت محترم و ائمه جمعه و جماعات آن است كه هميشه آقايان محور وحدت كلمه در مردم بوديد. و چنانچه ميدانيد، امروز بيشتر از هر وقت محتاج به وحدت كلمه هستيم. امروز كه دستهاي ناپاك براي تفرقه افكني در فعاليت هستند و از وحدت كلمه ملت خوف دارند، و ممكن است ساده دلان را كه از انقلابهاي جهان بي خبرند تحت تأثير قرار دهند، بهترين قشري كه با اين طبقه تماس دارد شما هستيد كه ميتوانيد با روشنگري خود آنان را از دست بدخواهان و توطئه گران نجات دهيد؛ و به آنان گوشزد نماييد كه انقلاب را شماها كرديد و خود را از قيد و بند اسارت امريكا و ديگر جهانخواران و از ستمهاي رژيم پهلوي رها كرديد. اكنون اگر به سمپاشيهاي بدخواهان و وسوسههاي وابسته و پيوسته به امريكا و ديگران گوش فرا دهيد و خداي نخواسته در صفوف فشرده شما تفرقه پيدا شود، تمام زحمات طاقت فرسايتان و خونهاي پاك شهدايتان به هدر ميرود، و باز اسلام و كشورهاي اسلامي و نسلهاي آينده تان در دست اجانب و دشمنان اسلام و ميهن اسير خواهد شد؛ و اسلام كه به دست تواناي شما تجديد حيات كرد با دست شما سالها و قرنها شكستي جبران ناپذير خواهد خورد، و در نزد خدا و نسلهاي آينده محكوم خواهيد شد."
صحيفه امام جلد 18 صفحات 345 و 346 پيام به مناسبت يوم الله 22 بهمن 1362
اين هشدار مهم و تاريخي را آحاد مردم به ويژه قاطبه روحانيت بايد بسيار جدي بگيرند و مطمئن باشند كه امروز فقط وحدت كلمه است كه ميتواند زحمات و تلاشها و فداكاريهاي كم نظير مردم ايران براي زايل ساختن رژيم ستم شاهي و دفن نمودن استبداد داخلي و استعمار خارجي را به نتيجه نهائي برساند و مانع بازگشت سلطه جهانخواران و شكست آنها در مصادره انقلابهاي مردمي ملتهاي مسلمان خاورميانه عربي و شمال آفريقا شود.
امروز كه آمريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي نگران به خطر افتادن منافع نامشروع خود در منطقه هستند و تلاش ميكنند اذهان و افكار را به انحراف بكشانند، اين ما ملت ايران هستيم كه بايد با حفظ وحدت كلمه، آنها را از هر نوع خوراك تبليغاتي محروم نمائيم. آنها به هر وسيله و ابزاري متوسل ميشوند تا ايران را كه پايگاه نهضت جهاني اسلام است ناكام و درگير طوفان نشان دهند و به افكار عمومي ملتهاي درحال انقلاب القا كنند كه اين راه را نبايد بپيمايند و به وضعيت موجود يعني حاكميت ديكتاتورها تن دهند. امروز اگر ما هوشيار نباشيم و اين توطئهها را خنثي نكنيم، علاوه بر اينكه به انقلاب ملتهاي منطقه خيانت ميكنيم دستاوردهاي عظيم انقلاب خود را نيز بر باد خواهيم داد. اين واقعيت را نيز از زبان امام خميني در باب اهميت رسالت دو قشر روحاني و دانشگاهي به عنوان دو پايگاه تأثيرگذار در جامعه بخوانيم كه فرمودند: "اگر ملت ما بخواهد گرفتار چنگال قدرتهاي متجاوز و دنبالههاي آنان و همچنين گرفتار حكومتهايي مثل دوره قاجار، و صد مرتبه بدتر از آن رژيم پهلوي، نشود، بايد براي اصلاح اين دو قطب همت گمارد. و اگر طلاب و فضلا و علما و مراجع عظام و قشر دانشگاهي، از اساتيد محترم و دانشجويان، و همچنين كليه دانشمندان بخواهند كشورشان مبتلا به استعمار و استثمار جهانخواران نشود، بايد در تربيت صحيح اسلامي، ملي، انقلابي ملت كوشش كنند؛ و نيز دانشجويان و طلاب با كوشش فراوان به راهنماييهاي اساتيد و معلمان و مربيان در ساختن خويش تلاش نمايند؛ و نيز در تحكيم وحدت به صورتي جدي بين دانشگاهها و مدارس علوم اسلامي كوشش نمايند. چرا كه دشمنان ملت و ميهن از تفرقه بين اينان سودها بردند و كشور و اسلام ضررهاي جانكاه كردند."
صحيفه امام - جلد 18 - ص338.
امروز، سوم اسفند و بيست و دومين سالگرد انتشار پيام مهم امام خميني معروف به منشور روحانيت است. توجه به اين پيام از جهات مختلف به ويژه در مقطع كنوني ضرورت دارد. يكي از نكات بسيار هوشمندانه و دقيقي كه امام خميني در اين پيام آوردهاند اينست كه دشمناني كه به جان روحانيت ميافتند به سراغ روحانيون غيرانقلابي و بي تفاوت نميروند و دقيقاً آن دسته از روحانيوني را آماج حملات خود قرار ميدهند كه به اسلام و انقلاب و كشور خدمت كردهاند و براي جامعه مفيد هستند و مخالف سلطه شرق و غرب ميباشند:
"امروز نيز همچون گذشته، شكارچيان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاكستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ايران و اراضي اشغالي به سراغ شيردلان روحانيت مخالف شرق و غرب و متكي به اصول اسلام ناب محمدي - صلي الله عليه و آله و سلم - رفتهاند و از اين پس نيز جهان اسلام هر از چندگاه شاهد انفجار خشم جهانخواران عليه يك روحاني پاكباخته است." صحيفه امام جلد 21 صفحه 276
امام خميني، از آنچه به تفصيل در پيام منشور روحانيت ميآورند و توطئههاي دشمنان اسلام و انقلاب و كشور براي خارج ساختن روحانيون پاكباخته از صحنه را تشريح مينمايند، اين هشدار را نيز ميدهند كه:
"نتيجه ميگيريم كه اگر روحانيون طرفدار اسلام ناب و انقلاب، دير بجنبند، ابرقدرتها و نوكرانشان مسائل را به نفع خود خاتمه ميدهند." صحيفه امام جلد 21 صفحه 288
رسالت«زمان به سود ماست» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد:
جهان با نگاه بهت آلود به تحولات خاورميانه مينگرد. مردم مصر، تونس، الجزاير، مراكش و ليبي در شمال آفريقا هر روز يك تصوير نو از خود به جهان مخابره ميكنند. فريادهاي مردم در يمن، بحرين و كويت هر روز شبه جزيره عربستان را ميلرزاند. خاورميانه در التهاب است و در تب انتفاضه ميسوزد. ژنرالهاي آمريكايي هر شب با چكمه ميخوابند و در آمادهباش كامل هستند. اميران، شاهان و روساي جمهور قلابي جهان عرب برخي رفتهاند و برخي در حال بستن چمدانهاي خود هستند.
