بین الملل تابناک: «ولی نصر» استاد مطالعات خاورمیانه و امور بینالملل در دانشکده مطالعات بینالمللی پیشرفته دانشگاه جان هاپکینز در طی مقاله ای که در سایت تحلیلی فارن پالیسی منتشر شد نوشته است: در اول اکتبر برای دومین بار در سال جاری، ایران رگبار موشکی - نزدیک به 200 موشک - به سمت اسرائیل پرتاب کرد.
در دومین حمله ایران از موشکهای پیشرفتهتر و با پیشاخطار کم استفاده کرد. شلیک این موشک ها نشان دهنده اراده و توانایی ایران برای حمله به اسرائیل و نفوذ به سیستم های دفاعی آن به روش های بالقوه مخرب بودند. بنابراین این اقدام، نقطه عطف بزرگی در جنگ یک ساله غزه و همچنین امنیت و ثبات خاورمیانه گسترده تر در آینده است. چرا رهبران ایران اکنون به این شیوه با اسرائیل مقابله کردند و احتمال دارد ایران در آینده چگونه عمل کند؟
مهمترین دلیل حمله اخیر، انتقام گیری بود. ایران می گوید با این حمله به ترور «اسماعیل هنیه» رهبر حماس توسط اسرائیل در تهران در ماه ژوئیه و ترورهای اخیر از جمله ترور «حسن نصرالله»، رهبر حزبالله و «عباس نیلفروشان» از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بیروت پاسخ داده است. فراتر از انتقام سخت، تهران به احتمال زیاد امیدوار است پس از یک سری موفقیت های چشمگیر نظامی و اطلاعاتی اسرائیل در لبنان که به شدت به حزب الله لطمه وارد کرده است، اقدامی بازدارنده در برابر اسرائیل ایجاد کند.
با این حال انتقام گیری یک قمار خطرناک است، زیرا احتمالاً انتقام جویی شدید اسرائیل و مارپیچ پرهزینه درگیری کامل با اسرائیل و ایالات متحده آمریکا را به دنبال خواهد داشت. ایران جنگ اسرائیل و حماس در غزه را بازنشانی استراتژیک برای خاورمیانه می دانست. این به معنای بازگشت وضعیت اسفناک فلسطینیان به صحنه اصلی بود و واکنش منطقه ای و جهانی به جنگ به سرعت یک معضل دیپلماتیک برای اسرائیل ایجاد کرد. از زمان حمله اولیه حماس در 7 اکتبر 2023، تهران و متحدانش در محور مقاومت به دنبال تعمیق این معضل و در عین حال اجتناب از یک جنگ منطقهای بزرگتر بودهاند که میتواند ایران را وارد تقابل مستقیم با ایالات متحده آمریکا کند.
در مقابل اسرائیل میخواهد با گسترش جنگ غزه و قرار دادن ایران و ایالات متحده آمریکا در مسیر برخورد از معضل خود خارج شود. ایالات متحده آمریکا حضور نظامی خود را در خاورمیانه برای حمایت از اسرائیل در برابر حملات ایران و حزب الله افزایش داده است و اگر رویارویی اسرائیل، حزبالله و ایران به جنگ علنی تبدیل شود، واشنگتن وارد درگیری در حمایت از اسرائیل خواهد شد. ایران به این نتیجه رسید که ترور هنیه در قلب تهران و سپس ترور نصرالله در بیروت، با هدف قرار دادن ایران در این دام بوده است. از زمان ترور هنیه، معضل ایران این بود که چگونه به استراتژی خود ادامه دهد، در حالیکه بازی در دست اسرائیل نباشد. بنابراین تصمیم گرفت به ترور هنیه واکنشی نشان ندهد، اما با ترور نصرالله نتوانست سکوت کند.
حزبالله مهمترین متحد منطقهای ایران است و تهران باید از آن محافظت کند. علاوه بر این، نصرالله از نفوذ گسترده ای در جهان عرب برخوردار بود و هم مغز متفکر و هم محور اصلی در شبکه نیابتی بود که نفوذ منطقه ای ایران را تحت تأثیر قرار می دهند. ترور وی در واقع ضربه ای به ایران بود. عدم پاسخگویی به آن برای جمهوری اسلامی یک بحران مشروعیت محسوب می شود.
حمله برق آسای اسرائیل برای نابودی حزب الله که با انفجار صدها پیجر در 17 سپتامبر آغاز شد و با ترور نصرالله به اوج خود رسید - و اکنون با تهاجم زمینی ادامه پیدا می کند، نشان می دهد که اسرائیل برای پیش رفتن مطمئن است. ایران نمی تواند اجازه دهد این تصویر بدون چالش باقی بماند.
انفعال تهران منجر به انتقاد گسترده هم از طرف گروههای طرفدار آن در جهان عرب که معمولاً همدل ایران هستند و هم در داخل ایران بهویژه افرادی که از سیاستهای منطقهای آن حمایت میکنند، شده بود. اتهاماتی مبنی بر کنار گذاشتن حزبالله شوککننده بود و رهبری ایران را برای اقدام تحت فشار قرار داد. حمله موشکی روز سهشنبه یک مانور خطرناک بود، اما یک واکنش تند نبود و محاسبه پیچیده تری را در تهران نشان می دهد.
ایران می خواست نشان دهد که هم جسارت و هم توانایی ضربه زدن به اسرائیل را دارد. اما همچنین میخواست نشان دهد که تنها کشوری در خاورمیانه است که مایل به مقابله رودررو با اسرائیل است. این اقدام مهم میتواند در خیابانهای عربی مورد تحسین قرار گیرد، اما احتمالاً سطحی از انتقامجویی اسرائیل را به دنبال خواهد داشت که میتواند به همان جنگی منجر شود که ایران تاکنون امیدوار بود از آن اجتناب کند.
