بازدید 11908
11908 بازدید
هلال شیعی یا کهکشان اسلام ناب؟!
تاریخ انتشار: ۳۰ فروردين ۱۳۹۰ - ۲۰:۰۶ 19 April 2011
کد خبر: ۱۵۸۹۳۹
| ۳۰ فروردين ۱۳۹۰ - ۲۰:۰۶ 19 April 2011
| 11908 بازدید
11908 بازدید
|
عبدالله اردن، مبارک مصر و عبدالله سعودی، کسانی بودند که خطر هلال شیعی را در منطقه مطرح کردند؛ یکی گفت و آن یکی پی گرفت و دیگری با امکانات رسانه ای در بوقش دمید.
اینکه منظور، هلال جغرافیایی یا سیاسی بود، بماند اما هدف، ایران هراسی بود به گمان خود، دور کردن کشورهای منطقه از ایران؛ کشوری که مهمترین خاستگاه حب و عشق و علوم و مشیِ سیاسی و اجتماعی پیامبر (ص) و اهل بیت گرامی اش (ع) بوده است.
مبارک مصر، یکی از آن سه فردی است که انگشت اتهام را به سوی ایران نشانه رفت. او اکنون در دادگاه بیداری مردم مصر، پاسخگوی کردار خود است؛ دادگاهی که حتی اگر فرمایشی و بی نتیجیه هم باشد، برای حاکمان و آل های سرسپرده منطقه، درس های عبرت بزرگی با خود دارد و مبارک اگر به سکته طبیعی یا مصنوعی نمیرد، دیر یا زود، خشونت طناب دار را به گردنش لمس خواهد کرد. او در محکمه اصلی باید پاسخگوی ده ها اتهام از جمله، اعزام نیرو برای یاری صدام و جنگ با ایران باشد، چه سربازان او و پادشاه اردن، مستقیم در جنگ با ما وارد شدند.
آن گونه که خود مصریان می گویند: بسیاری از ایشان در عقیده سنی و قلبا شیعه و دوستدار اهل بیتند.
پس می توان نتیجه گرفت که مصر مقتدرترین کشور عربی با اکثریت سنی است که عشقی عمیق به اهل بیت و مکتب تشیع دارد و در آینده با وجود خواست بدخواهان، اگر مردم تصمیم گیرنده اصلی شوند، در میان کشورهای بزرگ اسلامی نزدیکترین کشور به ایران اسلامی خواهد شد.
روزی که مرتجعین، ترس از هلال شیعی را گوشزد کردند، در خط ترسیمی فرضی هرگز به مخیله شان نمی آمد که مصر هم به تفکر سیاسی شیعی که آزادگی و عدالت و خود باوری و استقلال و شوریدن بر حاکم مستبد، از مولفه های اصلی آن است و در انقلاب اسلامی ایران تجلی یافت ـ روی آورد و به سرعت به ایران نزدیک شود! هر چند می گفتند و می ترساندند، اما در عالم واقع، چنین روزی را در پیش نمی دیدند.
و اکنون کابوس وحشتناکی که از این نزدیکی بر سردمداران آمریکا و اسرائیل و دست نشاندگانشان سایه افکنده، خواب همه شان را سخت پریشان کرده است.
این تازه اول راه است؛ تنها دورنمای رابطه ایران و مصر است، ولی هنوز بحرین هست؛ لیبی و یمن و اردن و به ویژه حاکمانِ سرزمین مقدس وحی یعنی حجاز هم در راه است و این روزها دیدن چهره های جور واجور و دشمنان قسم خورده ایران و شکست خوردگان امروز، واقعا مفرِح ذات است و ممـدّ حیات.