رژيم صهيونيستي پس از شكست جنگ 33 روزه در لبنان و شكست جنگ 22 روزه غزه ناباورانه شاهد فروريزي پيمان نامههاي صلح خيانتبار با اعراب است.
تحولات شگرف امروز خاورميانه نشان ميدهد كه آمريكاييها در اتاق فكر سيا، پنتاگون و ميز اعراب در وزارت امور خارجه از باب آينده پژوهي اين روزها را پيشبيني نكرده بودند. آمريكاييها و رژيم صهيونيستي بيآنكه خود بدانند وارد پروسهاي شدهاند كه 30 سال پيش آن را آزمودهاند. آنها فكر ميكردند مشت را ميشود با گلوله باز كرد. آنها منطق پيروزي خون بر شمشير را قبول نداشتند. آنها بازتوليد قدرت اسلام را در قرن حاكميت الحاد باور نداشتند و بالاخره آنها قدرت خدا را دستكم گرفته بودند.
تحليل وقايع اخير در ديدار جمعي از شركتكنندگان در كنفرانس بينالمللي وحدت با رهبر معظم انقلاب يك نگاه واقعگرايانه و حقيقي به تحولات اخير است.
مقام معظم رهبري فرمودند؛ "واقعيت اين است كه آمريكا ضعيف شده است. حفظ وحدت و مرعوب نشدن در مقابل آمريكا زمينهساز موفقيت است. زمان به سود ماست و ما همينطور پيش مي رويم آنها (دشمنان اسلام) دارند توي سر خودشان ميزنند."
اينكه در ستاد بحران خاورميانه آمريكاييها دنبال راه حلهاي امنيتي هستند بزرگترين اشتباه تاريخي و استراتژيك آنهاست. ملتهاي جهان اسلام در حالي كه فرهنگ شهادت در جوامع اسلامي نهادينه شده است بايد به عنوان يك فرصت استفاده كند.
از هر تيري كه از تفنگ استبداد و استعمار خارجي به سوي ملتهاي مظلوم و به پا خاسته و عاصي شليك ميشود صداي يك شماره شمارش معكوس براي اضمحلال و سرنگوني كاخهاي استبداد و تبهكاري در جهان اسلام و جهان عرب نيز شنيده ميشود.
سقوط مبارك در روز 22 بهمن سال 89 نشان دادن يك نصرت رمزگونه از سوي خداوند متعال به ملتهاي منطقه نشان داده شده و نشانگر اين است كه جنس قيام و ريخت انقلاب در خاورميانه از جنس و ريخت انقلاب اسلامي است. اشتباه دوم آمريكاييها در مهار انقلاب اسلامي در منطقه به عنوان يك منبع الهام بخش، تشويق و ترغيب منافقان، سلطنتطلبان و ماركسيستها و اهل فتنه براي توليد جيغ و داد در چند خيابان تهران و چند محله اشرافنشين است.
آنها خوب ميدانند انقلابي كه با جنگ داخلي و تحميل جنگ خارجي، محاصره اقتصادي و تهديد نظامي هر روز پرقدرتتر و با هيمنه بيشتر در منطقه ظاهر شده است با مرده باد و زنده باد جمعي ورشكسته سياسي آسيب نميبيند اما آنها به اين صداها براي تشفي دل خود و روحيه دادن به حكام مستبد و دست به ماشه منطقه نياز دارند.
سياست روز«موافقان و مخالفان دولت بخوانند» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم مديرمسئول است كه در آن ميخوانيد:
آيندگان دو فرصت طلايي را در كارنامه دهه چهارم جمهوري اسلامي (سالهاي 88 و 89) خواهند ديد و در خصوص چگونگي استفاده ما از آن دو فرصت كم نظير و حتي بي نظير، قضاوت خواهند كرد. اصلا بايد سالهايهاي 88 و 89 را طور ديگري نگريست.
در سال 88 ، انتخابات دور دهم رياست جمهوري با بيش از 85 درصد مشاركت در مقايسه با آمار مشاركت مردم در برخي از كشورهاي صاحب نام و مدعي دموكراسي حداكثري ، از جمله آمريكا كه در بالاترين آماردر كارنامه انتخاباتي خود 66 درصدحضور را دارد،فرانسه با 11/34 درصد ، انگليس با اعمال قانون شركت اجباري در انتخابات و در بالاترين آمارثبت شده با 65 درصد مشاركت، مصر با حداكثر 35 درصد و بعضي ديگر كشورها كه مجال ذكر آنها نيست ، ميتوان مشاركت 85 درصدي مردم ايران را يك ركورد تلقي كرد.
و همينطور در سال 89 در ماههاي پاياني سال ، رويدادهاي از جنس اتفاقات 57 ايران دربرخي كشورهايي شروع به نضج گرفت (كه ادامه دارد) كه در رديف هم پيمانان تمام قد غرب و داراي مواضع ضديت علني با ايران بودند. كه به اعتقاد برخي كارشناسان از آن به عنوان زلزلههاي دنبالهداري تعبير ميشودكه شرايط و معادلات منطقه و جهان را شكلي ديگر و چهرهاي پيچيده ميبخشد.
حتما آيندگان از اين دو فرصت سوال خواهند كرد. يك اينكه، چرا فرصت برآمده از انتخابات 88 با آن پشتوانه عظيم مردمي نتوانست بسياري از معضلات داخلي و خارجي كشور از جمله پرونده هستهاي را مختومه كند و به عكس منجر به يك تهديد و كام تازه شيرين شده ملت را به تلخي مبدل كرد.
رفتار غير منطقي و غير قابل انتظار آقايان موسوي و كروبي و حتي برخي ديگر خواص و همچنين عكسالعمل ناشي از بيتدبيري دولت، نتيجهاي را براي آن فرصت رقم زد كه موجب حسرت همه دلسوزان نظام و مسرت معاندان ايران گرديد.
هر چند از آقايان موسوي و كروبي بعنوان فرزندان انقلاب انتظار ميرفت كه مصالح و منافع نظام و مردم را به هر چيزي ترجيح دهند و مطالبات خود را از مجاري قانوني متعارف دنبال كنند، اما بيش از آنان از رياست محترم جمهور توقع بود كه بعنوان رئيس جمهور آحاد مردم با سعةصدر به معترضان مينگريست و خود را متعلق به همه ايرانيان در سراسر جهان اعم از نخبه و غير نخبه، غني و فقير و ... دانسته و دامنه تسامح و تساهل خود را در مقابل برخي معترضان(البته معترضان غيروابسته به خارج از كشور) را افزايش ميداد.