پاسخ ایران به حمله اسرائیل به کنسولگری این کشور در دمشق در ماه آوریل - که شامل پرتاب تقریباً 300 پهپاد و موشک علیه اسرائیل بود - از تشدید تنش بیشتر توسط اسرائیل که به شکل ترور هنیه و نصرالله آشکار شد، جلوگیری نکرد و بعید است که حمله موشکی اخیر به طور قطعی اسرائیل را از ادامه حملات خود به حزب الله بازدارد.
با این حال خطرات را برای ایالات متحده آمریکا افزایش می دهد. در واقع هدف ایران نه تنها بازدارندگی اسرائیل، بلکه وادار کردن ایالات متحده آمریکا به تحت فشار قرار دادن اسرائیل است. در ماه آوریل، واشنگتن به شدت از طریق واسطه ها با تهران لابی کرد تا پاسخ خود را تنظیم کند و سپس به شدت به اسرائیل تکیه کرد تا در انتقام از حمله موشکی ایران خویشتن داری نشان دهد. زمانی که اسرائیل هنیه را در تهران ترور کرد، واشنگتن از طریق واسطهها تهران را متقاعد کرد که از بهانه یک توافق آتشبس قریبالوقوع در غزه به عنوان نقطهای دیپلماتیک برای عدم واکنش استفاده کند.
این بار نیز تهران می خواهد واشنگتن، اسرائیل را عقب نگه دارد - به این امید که تهدید جنگ منطقه ای بتواند ایالات متحده آمریکا را برای فشار بر بنیامین نتانیاهو تحت تاثیر قرار دهد. ایران معتقد است که اسرائیل میخواهد همه مسائل امنیتی خود در منطقه را یکبار برای همیشه از طریق یک جنگ بزرگتر که حماس، حزبالله و حوثیها را در هم میکوبد و ایران را به چالش میکشد، حل کند. بنابراین اسرائیل جنگی طولانی در پیش دارد - جنگی که مستلزم دخالت ایالات متحده آمریکاست.
اگرچه دولت ایالات متحده آمریکا مشتاق است از درگیری نظامی پرهزینه دیگری در خاورمیانه جلوگیری کند، اما تاکنون ثابت کرده است قادر به تحت فشار قرار دادن اسرائیل و اتمام جنگ در خاورمیانه نیست. با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، دولت بایدن به مسئله اسرائیل و اقدامات آن چندان اهمیت نمی دهد و «جو بایدن» در بیانیه خود پس از ترور نصرالله به استفاده از بمب های 2000 پوندی در یک منطقه مسکونی که چندین ساختمان بلند را با خاک یکسان کرد، اشاره ای نکرد. همچنین دولت ایالات متحده به بحران انسانی در لبنان که منجر به آواره شدن نزدیک به یک میلیون نفر در لبنان شده است، اذعان نکرده است. به طور مشابه واشنگتن با بمباران بندر حدیده و انبارهای سوخت یمن توسط اسرائیل مخالفت نکرد که این رفتار عمیقاً بر یمنیهایی که از قبل در چنگال فاجعه انسانی گرفتار شده اند، تأثیر میگذارد.
به نظر می رسد مقامات تهران بر این باورند که تنها استثنا برای بی وجدانی ایالات متحده آمریکا زمانی است که واشنگتن با چشم انداز جنگ منطقه ای قریب الوقوع روبرو می شود. نقشه بازی تهران این است که واشنگتن را با مجبور کردن بایدن به رویارویی با این سناریو وادار به عمل کند.
درست است که دولت ایالات متحده آمریکا خواهان جنگ منطقه ای نیست و حتی تمایل کمتری برای درگیر شدن در یک جنگ منطقه ای دارد. با این حال تهران به احتمال زیاد تمایل و توانایی واشنگتن برای جلوگیری از چنین جنگی را در صورتی که ایران مستقیماً به اسرائیل حمله کند، دست بالا گرفته است. هزینه اولیه مذاکرات هسته ای و چشم انداز رفع تحریم ها علیه ایران خواهد بود؛ حتی اگر با وجود درگیریها بین ایران و اسرائیل، مذاکرات به نحوی ادامه یابد، هر نوع کاهش تحریمی که ایران میتواند به دست آورد، احتمالاً با تحریمهای جدید در پاسخ به تشدید تنشها با اسرائیل مطابقت خواهد داشت. ایران با تکیه بر مداخله آمریکا نمی تواند وضعیت فعلی خود را حفظ کند.
از هم اکنون تا ژانویه 2025، امنیت خاورمیانه به تشدیدهای حساب شده اسرائیل و ایران بستگی خواهد داشت. حفظ امنیت منطقه به این امر بستگی دارد که یکی از دو طرف اشتباه محاسباتی داشته باشد. اما انتخاب ایالات متحده آمریکا نیز به همان اندازه مهم خواهد بود: آیا واشنگتن تصمیم می گیرد از طریق دیپلماتیک وارد درگیری شود و تنش ها را کاهش دهد - یا از نظر نظامی ایران را مجبور به عقب نشینی کند. واشنگتن باید بداند که استراتژی کنونی مدیریت بن بست از جنگی که از آن می ترسد جلوگیری نمی کند. بنابراین ایالات متحده آمریکا باید متعهد به شکل دادن به پایان بازی باشد که خاورمیانه را ویران می کند.