سرویس بین الملل ـ در روزهاي اخير درباره آنچه در سوريه روي داد، خبرها و گزارشهاي متعددي نوشته شده است، به ویژه ورود ارتش سوريه به شهر «حماه» در مركز اين كشور و آنچه در آنجا روي داد، بهانهاي شد تا حملات متعددي از سوي طرفهاي گوناگون منطقهاي و غربي به حاكميت اين كشور به اتهام كشتار مخالفان وارد شود.
به گزارش «تابناک»، كشته شدن شماري در اين شهر، حتي باعث شد روسيه و چين هم به عنوان كشورهاي طرف دمشق در شوراي امنيت، پاي بيانيه محكوميت نظام اين كشور را امضا كنند.
اما واقعا در شهر «حماه» چه گذشت؟بنا بر این گزارش، آغاز اعتراضات در سوريه از همان نخست بر خلاف ديگر كشورهاي عربي شكل مسالمتآميز نداشت و حملات مسلحانه از سوي افراد ناشناس به نيروهاي امنيتي دیده می شد و اين اقدامات با توجه به اطلاعاتي كه دولت سوريه پيش از اين به دست آورده بود، نشان از يك برنامهريزي گسترده براي يك جنگ داخلي داشت.
بنا بر اطلاعات موجود، در سوريه قرار بر آن بود تا آنچه در ليبي روي داده، در آنجا هم به شیوه مهندسی معکوس بازسازي شود. در اين بازسازي، شهر «حماه» بايد نقش «بنغازي» را ايفا ميكرد و به دليل سابقه تاريخي آن ـ حمله خونين ارتش به اين شهر در دهه هشتاد كه هزاران كشته بر جاي گذاشت ـ بايد مركز فعاليت و حركت نظامي و سياسي مخالفان شود.
از سویی، دستگيريهايي هم كه نيروهاي امنيتي سوريه از مخالفان، به ويژه افراد مسلح كردند، نشان داد هدف نهايي آنها همين شهر است.
در این باره باید گفت، سفر سفراي آمريكا و فرانسه به اين شهر كه پنهانی صورت گرفت ـ البته سوريها به عمد اجازه چنين سفري را دادند تا لينكهاي آمريكا و فرانسه را شناسايي كنند ـ دولت سوريه را به اين نتيجه رساند كه هر آنچه قرار است رخ دهد، در همين شهر است.
این گزارش می افزاید: اين اطلاعات باعث شد تا ارتش سوريه، نخست در مرزهاي تركيه ـ كه عمده تسليحات و نيروهاي عملياتي از آنجا وارد سوريه ميشدند ـ مستقر شوند و از اين ورود و خروجها جلوگيري كرده و سپس شهر «حماه» را كاملا آزاد گذاشت تا هر كس دوست دارد، وارد آن و یا از آن بیرون شود.
اين شايعه كه «حماه» از كنترل دولت خارج شده و مخالفان كنترل آن را به دست گرفتهاند ـ و واقعا هم چنين بود ـ و نيروهاي امنيتي به جز مراكز حساس دولتي از اين شهر بیرون رفته اند، به سرعت در سوريه پيچيد و باعث شد، آنها باور كنند طرحشان درباره مركزيت «حماه» براي شورش نهايي به ثمر رسيده و زمان موعود فرا رسيده است.
با توجه به اين اطلاعات، گروه گسترده ای از مخالفان مسلح دولتي و رهبران سياسي آنها حتي از بیرون كشور، پنهانی خود را به «حماه» رساندند تا مرحله آخر طرح را اجرايي كنند؛ سفر سفير آمريكا در سوريه نيز همزمان با این بود.
در ادامه، ارتش سوريه به مدت يك ماه شهر را در محاصره كامل قرار داد و افراد ورودي به شهر، مراكز تجمع و اهداف آنها براي حمله را شناسايي كرد. در روز موعود، همه خروجيهاي شهر را بست و وارد «حماه» شد. عمليات در «حماه»، بسیار سريع پایان یافت و از آنجا كه ارتش، اطلاعات دقيقي از مراكز تجمع مخالفان داشت، گروهي از آنها در درگيري كشته شدند و شمار بيشتري كه از اين کار دقيق ارتش وحشت كرده بودند، ناچار به تسليم شدند.
سوريها در «حماه» گنجهاي گرانبهايي پيدا كردند. شماری از مخالفان خارجي كه مقيم تركيه يا كشورهاي عربي بودند و در نشست آنتاليا و استانبول هم مشاركت داشتند، در ميان دستگيرشدگان دیده می شدند.