و اما در فرصت دومي كه در اختيار قرار گرفته است موج آزاديخواهي و اسلامخواهي است كه ملل عرب را فرا گرفته است. كشورهايي كه سران آنها با ناديده گرفتن خواستههاي مردمي و پشت كردن به آموزههاي ديني در خدمت غرب قرار گرفته بودند. اكنون مردم آن كشورها نيازمند تجارب انقلاب اسلامي ايرانند وهمه نگاههاي دوست و دشمن را به سوي ايران فرا خوانده است.
موضعگيريهاي اخير مقامات غربي و اظهارنظر شفاف نخست وزير رژيم اشغالگر قدس مبني بر اينكه بايد كاري كرد كه اتفاقات اخير منطقه به نفع ايران تمام نشود مويد همين موضوع است و از اين روست كه پروژه دامنزدن به اختلافات داخلي و هدايت مستقيم و غيرمستقيم برخي موافقين و مخالفين دولت با بروز عكسالعملهاي غير عقلاني در قبال يكديگر در دستور كار آنان قرار گرفته است.
مردم سالاري« عرق شرم در مقابل انتفاضه خشم» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در آن ميخوانيد:
چه واژه شيريني است، آزادي! دموکراسي و حق حکومت مردم برمردم آرزويي بوده است که ذهن مردم جهان را در قرون مختلف به خود مشغول کرده است. از ساليان پيش از ميلا د مسيح تا امروز که بيست و يک قرن از آن مي گذرد، مردم همواره در حال نبرد با حکومت خودکامگان و سفاکان بوده اند. در راه برقراري دموکراسي، جامعه جهاني هم شاهد به راه افتادن جوي هاي خون و ستانده شدن جان انسان هاي غيرنظامي بوده است.
البته در اين بين حرکت هاي استقلا ل طلبانه در مقابل استعمارگران را نبايد منهاي حرکت هاي آزادي خواهانه تلقي کرد.مي توان با صراحت گفت حقوق برابر، نبود تبعيض و برخورداري از حق تعيين سرنوشت کشور آرزوي قلبي هرملت آزادي فارغ از مليت و مذهب است.
در روزهايي که اروپا دچار اپيدمي ويروس پوپوليسم و نخوت سياسي شده است خاورميانه شاهد قيامي متفاوت از تمام التهاب ها در خاورميانه و حتي جهان است.
اين منطقه استراتژيک جهان که همواره نگاه استعمارگران و ابرقدرت ها را به خود معطوف کرده با ديکتاتورهاي منحصر به فرد همواره مملو از التهابات و بحران ها بوده است. جدل هايي که ناشي از موقعيت استراتژيک، منابع انرژي اعم از نفت و گاز، دولت هاي موافق يا معارض غرب، موضوع رژيم صهيونيستي، بنيادگرايي اسلا مي، ايدئولوژي هاي متناقض اسلا مي و يورش نيروهاي نظامي بيگانه به منطقه بوده است.
به دور از چشم رياست جمهوري هاي مادام العمر، خفقان و سرکوب سياسي، ضعف وجود مشارکت مردم، وابستگي و سرسپردگي به غرب براي حفظ منافع رژيم صهيونيستي، مردم به آنچنان شعوري دست يافته اند که بسياري انگشت حيرت بردهان گرفته اند. برخي، حوادث خاورميانه و آنچه در مصر و تونس رخ داد شورشي که در نهايت به انقلا ب منتهي خواهد شد تعبير مي کنند.
در جامعه جهاني با سرعت معادلا ت تغيير مي کند; اما آنچه روي مي دهد به هيچ وجه به نفع ديکتاتورهاي عرب نيست. خبرهاي ضدونقيضي از مرگ بن علي منتشر شده است و حال فرعون مصر چندان مساعد نيست.
در يمن که دوش به دوش مردم مصرانتفاضه خشم را به پيش مي برند علي عبدالله صالح با درماندگي دست هاي بيگانه را عامل اعتراضات مردمي معرفي مي کند; سياستي که پادشاه بحرين نيز در اظهاراتي مشابه کشورش را قرباني توطئه خارجي مي داند و با فرافکني ايران اسلا مي و حزب الله را متهم معرفي مي کند.(البته بحرين در سال 2008 هم سوريه را به دخالت در امور داخلي کشورش متهم کرده بود.)آسمان خاورميانه را دود آتش خشم ملت هاي عرب فراگرفته است و چشم بسياري را درغرب و سرزمين هاي اشغالي به اشک انداخته است.گويي جوانان عرب ديگر نمي خواهند ذلت و خفتي که پدران خود پذيرفته بودند تحمل کنند. کشورهاي مختلف براي رسيدن به دموکراسي، گويي وارد يک مسابقه دموکراسي خواهي شده اند; اول تونس، دوم مصر و حالا رقابت به ديگر کشورها رسيده است.
گرچه الجزاير و يمن از مدت ها پيش قيام خود را آغاز کردند اما اين مردم ليبي هستندکه با دستاني خونين گوي مبارزه با ديکتاتورها را ربودند.از کودتاي سال 1969 اين رهبر خون آشام از هيچ اقدامي براي استمرار ديکتاتوري فروگذار نکرد تا اين کشور به چهارمين زندان بزرگ جهان براي زندانيان سياسي بدل شود.
در طول ساليان سال مرزي براي سانسور اخبار و اطلا عات وجود نداشت، تنها 4 روزنامه منتشر مي شد که نظرات سرهنگ رامنعکس مي کرد. تنها خبرگزاري فعال، خبرگزاري دولتي ليبي است که زير نظر مستقيم دولت فعاليت مي کرد.در اين کشور 5 ميليون و هفتصد هزار نفري، ميانگين سن مردم ليبي 24 سال است با 30 درصد بيکاري که يک رقم بالا و فاجعه بار براي يک کشور حساب مي شود.ديکتاتوري ليبي جداي از ديگر خودکامگان و فراعنه نبوده است; ثروت در ميان اطرافيان قذافي دست به دست مي شد و پولشويي کمترين جرمي است که آنها دست خود را به آن آلوده کردند.
خشم فروخفته مردم ليبي در چهل و اندي سال گذشته ترکيد تا مردم اين کشور عنوان نخست جهان شوند.بي اعتنايي و پاسخ خشن حکومت بنا شده بر خون ريزي به درخواست هاي مردم، خشم هاي کوچکي را به وجود آورد که امروز در ليبي و اغلب کشورهاي عربي تبديل به انتفاضه خشم بزرگ شده است.مردم قاطعانه تصميم گرفتند انقلا ب کنند و هيچ چيز جز ساقط شدن خون آشام، آنان را آرام نخواهد کرد.
بن علي و حسني مبارک براي مقابله با مردم از جوخه هاي مرگ و اراذل واوباش براي سرکوب مردم استفاده کردند، اما قذافي از همسنگران خود در دنياي ديکتاتورها درس هايي آموخته بود!ابتدا براي انحراف افکار عمومي همانند گذشته در رداي دفاع از ملت مظلوم فلسطين آنان را به قيام فراخواند و بعد در تظاهرات حاميانش در طرابلس شرکت کرد تا مثلا وجه مردمي خود را ترميم کند و گروهي از زندانيان سياسي را آزاد کرد.