دیدن چهره پیرزنی اتو خورده اما پلاسیده و در حال از هم پاشیدن ـ هیلاری کلینتون ـ که تا می آید یکی از بچه های ناخلفش را که می سوزد و می نالد، به آغوش کشیده و ساکت کند، رخدادی در فلان مستعمره نوچه دیگرش می افتد و هاج و واج، بچه را ـ که خیس کرده ـ می اندازد و به سراغ دیگری می رود و تا می آید از همراهی خیالی فلان سازمان و کنفرانس تبسمی بر لبانش نشیند، سرمای خیزش اسلامی در کشوری دیگر گوش هایش را می نوازد و در آخرین پله هواپیما، زانوهایش سست می شود و جلوی چشم دوربین های شکارگر روی زمین رها می شود، واقعا دیدنی است!
چهره مست و چروکیده کوتوله عالم عشق و مستی، «سارکوزی» همیشه مست، که در رسیدن به آمریکا در دشمنی با ایران، از همه رقبایش در دوی سرعت پیش افتاده، و حتی یار دیرینش انگلیس را پشت سر نهاده و تصویرگر چهارپای پیری است که از فرط خستگی و پشت دادن به همتایان خود، با باری از یونجه که گاه با لب های آویزان دزدکی و به دور از چشم صاحبش، دسته ای از آن را بیرون می کشد و نجویده می بلعد و گاهِ رفتن، دست و پایش در هم می تند و با پوزه به زمین می خورد و سر و گوشش زیر بار گیر می کند و صاحبش به جای آنکه بار را بردارد و او را خلاص کند، از دمش گرفته، بیرونش می کشد، واقعا دیدن دارد!
سبیل نامردیِ «ملک سعودی» که گفته دیگر «ملک»ش نخوانند و گویا پا از کفش کبریایی خدا بیرون کشیده و دشداشه بندگی به تن، برای اثباتِ بندگی خود، مردم مظلوم بحرین و تخریب مساجد و سوزاندن قرآن هایی را که ظاهرا به امضای او و علمای وهابی آل سعود نرسیده، به شهادت گرفته و اینک خود را دایه همه بچه های دست آموز در منطقه می داند، انسان را به یاد گربه ای می اندازد که پسرکی ماجراجو، محل اختفایش را کشف کرده و هر از گاهی بچه هایش را می آزارد. گربه بیچاره بچه ای را به دندان می گیرد تا به جایی امن ببرد، چشمش به دیگر بچه ها که چند روزی است از فرط دوری مادر و از بی شیری نحیف و رنجور شده می افتد. یکی را زمین می گذارد و دیگری را برمی دارد. هنوز چند قدمی از محل زایمان که جای دنجی برای شیر دادن بچه ها شده، دور نشده صدای «میو میو» ی دیگر بچه ها، نگاهش را به پشت برمی گرداند و می خواهد همه را به دندان گرفته و از مهلکه بگریزد که بناگاه پسرک شیطان، با کفش بر سرِ مادر بی نوا می نوازد! بچه گربه ها به هر سو می غلتند و لختی بعد، گربه، گیج و منگ، از بالای پشت بام همسایه با دست، سبیل های لرزانش را شانه می زند و به گربه همسایه می فهماند، هیچ اتفاقی نیفتاده و آب از آب تکان نخورده!
قذافی و صالح یمنی که با آن تیک های عصبی منحصر به فرد، انسان را یاد همه چیز و همه کس می اندازد، غیر از رهبر یک کشور بزرگ!
و خدا عجب دارد خرخره غرب را در نشخوارگاهِ اسرائیل می فشارد! در عرف تحلیل های سیاسی می گویند، نباید به قطعیت از آینده دم زد و «باید گفت احتمالا فلان می شود و ظاهرا چنین و چنان خواهد شد. و اگر این بشود، احتمالا آن خواهد شد» اما به قطعیت باید گفت، راهی که ملت ها در پیش گرفته اند، بی بازگشت است. اگر کسی بتواند فطرت الهی مردم را که اینک تجربه چند هزار ساله استبداد و فریب و نیرنگ قدرت های استعماری و از دیگر سو تجربه شیرین استقلال ملت ایران را به چشم دیده، انکار کند، می تواند آینده درخشان جهان اسلام را نیز انکار کند.