«حماه» اما با وجود تبليغات موجود، بسیار سريع آرام شد و مرحله پاياني آرامسازي را سوريها بايد در دو شهر «حمص» و «ديرالزور» انجام ميدادند كه تسليحات اولي از لبنان ميآمد و دومي از عراق.
اقدام سوريها هر چند باعث شد، بيانيهاي از سوی شوراي امنيت عليه اين كشور صادر شود، اما آنچه ارتش انجام داد، مهمتر از اين بيانيه بود. مقامات دمشق بلافاصله ريز عمليات خود، از جمله دستگيري شمار بسیاری از اعضاي القاعده عراق را به آگاهی مسكو و پكن رسانده و مانع از تشديد اقدامات كشورهاي غربي، عربي و تركيه عليه خود شدند.
نتيجه اين عمليات و صادر نشدن قطعنامه عليه سوريه را ميشد در واكنشها و رويدادهاي بعدي ديد. عصبانيت تركها از اين عمليات، به گونه اي بود كه داد احزاب مخالف حزب عدالت و توسعه را هم درآورد. فرستادن آقاي اوغلو به سوريه بيشتر براي به دست آوردن اطلاعات بود و اينكه ارتش سوريه در عمليات خود تا چه اندازه موفق بوده و چه اسناد و مداركي عليه آنكارا به دست آورده است.
به نوشته منابع لبناني، هنگامي كه داود اوغلو به ديدار اسد ميرود، اسد خطاب به وي ميگويد: اگر براي جنگ آمدهاي، اين گوي و اين ميدان، اگر براي نصيحت كردن آمدهاي، از همان راهي كه آمدهاي برگرد و اگر آمده اي حرف بشنوي، پس اين توضيحات را هم از من بشنو. به اين ترتيب، در نشست شش ساعته به آقاي اوغلو، توضيح داده شد كه اين راهي كه حزب عدالت و توسعه با هدايت آمريكا، فرانسه و كشورهاي عربي ميرود، به تركستان است.
نتايج بعدي اين رخداد را ميتوان در رفتار سياسي رهبران كشورهاي غربي و عربي ديد. عربستان، قطر، كويت و بحرين با فراخواندن سفراي خود از دمشق و آن پيام شاه سعودي، نشان از شكست مأموريت آنها ميداد. سخنان هيلاري كلينتون با شبكه «اي.بي.سي» آمريكا كه گفت ما نياز به همراهي ديگر كشورها براي سرنگوني نظام اسد داريم نيز داستان شكست ديگري بود.
آنچه سفير آمريكا هم درباره «حماه» هم درباره سرنوشت كساني كه با آنها در اين شهر ديدار كرده، نشان داد او آنها را به كشتن داده يا روانه چوبه دار و حبسهاي ابد كرده، بدون آنكه نتيجهاي قطعي از اين کار به دست بياورد.
تماس اردوغان و اوباما هم نشان داد، آنها ديگر از فاز براندازي نااميد شده و بايد تنها در عرصه رسانهاي بگويند ما با سوريه اتمام حجت كردهايم و اگر به خواست ما تمكين نكند، بايد هزينه يك جنگ را به تن بخرد؛ چیزی كه از تركها بعيد است.
از سوی دیگر، «وليد جنبلاط»، رهبر حزب سوسياليست دروزي لبنان كه به دعوت اردوغان به تركيه رفته بود تا به خواست تركها براي خارج شدن از كابينه نجيب ميقاتي، اسباب سقوط دولت اين كشور را براي يك فشار خارجي بر سوريه فراهم كند، بلافاصله به دمشق رفت و طرح تركها را به آگاهی اسد رساند و در بيروت با صداي بلند اعلام كرد آنچه من در سوريه ديدم و شنيدم، موفقيت دولت در اصلاحاتي است كه آغاز كرده و به پايان خواهد برد.
به گفته ديگر منابع لبناني، اسد اما از اينكه برخيها در كشور تند رفتهاند و اقدامات بیرون از چهارچوب كردهاند، آگاه است و آن را اشتباه نابخشودنی ميداند؛ افزون بر اینکه منابع آگاه ميگويند، بی گمان، اگر نظام حاكم در سوريه، بخواهد ميتواند با اعتماد به مردم خود، مشاركت دادن همه در قدرت و شكل دادن اصلاحات واقعي از اين مرحله سخت گذر كند.