اما اين اقدامات نتوانست خشم مردم را فرو نشاند. پس يکي از خشن ترين گروه هاي آفريقا يعني مزدوران سياه وارد اين کشور شدند. سرهنگ غافل بود از اين که مردم ليبي هم از مجاهدان مصري و تونسي آموخته اند که بايد تا آخر نبرد در مقابل گردان هاي مرگ صف آرايي کنند. مردم ليبي آنچنان حماسه اي خلق کردند که خوي وحشيگري و تجاوز مزدوران قذافي به نابودي کشيده شد و حتي دوستان قذافي نيز يک به يک از او برائت جستند.
در کارزار نبرد مردم و ديکتاتورهاي دست نشانده، يک نمره منفي بزرگ براي غرب و مدافعين بشريت شد چگونه غرب و جامعه جهاني وجود ديکتاتورهايي با اين درجه از خون ريزي و سرکوب را براي ساليان سال تحمل مي کند؟ با سقوط اين ديکتاتورها پرده کنار رفته و افشاي اسناد جنايات آنها عرق شرم برپيشاني جامعه جهاني خواهد نشاند.
تهران امروز«بررسي سريع بودجه به صلاح نيست» عنوان سرمقالهِ روزنامه تهران امروز به قلم دكتر احمد توكلي است كه در آن ميخوانيد:
پيرو نحوه بررسي لايحه بودجه سال آينده در مجلس شوراي اسلامي، پيشنهاداتي مطرح شده است. رئيسجمهور نيز در زمان ارائه اين لايحه به خانه ملت درخواست داشتند كه اين لايحه تا قبل از پايان سال 89 بررسي، تصويب و به دولت ابلاغ شود. در اين شرايط اما بررسي دقيق اين لايحه در اين زمان محدود، مقدور نيست. بر اساس قانون آييننامه داخلي مجلس شوراي اسلامي كه قواعد حاكم و نحوه كار مجلس را تعيين كرده است، دولت هر سال تا 15 آذرماه بايد لايحه بودجه را به مجلس تقديم كند تا نمايندگان تا پايان سال به مدت سه ماه و نيم زمان داشته باشند، اين لايحه را به طور دقيق بررسي كنند و آن را به دولت ابلاغ كنند. دولت اما با اين عذر كه قانون برنامه پنجم توسعه دير به دستش رسيده است، لايحه بودجه را در روز اول اسفندماه آن هم به طور ناقص به مجلس تقديم كرده است. در اين لايحه تقديم شده بسياري از جداول پيوست وجود ندارد.
دولت قرار است تا امروز (سهشنبه) لايحه را كامل كند و جداول را ارائه دهد از اين رو بايد زمان ارائه لايحه بودجه را سوم اسفندماه دانست با اين حساب از 3 ماه و نيم وقت براي مجلس تنها 25 روز باقي ميماند. بر اساس ماده 216 آييننامه داخلي مجلس يك روز زمان براي انتشار و توزيع آن ميان نمايندگان لازم است يعني 4 اسفندماه لايحه به دست نمايندگان ميرسد. نمايندگان از اين تاريخ 10 روز فرصت دارند تا پيشنهادات خود را ارائه دهند. پس از آن 10 روز بايد لايحه در اختيار کميسيون تخصصي باشد تا به پيشنهادات و اصل لايحه رسيدگي شود. بر اساس همين ماده، 10 روز نيز کميسيون تلفيق زمان دارد تا نظرات ارائه شده را بررسي کند.
با اين حساب حداقل 30 روز زمان لازم است تا لايحه آماده طرح در صحن علني شود. اين در حالي است كه در سالهاي گذشته همواره كميسيون تلفيق از هيات رئيسه مجلس درخواست زمان اضافه براي بررسي بهتر داشته است و همواره هيات رئيسه با آن موافقت كرده است. حال اگر اين را هم در نظر نگيريم، 5 فروردينماه لايحه آماده طرح در صحن مجلس ميشود. البته اين حق نمايندگان است كه در روزهاي تعطيل، كار نكنند و مجلس تعطيل باشد اما حتي اگر در ايام نوروز كار بررسي ادامه پيدا كند، 6 فروردين لايحه به صحن ميرسد. صحن علني هم حداقل 7 روز زمان لازم دارد تا لايحه را به تصويب برساند. در اين 7 سال گذشته كه بنده در جريان امور بودهام تا به حال از اين كمتر زمان صرف نشده است.
با اين حال در اين شرايط 13 فروردين ماه مصوبه مجلس راهي شوراي نگهبان ميشود. اگر شوراي نگهبان نيز 5 روز را به بررسي مصوبه مجلس بپردازد و احيانا چند ايراد را به آن وارد بداند، روز 18 فروردين آن را به مجلس بازميگرداند. اگر مجلس نيز سه روز زمان براي رفع ايرادات شورا داشته باشد. عملا 21 فروردينماه قانون بودجه به دولت ابلاغ خواهد شد. بر اين اساس دولت از ابتداي سال 90 امكان هيچگونه دخل و خرجي را نخواهد داشت. پس از مشروطه تاكنون سابقه نداشته دولت ها بدون بودجه به دخل و خرج بپردازند.
در اين شرايط چند پيشنهاد در مجلس مطرح است تا زمان بررسي لايحه بودجه كوتاهتر شود. برخي معتقدند ميتوان زمان بررسي لايحه در كميسيونهاي تخصصي را كاهش داد و چند روز صرفهجويي كرد يا اينكه كميسيون تلفيق زودتر از موعد كار بررسي را به اتمام برساند تا چند روزي هم در اين بخش صرفهجويي شود. اما مشكل با اين چند روز حل نميشود. بررسي دقيق بودجه به زمان كافي نياز دارد. در اين شرايط عملا هيچ راهي براي تصويب لايحه بودجه 90 در سال جاري وجود ندارد. ضمن اينكه تعجيل در بررسي اين لايحه با اين ارقامي كه ارائه شده به نفع كشور و مردم نيست.
هرچند كه هنوز جداول مربوط به بودجه به دست ما نرسيده و نميتوانم به طور دقيق به آن بپردازم اما همين ارقامي كه آقاي احمدينژاد در صحن علني مطرح كردند، بسيار جاي تامل دارد. حجم بودجه عمومي در سال جاري 117 هزار ميليارد تومان بود اما اين رقم براي سال آينده 176 هزار ميليارد تومان اعلام شده است. رشد بيش از 50 درصدي در اين بخش از كجا قرار است تامين شود؟ حجم بودجه عمراني نيز از حدود 31 هزار ميليارد تومان در سال جاري به 47 هزار و 500 ميليارد تومان براي سال 90 افزايش يافته است. در اين بخش نيز رشدي بالغ بر
51 درصد در نظر گرفته شده كه بسيار جاي بحث دارد.
