ایران: زن جوان كه به خاطر مشكلات شديد خانوادگي نوزادش را به زن و شوهر نيكوكار سپرده بود پس از دو سال با طرح ادعاي ربوده شدن فرزندش به دادسراي جنايي تهران رفت اما قاضي پرونده پس از تحقيقات لازم براي سپردن كودك به مادر 3 شرط تعيين كرد.
چند روز قبل زني به كلانتري 108 نواب رفت و از ربوده شدن دختر دو سالهاش به وسيله اعضاي يك خانواده خبر داد. وي پس از طرح شكايت با اعلام مشخصات و نشاني خانه متهمان خواستار رسيدگي به اين ماجرا شد.
بدينترتيب مأموران صبح ديروز با دريافت حكم قضايي، زوج ميانسال و دختر جوانشان را دستگير و همراه دختر كوچولو به دادسراي جنايي تهران منتقل كردند.
اعضاي خانواده وقتي خود را با اتهام آدمربايي روبهرو ديدند در حضور رضوانفر – رئيس شعبه چهارم دادياري دادسراي جنايي تهران – منكر اتهام شدند. زن خانواده نيز در توضيحاتي گفت: «آقاي قاضي اين دختر كوچولو از 5 ماهگي در خانه ما بزرگ شده است. مادر ستايش زني معتاد است كه پس از تولد او حتي از بيمارستان گواهي ولادت هم براي فرزندش نگرفته است. به خاطر ناپديد بودن پدر بچه شناسنامهاي هم برايش صادر نشده با اين حال مادر ستايش او را به مادرش سپرد و دنبال زندگي خود رفت.
از آنجا كه مادربزرگ بچه هم كارگر يك شركت بود به اجبار بچه را با خود به محل كارش ميبرد اما به دليل مشكلات فراوان، مدير شركت به او اخطار كرده بود دختر كوچولو را با خود به محل كارش نبرد. به همين خاطر زن بيچاره از ترس بيكاري و مشكلات ديگر، مدتي بچه را در كمد يا ميان پروندهها مخفي ميكرد و به او داروي خوابآور ميخوراند تا سروصدا نكند.
به همين خاطر چند بار نيز بچه با خطرمرگ روبهرو شده بود. از طرف ديگر دختر بزرگم كه مسئول حسابداري شركت است وقتي با مشكلات مادربزرگ و نوهاش روبهرو شد به مادربزرگ ستايش پيشنهاد كرد چند روزي كودك را به خانه ما بياورد تا ما از او نگهداري كنيم.
مادربزرگ نيز موافقت كرد و بدينترتيب ستايش از پنج ماهگي به خانه ما آمد. ما هم از او مثل فرزندان خودمان نگهداري كرديم. روزها ستايش پيش من بود و شبها مادربزرگش او را ميبرد. گاهي اوقات نيز يك هفته نزد من ميماند تا اينكه كمكم بزرگ شد و من و بقيه اعضاي خانواده و فاميل بشدت دلبستهاش شديم.
بچه نيز به ما انس گرفته و حاضر نبود نزد مادر و مادربزرگش برگردد تا اين كه با شوهرم تصميم گرفتيم براي او با نام مادرش شناسنامه بگيريم. حتي وكيل هم گرفتيم اما متأسفانه چون پدر بچه ناپديد بود و همچنين متوجه شديم شناسنامه مادرش هم جعلي است، وكيلمان از ادامه كار منصرف شد.
چند ماهي گذشته بود كه يك روز مادربزرگ ستايش وقتي بچه را به خانه ما آورد، متوجه موضوع عجيبي شديم. پاي بچه بشدت ميلنگيد و درد ميكرد. بعد از بررسيهاي لازم هم پي برديم دايي معتادش بچه را كتك زده است.
حدود 8 ماه قبل هم يك روز صبح كه بچه را نزد ما آوردند، متوجه شديم پاها، شكم و كمرش با آب جوش سوخته است. از آن تاريخ به بعد آنقدر ناراحت و عصباني شدم كه به آنها گفتم شما صلاحيت نگهداري بچه را نداريد و از همان موقع ستايش را به طور كامل نزد خودم نگه داشتم اما پس از مدتي متوجه شدم آنها از ما به اتهام آدمربايي شكايت كردهاند.
وقتي به دادسرا رفتيم، قاضي، ستايش را به مادرش سپرد اما چند روز بعد زن معتاد دخترش را به خانه ما آورد و خودش نامهاي نوشت و امضا كرد كه با خواست خودش بچه را به ما سپرده است. ستايش هم نزد ما بود تا اين كه دوباره متوجه شديم به اتهام آدمربايي از ما شكايت شده است.
قاضي پس از شنيدن اظهارات زن ميانسال، از مادر و مادربزرگ ستايش خواست تا درباره اين اظهارات توضيح دهند. زن معتاد در حالي كه به مرد جوان همراهش اشاره ميكرد، گفت: اين مرد پدر ستايش است اما وقتي قاضي از او خواست مدركي ارائه كند، گفت: مدركي ندارم. بدين ترتيب قاضي به زن جوان گفت: شما از نظر قانوني صلاحيت نگهداري بچه را نداريد و هيچ مدركي نيز مبني بر اين كه اين مرد همسر شما و ستايش فرزندتان است، به دادگاه ارائه نكردهايد. بنابراين تا زماني كه تحقيقات پليسي از بيمارستان محل تولد ستايش انجام شود و پدر واقعي او نيز به دادسرا معرفي گردد و براي بچه شناسنامه بگيريد، دختر كوچولو نزد همين خانواده خواهد ماند.