و ایران، این گوشه جهان بسان شیری که تازه از خوردن صیدی فارغ شده، آسوده نشسته و با صیدهای دیگری چون رؤسای آمریکا و اسرائیل و «آل های» منطقه، در حال بازی است و همه چیز را به دقت می نگرد. نظاره گر ثمره 32 سال مجاهدت و ایستادگی و صبر و شهادت و تحریم و هشت سال دفاع جانانه در زمان امام فقیدش. بیننده ثمره بیش از دو دهه رهبری بی بدیل و همراه با صبر و سکوت و ذکاوت و غیرت و نجابت و خون دل خوردنِ رهبر فرزانه و بصیرش، به ویژه دعوت واقعی به وحدت امت اسلامی که قاطعانه و خردمندانه بر آن ایستاد و امروزه میوه اش در حال رسیدن است.
و هرچند این آسودگی و نظاره گری رنج مردم از جنایتِ حاکمانِ مرتجع سخت است، چه غصه و چه رنجی وقتی پایانش چون عسل شیرین است؟ مگر این غم و رنج کنونی از ده ها سال چپاول و استعمار و تحقیر ملت ها سخت تر است؟ مگر نه این است که «ان مع العسر یسرا» نه آسانی پس از سختی، که با همین سختی ها، با همین شهادت ها با همین گلوله ها و زخم و جراحت ها، شیرینی است؟ این همان جهادی است که اگر با اخلاص و توحید همراه شود، ام المصائب «زینب کبری» (س) درباره اش فرمود: «ما رایت الا جمیلا».
اگر برخی بر این باورند که حرکت های کنونی در جهان اسلام، فاقد رهبری واحد است و نظام های سکولار روی کار آمده و از این راه شیعه و ملت ایران در تنگنا خواهد بود، ولی به صراحت باید گفت، قلب تپنده رهبری واحد جهان اسلام، امروز در جایی از کره خاکی در حال تپیدن و رهبری است؛ کجا؟ در ایران، بله ایران.
اگر آمریکا توانست از آن طرف کره خاکی کشورهای مسلمان را نه رهبری بلکه استعمار کند، چرا رهبری بی مانند همچون رهبر انقلاب نتواند جهان مزین به نام اسلام را کمک، هدایت و رهبری کند؟
اما از دیگر سو، راه پیش رو، نویدگر روزی است که شیعه و سنی در کنار هم، بدون تعصب کور که از رهگذر عده ای عالم نمای متعصب و بعضا جیره خوار بر هر دو مذهب تحمیل شد، در فضایی علمی و آزاد، نظریات خود را مطرح و فضایی فکری و فرهنگی نو، گشوده شود. در چنین فضایی مشترکات آشکارتر و محبت ها افزون تر و کینه ها رخت می بندد؛ فضایی که در همین مصر، سابقه دیرینه دارد و مناظره های از سر اخلاصی همچون مناظره «سید شرف الدین» با «شیخ الازهر»، پشتوانه فکری و عملی چنین آینده ای است و اگر این مناظرات علمی و عقیدتی در گذشته ها، تنها در کتاب های قشری خاص بایگانی شده، امروز به لطف گسترش رسانه ها، به جای تکفیر و تفسیق و ترفیض و فحش و ناسزا و از رهگذرِ نابودی قدرت های دیکتاتور، فضای عمومی جهان اسلام را با تدبیر و تعقل و گفتار منطقی و علمی تلطیف خواهد کرد. در چنین فضایی است که نه هلال و ماه شیعی، بلکه «کهکشان اسلام نام محمدی» در منطقه متولد خواهد شد.
ما هلال شیعی را شعاری انحرافی می دانیم؛ اما اگر خناسان و دشمنان اسلام نان خود را در تحریک امت اسلامی به ترس از این تولد می دانند، باید نامی در خور یعنی «کهکشان شیعی» بر آن بنهند که ما را از این نامگذاری ها، نه عایدی است و نه هراسی.
ر ـ ثرایی