در 10 ماهه ابتدايي سال سال جاري حدود 50 درصد از بودجه عمراني صرف شده و امكان تحقق همه آن تا پايان سال تقريبا وجود ندارد. در اين شرايط معلوم نيست چرا دولت رشد 50 درصدي را براي اين بخش در نظر گرفته است. اين ميزان رشد معقول به نظر نميرسد و از منظر اقتصادي نيز قابل دفاع نيست. بررسي بودجهاي كه چنين ارقام تعجبآوري را در خود جاي داده قطعا به دقت بيشتري نياز دارد. البته ممكن است دولت استدلالهاي مناسبي براي چنين ارقامي در بودجه آورده باشد كه بنده بعيد ميدانم چنين باشد. براي تحليل چگونگي اين لايحه بايد كمي صبر كنيم تا تركيب كامل آن به دستمان برسد. به احتمال فراوان دولت قصد دارد بخش زيادي از اين رشد حجم بودجه را از محل كسب درآمد از يارانهها و اصلاح قيمتها محقق كند يا اينكه با برداشت از حساب ذخيره ارزي به آن برسد كه بعد از رويت دقيق لايحه ميتوانيم راجع به آن سخن بگوييم. به هر حال نميتوانيم در زمان محدود و با دقت ناكافي به بررسي چنين بودجهاي بپردازيم. اين بر خلاف مصلحت مردم است كه دقت فداي سرعت شود.
آفرينش«ضرورت توسعه پارس جنوبي» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد:
اززماني که رييس کميسيون انرژي مجلس شوراي اسلامي از پيشرفت نيم درصدي به جاي 25 درصدي در برخي پروژههاي پارس جنوبي خبر داده بود حدود دو ماه مي گذرد در اين حال اين سخنان در کنار برخي اظهارات ديگر مبني بر روند پيشرفت ناکافي در توسعه پارس جنوبي باعث واکنش هايي از سوي مقامات دولتي و موافقان پيشرفت مناسب در توسعه پارس جنوبي شد و حتي روابط عمومي وزارت نفت از دستاوردهاي چشمگير دولت سخن گفت و در جواب پيشرفت نيمدرصدي مخالفان اشاره کرد که شواهد و قرائن مويد اين اظهارنظر نيست.
در اين بين در دو ماه گذشته نيز دست اندرکاران اين حوزه کوشيده اند تا روند توسعه در پارس جنوبي را مناسب و خوب ارزيابي کنند چنانچه اخيرا نيز وزير نفت اظهار داشتهاند که ميزان پيشرفت فازهاي پارس جنوبي براساس برنامهريزيهاست .در اين ميان و با توجه به وجود ابهاماتي چند ذکر چند نکته قابل توجه است.
نخست آنکه بي شک اطلاع رساني کيفي و استفاده از اصطلاحاتي نظير خوببودن پيشرفت پروژهها، متناسب بودن توسعه آنها در عين عدم توجه به ارائه اعداد و ارقام دقيق پيشرفت پروژههاي پارس جنوبي و برآورد دقيق زماني به نظر چندان مطلوب نمي رسد در اين حال بايد توجه داشت چنانچه مقامات در مقابل مخالفان و استدلال آنها مبني بر روند نامناسب و توسعه ناچيز در فاز هاي پارس جنوبي نظر دارند بايد آمارهاي کمي و دقيق ارائه دهند.
دوم آنکه با امضاي قراردادهاي جديد با پيمانکاران داخلي از ابتدا اميدواري هاي بسياري در مورد به سر انجام رسيدن و حل مشکلات پارس جنوبي از سوي مقامات کشور ارائه شد در اين بين هم انتقاداتي در زمينه امکان توسعه فازهاي يادشده طي مدت 35 ماه وارد بود و حتي اکنون نيز برخي کارشناسان ونمايندگان مجلس نيز از اينکه اين پروژهها در پايان 35 ماه به پايان نرسد نگران هستند در اين ميان اکنون که ماهها از زمان امضاي قرارداد با پيمانکاران داخلي ميگذرد بايد توجه داشت که رويهاي همچون رويهاي تاخير در پرو ژههاي قبلي و به تاخير افتادن طولاني در بهره برداري از فازهاي پارس جنوبي تکرار نشود در اين بين شايان توجه است که بايد مقامات و پيمانکاران برنامه اي زمانبندي شده براي مراحل توسعه ميدان يادشده اعلام کنند تا هر گونه نگراني در مورد تاخير و يا عدم توسعه فازها از سوي کارشنانسان و مردم از بين رود.
سوم آنکه پارس جنوبي نگين درخشان صنعت نفت کشور است و در اين راه نيز تحقق اهداف و منافع ملي در ميدان مشترك پارس جنوبي در واقع بايد مهمترين هدف بنيادي مقامات کشور در توسعه فازهاي باقيمانده ميدان گازي پارس جنوبي مطابق با برنامه 35 ماهه قبلا اعلام شده باشد در اين حال نيز بايد توجه داشت که با توجه به عقب ماندگي هاي پيشين کشور در برداشت از ميدان مشترک پارس جنوبي در مقايسه با پيشرفت هاي قطر دربرداشت و سرمايه گذاري از اين ميدان بي شک هر گونه تاخير بيشتر در اين ميدان و بهرهبرداري دير تر عملا به باد دادن منافع ملي کشور تلقي ميشود در اين راستا بايد توجه داشت که در کنار عملکرد مناسب پيمانکاران داخلي بايد توجه بيشتري به ورود شرکت هاو سرمايه گذاران خارجي در اين حوزه کرد امري که به نظر اکنون با جديت پيگيري نمي شود.
ابتكار«سکوت دولتيان، خشم مجلسيان» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم غلامرضا کمالي پناه است كه در آن ميخوانيد:
زمانيکه واعظ مشهور، عليرضا پناهيان، در جريان تشييع پيکر صانع ژاله عبارت «مرگ بر ساکتين» را بر زبان راند، خشم جمعيت را متوجه هاشمي کرد. در طول حوادث پس از انتخاباتِ دوره دهم، هرگاه بحث از خواصِ بيبصيرت پيش آمده، باز هم مخالفان هاشمي انگشت اشاره را به سمت وي نشانه رفتهاند. اگرچه هاشمي در پسِ حوادث 25 بهمن، تلويحاً موضعگيري کرده و به شيوههاي خاصِ خود، آنرا غيرقانوني و حرام خوانده و گفته «بايد همه اقشار جامعه، به قانون احترام بگذارند و هر اقدامي که با قانون مطابقت نداشته باشد، ضربهزننده به مملکت و خود انسان و به فتواي امام راحل حرام است.» و البته در راهپيمايي 22بهمن هم، حضور داشت؛ اما او که قدرتي ندارد و به گفته مهدي طائب «انسان بايد در دو موقعيت، احساس خطر کند و آن زماني است که فردِ منحرفي مقبوليت عمومي داشته باشد يا داراي قدرت نظامي باشد که خوشبختانه هاشمي هيچکدام را ندارد»؛ بنابراين، آنچه از سخن مزبور بهوضوح دريافت ميشود، اين است که آقاي هاشمي هم مقبوليت ندارد، هم قدرت ندارد. اما همانگونه که آقاي طائب تأکيد کرده است، آقاي هاشمي سابقهاي درخشان، در پيروزي و حفظ انقلاب دارد که ديگر نميتوان منکر آن شد؛ البته اين رسم روزگار است که «گه عزت دهد، گه به خار دارد». مگر هاشمي فقط ساکت بوده؟ او که نظر مخالف خويش را به سبک هميشگي خود، بيان کرده است و از اين نظر، در ميان معترضان هم، مخالفتهايي برانگيخته است.
واقعيت اين است که در ميان هر دو گروه، رفتارهاي افراطي و ناخردمندانهاي وجود دارد. عدهاي با رفتارها و شعارهاي ساختارشکنانه و خارج از چارچوب قانون و عدهاي ديگر، با برخوردهاي خشن و شعارها و دشنامهاي نابخردانه، همواره فضا را مشتعل نگه ميدارند و بويي از سخنان آرام و تسکيندهنده نبردهاند.
همه بايد بپذيرند که در کشور 75ميليوني، سلايق و عقايد متفاوتي وجود دارد. البته همه مثل هم فکر نميکنند و رفتارهايشان يکسان نيست و اختلافها از همينجا ناشي ميشود. براي پرهيز از برخوردِ ميانِ صاحبان سلايقِ گوناگون، قانون حکم است و خروج از آن، تبعاتي دارد که بايد همه به آن تن بدهند.
بيگمان، لحن و نحوه موضعگيري نهادها و شخصيتهاي ملي، در ايجاد فضاي آرامش يا برعکسِ آن، تأثير بسيار مهمي دارد. نمايش خشم و رفتارهاي عصبيگونه نمايندگان مجلس، با سکوت و متانت دولتيان، تأثير يکساني ندارد. اينکه اشخاصي با ايجاد حوادث 25بهمن قانونشکني کردهاند، بحثي است که بايد در چارچوب قانون، با آنها برخورد شود و بايد بدانند که حرکتهاي راديکال و شالودهشکن، واکنشهاي راديکالي را در پي خواهد داشت؛ اما واکنش کسانيکه خود را عصاره ملت ميدانند، موضوع مهمتري است. بديهي است که نمايندگان ملت نميتوانند در مقابل حرمتشکني عدهاي بيتفاوت باشند، آنچنانکه ملت، خود نيز بيتفاوت نيست، اما ميتوان اين حساسيت را بهگونهاي به نمايش گذاشت که اولاً وهنآور نباشد؛ ثانياً تاثيرگذار باشد؛ ثالثاً مرزهاي اخلاقي را نشکند.
چهبسا رفتارهاي ناصواب، موجب مخدوششدن حقانيت شود. دشنامدادن و گرهکردن مشت و فرياد اعدام و انهدام، نهتنها تأثير مثبت بسياري نخواهد داشت که براي اشخاص بيطرف و حتي طرفداران مقبول، چنين رفتارهايي ناخوشايند است.
نقل است که عيسي (ع) از راهي ميگذشت. شخص بيادبي به او بد و بيراه گفت. عيسي (ع) بهنرمي و مهرباني به او جواب داد. شخص ديگري که شاهد ماجرا بود، ناراحت شد و گفت: يا روحالله، با اين فرد بيادب بهشيوه خودش رفتار کن. پيامبر خدا جوابي داد که براي همه آموزنده است. وي گفت: من گُل هستم. وظيفهام پراکندن بوي خوش و لطافت است و او خار و کارش نيشزدن است. من مأمورم خار را به گل تبديل کنم، نه اينکه خود خار شوم.
اگر جاهل بهوحشت سخت گويد خردمندش بهنرمي دل بجويد
کسانيکه سکوت در مقابل اين حوادث را سرزنش کردهاند، خوب است بدانند که رئيسجمهور و همکاران نزديک وي در دولت، مشي متفاوتي در برخورد با اتفاقات اخير با مجلسيان دارند و بعيد است که کسي روش دولتيان را نشانه رضايتشان به اتفاقات اخير بدانند؛ چراکه در سياست، زبان و کلام کارکرد و تأثير بسياري دارد و گويي دولتيان دريافتهاند که با زبان آتشين نميتوان گلستان محبت و محبوبيت کاشت. اگرچه عدهاي اين مشي را استراتژي زيرکانه براي جلب آراي معترضان و اصلاحطلبان قلمداد ميکنند و بوي موفقيت آنان هم، در اتخاذ چنين شيوهاي به مشام ميرسد؛ با وجود اين، سکوت دولتيان تأثيرش از انتشار خشم مجلسيان در ايجاد فضاي آرامش بيشتر است.
حمايت«وحدت در عين کثرت، نياز حقوقي جامعه ما» عنوان سرمقاله امروز روزنامه حمایت است که در آن می خوانید:
در انديشه اسلامي، مقوله وحدت در عين کثرت يا بالعکس آن کثرت در عين وحدت، مفهوم وتبيين خاصي دارد که اجمالا اشاره به نگرش توحيدي دارد که از يکسو تنوع خلايق وموجودات عالم را مورد تصديق قرار مي دهد واز سوي ديگر تاکيد داردکه همه اين موجودات وخلايق تسبيح گوي خالق بي همتاي خود هستند ودر مسير تکويني خلقت عالم از سوي پروردگار خود روند تکاملي را طي مي کنند.
اين انديشه در ادبيات حقوقي نيز مفهوم خاص خود را دارد که بي تناسب نيست در حال وهواي فعلي کشورمان نگاهي بدان داشته باشيم. شايد مرور مباني واصول، همه ما را به يکسري دقت ها فرا بخواند و از اتخاذ تدابير نسنجيده وبي مبنا بدور سازد. طي روزهاي اخير مجددا رويکردهاي فکري وعملي مشاهده شد که صرفا اصرار بر صحت ديدگاه ها و رفتار هاي خود دارند واز ديدن حقايق و واقعيات ديگر، خود را بي نياز مي بينند که البته اين رويکردها براي جامعه نتايج خوبي دربرندارد. چرايي اين زيانباري نياز به برخي توضيحات دارد که درسطور ذيل اجمالا مورد اشاره قرار مي گيرد:
1- جامعه ايران از دير باز در تارخ کهن وچند هزار ساله خود، همانگونه که از طبيعت بي نظير ومتنوعي برخوردار بوده که انواع وضعيت هاي طبيعي را در خود دارد،از حيث جمعيتي جامعه اي متکثر ومشتمل بر اقوام وگروههاي مختلف وحتي پيروان اديان گوناگون بوده است. با آمدن اسلام به ايران و گرويدن ايرانيان به اسلام، اکثريت جامعه ايران را مسلمانان تشکيل داده اند که البته بين همين مسلمانان نيز تنوع حاکم است، يعني اگرچه اکثريت را شيعيان تشکيل مي دهند ولي اهل سنت نيز جمعيت قابل توجهي هستند. هم چنين از ديگر گرايش هاي اسلامي نيز پيرواني در اين مرز وبوم زيست کرده و مي کنند. به علاوه، پيروان ساير اديان نيز فقط محدود به يک گروه نيست بلکه زرتشتي، کليمي، مسيحي وحتي اقليت هاي ديگري از قبيل صائبين ويا فرقه هاي به ظاهر اعتقادي ولي از حيث فکري غير قابل قبول نيزجمعيتي دارند ومشغول زندگي طبيعي خود هستند.
در اين پيشينه تاريخي متکثر، قطعا همگرايي ها و تجربيات مشترک زيادي بين همه ايرانيان شکل گرفته به نحوي که مثلا شاهد هستيم در ايام عزاداري سالار شهيدان در ايران حتي ازپيروان اديان ديگر نيز در جلسات عزاداري شرکت مي کنند ويا در مواقع خطر ونياز به دفاع از کشور آن گونه که در ايام دفاع مقدس شاهد بوديم همه با هم در جبهه ها شرکت جستند وبر اين اساس هر کس به اندازه توان خود باري را برداشت. بنابراين به رغم تنوع وتکثر، نقاط مشترک بسياري در روند تاريخي بين گرايش هاي مختلف ايراني شکل گرفته ونهادينه شده، آن گونه که همه با لحاظ ويژگي هاي خاص خود به ايراني بودنشان افتخار مي کنند.
2- در روند پيروزي انقلاب اسلامي همه گروهها واقشار به ميدان آمدند واين چنين شد که يک ملت همصدا وهمگام، رژيم پهلوي را ساقط ونظام سياسي مورد دلخواه خود را در چارچوب قانون اساسي جديد شکل دادند.در تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي، اصول خاص ويژه به جمعيت هاي اقليت کشور اعم از اقليت هاي قومي، ديني ويا مذهبي قرار دادند تا در روند اجراي قانون اساسي همه مطمئن باشند که هيچ اکثريتي نمي تواند حقوق آنها را نقض کند.هم چنين در قانون اساسي،حاکميت ملي ازآن همه مردم دانسته شده تا بر سرنوشت خود مسلط باشند واز طريق مسوولان مختلف که نمايندگان مردم وخدمتگزاران آنها هستند، با رعايت تفکيک قوا وديگر سامانه هاي اداره کشور که در دنياي امروز معمول است، روند توسعه وپيشرفت را طي کنند.علاوه بر همه اينها قانون اساسي فصل خاصي را به حقوق ملت اختصاص داده تا هر مقامي که در اين کشور بر جايگاههاي رسمي مي نشيند فراموش نکند که حقوق ملت دقيقا در قانون اساسي تعريف شده وهيچ کس حق ندارد به دلخواه خود يا توجيهات مختلف، حقوق مردم را ناديده به گيرد.
حتي در قانون اساسي در اصل نهم به صراحت تاکيد شده که نمي توان با قانونگذاري نيز حقوق وآزادي هاي مشروع مردم را سلب کرد.اين موازين واصول در واقع بهترين چارچوبها براي حفظ تکثر وتنوع و در عين رعايت حقوق همه شهروندان ايراني را مقرر داشته ولي از سوي ديگر همين قانون اساسي موازين واصولي را پيش بيني کرده که وحدت همه گروهها وتنوع موجود به خوبي حفظ شود. مواردي از قبيل اينکه دين وزبان رسمي کشور چه هستند،همه در انتخاب نمايندگان پارلمان خود ايفاي نقش مي کنند، همه در انتخاب رئيس جمهور خود موثرند، همه در انتخاب اعضاي مجلس خبرگان که عالي ترين مقام کشور را بر مي گزيند وبر استمرار شرايط ايشان نظارت مي کند، ذيمدخلند، همه موظف به حفظ استقلال وتماميت ارضي ايران هستند، فرايندهاي کلاني هستند که وحدت را در سامانه هاي حقوقي کشور نهادينه مي سازد.
آرمان«افزايش فشارها بر هاشمي رفسنجاني» عنوان سرمقاله ي روزنامه آرمان به قلم دکتر صادق زيباکلام است كه در آن ميخوانيد:
يکي از بازتابهاي تحولات اخير افزايش فشار بر آيتالله هاشميرفسنجاني بوده است.به نظر ميرسد برخي که دراردوگاه نزديکان دولت هم هستند، در هر روزي که فضا ايجاب ميکند به سروقت هاشميرفسنجاني رفته و تلافي همه مشکلات و ناملايمات سياسي را بر سر وي خالي ميکنند. با اين که هاشمي ديگر نقشي تاثير گذاري ندارد، معالذلک همچنان در خط اول آتش حمله تندروها قرار دارد. برخي از آنان وي را تحت فشار گذاردهاند که بايد تکليف خود را روشن کند. گروهي ديگري شعار مرگ بر ... را در اجتماعاتشان به راهانداختند و جمعي ديگر براي وي ضربالاجل تعيين کردند که تا فلان ساعت اگر برائتنجويي،چنين و چنان خواهد شد. اشتباهي که «هاشميستيزان» ميکنند آن است که گويا به شخصيت سياسي ايشان آشنايي چنداني ندارند، آنان تصور ميکنند با تهديد و ارعاب با فضاسازي و با سردادن شعار، وي را به تسليم وادارند.
هاشمي رفسنجاني از سالهاي 37و38 مبارزه سياسي و زندگي سياسياش را شروع کرده ، ظرف اين 50 سال او توفانها، بحرانها و سختيهاي زيادي را پشت سر گذارده، او بيدينيست که با سردادن شعاري بلرزد. و نيز در گذشته، سابقهاي به چشم نميخورد که در مواجه شدن با تهديد و ارعاب تسليم شده باشد.
اتفاقا يکي از مشخصههاي زندگي سياسي هاشمي رفسنجاني عبارت است از ايستادگي در برابر تندروي و رويارويي با تندروها. او معتقد است که مشکلات و مسائل کشور با تندروي حل نخواهد شد. به جاي تندروي بايد وارد تفاهم و مدارا شد.واقعيت هم نشان داده که هاشمي دنبال آرامش است و ميگويد، مشکلات اجتماعي را نميتوان با تندروي حل و فصل کرد. اما فرض بگيريم که حق با جريان تندرو است و هاشمي رفسنجاني اشتباه ميکند. آيا با برخورد تند ميتوان مشکلات و مسائل سياسي، اجتماعي را حل و فصل کرد.
آيا با کسي که راه حلي خيرخواهانه براي حل و فصل مشکلات و مسائل کشورش ارائه ميدهد، ميبايسيتي اينگونه برخورد کرد؟ آيا در جوامع ديگر هم عليه منتقدينشان شعار «مرگبر» ميدهند؟ برخلاف تصور تندروها، فشار بر هاشمي و به راه انداختن شعار از يکسو باعث جزمتر شدن عزم و اراده مشاوراليه شده و از سوي ديگر باعث افزايش حمايت از ايشان در ميان جريانات سياسي ميانهرو و معتدلتر جامعه خواهد شد. راه حل هر پديدهاي در قانون اساسي مشخص شده و هر گونه اقدام خلاف قانون ميتواند براي وحدت که نياز اصلي امروز کشور است، مخل وحدت باشد.
جهان صنعت«شکست هيمنه ديکتاتورهاي عرب» عنوان سرمقاله روزنامهِ جهان صنعت به قلم مهرداد محمدي است كه در آن ميخوانيد:
شايد مهمتر از سقوط حکام ديکتاتور تونس و مصر اين است که مردمي که سالها تحت حکومت ديکتاتورها بودهاند حالا به خوبي دريافتهاند آنقدرها هم که فکر ميکردند اين دژخيم مستحکم نيست و آنگاه که مردم اراده کنند رخت ظلم برکشيده خواهد شد.
اين روزها الجزاير، بحرين، يمن و ليبي هم شاهد موج خشم مردم عليه حکام خودکامه هستند اما در ليبي گويي شرايط متفاوت از ديگران دنبال ميشود. معمر قذافي دست به کشتار وحشيانهاي زده است که آمارهاي غيررسمي از کشته شدن 200 تا 1000 نفر در جريان اعتراضها خبر ميدهد. به هر سو خبرهاي ضد و نقيض حاکي از فرار قذافي به کشوري ديگر است و مردم تحت ظلم در سراسر دنيا حالا فهميدهاند که ديکتاتورها رفتني هستند.
در اين ماهها که حکام خودکامه يکي پس از ديگري قدرت را ترک کردهاند کلام حضرت رسول را بيشتر درک ميکنيم که فرمود حکومت با ظلم باقي نميماند و چه زيباست که پرچمدار مبارزه با ظلم در دنيا پيروان نبي مکرم اسلام هستند.
پس از قذافي ديکتاتورهاي ديگري هم در صف هستند که يک به يک بايد ترک قدرت کنند تا ملتهاي مسلمان خود ادامه راه حکومت را انتخاب کنند. آري! هيمنه ديکتاتورهاي عرب شکسته است.
دنياي اقتصاد«در حاشيه انتخابات اتاقهاي بازرگاني به چه افرادي بايد راي داد؟» عنوان سرمقاله روزنامه دنيا ياقتصاد به قلم محمدصادق جنانصفت است كه در آن ميخوانيد:
كسبوكار خصوصي و خارج از مالكيت دولت، در همه جامعهها، بار اصلي اقتصاد ملي را بر دوش ميكشد. كسبوكار خصوصي، شغل ايجاد ميكند، صادرات را توسعه ميدهد و پسانداز مورد نياز براي رشد توليد ملي را تدارك ميبيند.
اين وضع موجب شده است كه در چنين جامعههايي، نهادهاي مربوط به صاحبان كسبوكار خصوصي، قدرتمند و توانا باشند و در توازن و تعادل قدرت با دولت قرار گيرند. اين نهادها، جز اختيار قانونگذاري در حوزه عمومي و سياسي، در تصميمسازيهاي اقتصادي و سياسي و حتي سياست خارجي نقش دارند. اتاقهاي بازرگاني و صنايع و معادن، اتحاديههاي كارگري و كارفرمايي در كشورهاي با كسبوكار خصوصي قدرت واقعي دارند. جامعه ايراني اما از اين وضع دور بوده است و تا همين چند سال پيش، نهادهاي غيردولتي به دليل كماثري و كمقدرتي مورد توجه قرار نميگرفتند. اتاقهاي بازرگاني و صنايع و معادن ايران كه رسميترين نهادهاي كسبوكار خصوصي به حساب ميآيند نيز اين شرايط را تجربه كردهاند. اكنون اما اقتصاد ايران براساس سند چشمانداز توسعه و شرايط ناگزير، قرار است ريل عوض كند و بخش خصوصي، توانمندي واقعي به دست آورد. اين موضوع موجب شده است كه اتاقهاي بازرگاني و صنايع و معادن نيز اهميت بيشتري پيدا كنند.
انتخابات دوره هفتم اين نهاد پس از پيروزي انقلاب اسلامي، اين روزها در كانون توجه فعالان اقتصادي قرار گرفته است. در حالي كه برخي ملاحظات موجب شده است شماري از كانديداها از گردونه رقابت خارج شوند، كانديداهاي باقيمانده امروز آخرين رايزنيها و چانهزنيها را در ميان فعالان اقتصادي انجام ميدهند و موضوع كساني كه بايد به هياتهاي نمايندگان راه يابند، داغ شده است. فعالان اقتصادي براي تشخيص افرادي كه ميتوانند سخنگوي آنها در اتاق باشند، كدام معيارها را مورد توجه قرار ميدهند. به نظر ميرسد اعضاي هيات نمايندگان بايد 3 ويژگي داشته باشند: دانا باشند، دليري و شجاعت داشته باشند و عزتنفس آنها براي ديگران شناخته شده باشد.
هر فردي كه ميخواهد به هيات نمايندگان اتاقهاي بازرگاني و صنايع و معادن و احيانا به هياترييسه راه يابد بايد فردي دانا باشد. به اين معني كه تواناييهاي ذهني، اجرايي و اطلاعات كافي از روز و روزگار كسبوكار خصوصي و تنگناهاي آن را داشته باشد تا در زمان بحث و تصميمگيري از اين داناييها به نفع كسبوكار خصوصي استفاده كند. دانايي به افراد كمك ميكند روندها و فرآيندهاي تحولات ديروز و امروز و فردا را در سطح كلان تشخيص داده و به بيراهه نرود اما آيا دانايي كافي است؟
فرد دانا اگرچه نسبت به ديگراني كه اطلاعات ناكافي دارند برتري دارد، اما اين فرد بايد با دليري و شجاعت دانستههاي خود را بيان كرده و در برابر ديگران به ويژه نهاد دولت و صدها سازمان، موسسه و دستگاه دولتي حرفهايش را بزند. دانايي، بدون دليري، حربه كارسازي نخواهد بود و اين دو در كنار هم، كارآمدي خواهند داشت. نكته آخر اينكه هر فرد دانا و دلير، اگر به سلاح عزتنفس مجهز نشود، نميتواند در روزهاي سخت از منافع كسبوكار خصوصي حمايت كند. چرا كه تنها فرد داراي عزتنفس است كه در برابر وسوسههاي احتمالي كه منافع او را تامين، اما منافع ديگران را حمايت نميكند، توانايي ايستادن دارد.