سرویس اقتصادی- سومالی کشوری است که اوج بحران قحطی را در شاخ آفریقا تجربه می کند.
عدم دخالت جامعه جهانی در کمک به این کشور را وبلاگ
برای اقتصاد ایران به تئوری عدم دخالت دولت در اقتصاد به دلیل وجود دست نامرئی تشبیه کرده است.
دست نامرئی اقتصاد سرمایهداری گلوی سومالی را میفشاردپس از آن که آدام اسمیت پدر علم اقتصاد در سال 1776 کتاب معروف خود با نام تحقیقی در ماهیت و علل ثروت ملل را نوشت، پارادایم اقتصاد سرمایه داری جهان را در تصرف خود گرفت. بر اساس گفته آدام اسمیت که دیگر اقتصاددانان نیز به تسری از وی به آن معتقد هستند، نظام بازار به صورت فعال خود را اصلاح می کند؛ به گونه ای که گویا یک دست نامرئی باعث می شود اقتصاد در تعادل عمومی باقی بماند.
در دوره های بعدی اقتصاد دانانی همچون جان مینارد کینز، نظریه دست نامرئی را تعدیل کردند و بر لزوم دخالت دولت ها در اقتصاد صحه گذاشتند، اما نکته ای که بسیار جای تامل دارد این است که این گروه نیز بر لزوم دخالت دولت به این جهت تاکید می کنند که منافع صاحبان سرمایه بعنوان عوامل و صاحبان رشد و رونق اقتصاد حفظ شود.
در این بین عده ای دیگر همچون مارکس نیز به نظام اقتصادی موجود اعتراض داشته و با شعار حمایت از طبقه کارگر نظام سرمایه داری را مورد تاخت و تاز قرار دادند، اما به دلایل متعددی همچون انحرافات اساسی در جهان بینی و مکتب فکری نتوانستند پارادایم موجود را دچار تغییر اساسی بکنند، اما به هر حال باعث شدند تعدیل های اساسی در رویکرد انسانی نظام سرمایه داری ایجاد شود.
پیش از این در نظام سرمایه داری راه حل کنترل افزایش بیکاری به علت ازدیاد جمعیت و افزایش تقاضای کار این بود که اجازه دهند در بازار آزاد قیمت نیروی کار که همان دستمزد ها می باشد، به علت افزایش عرضه نیروی کار کاهش یابد و این امر باعث می شود در آمد خانوارها کاهش یابد و مرگ و میر در خانوارهای کم درآمد که بخش عمده نیروی کار را تامین می کنند، افزایش یابد و به مرور زمان از افزایش تقاضا برای فرصت شغلی کاسته شود و تعادل به بازار کار بازگردد.
بی اقرار این روش تفاوت چشم گیری با قانون جنگل ندارد و تنها تفاوتی که وجود دارد این است که در این نظام فکری همه دست به دست هم داده اند تا منافع سرمایه داران را حتی به قیمت خرد شدن استخوان انسان ها در لابه لای چرخ دنده های صنعتی سازی حفظ کنند.
جامعه بین الملل در راستای اجرای اهداف اقتصاد سرمایه سالار هزینه های بسیاری داده است که از آن جمله می توان به نابودی بنیان خانواده برای استفاده از نیروی کار ارزان و منضبط زنان در کارخانه ها، نابودی بخش عظیمی از منابع طبیعی، استعمار کشورها و نابودی فرهنگ ها و... اشاره کرد.
بدیهی است در چنین فضایی رخ دادن فجایعی نظیر جان دادن مردم سومالی بر اثر قحطی و یا احیانا به قول ادام اسمیت، کار نکردن دست نامرئی بازار نباید دور از انتظار باشد.
منطقه شاخ آفریقا چند دهه است که با بحران خشکسالی دست و پنجه نرم می کند، اما با وجود مجامع بین المللی، نه تنها اقدامی در راستای کمک به این کشورها صورت نگرفته است، بلکه بسیاری از این کشورها مورد استعمار کهن و نوین قرار گرفته اند و بر بحران اقتصادی- انسانی این کشورها افزوده شده است.
بررسی تاریخ سیاسی- اقتصادی جهان نشان می دهد در طول تاریخ عموم جنگ ها با بهانه مسائل اقتصادی صورت گرفته است و دولت مردان برای دستیابی به منابع طبیعی دیگران دست به قتل و غارت زده اند و این روند همچنان ادامه دارد و تنها خود را زیر شعارهایی همچون مبارزه با تروریست و حمایت از حقوق بشر و بعضا کمک های انسان دوستانه پنهان کرده است.
پس از آن که دوره استعمار کهن با بیداری جوامع و اعتراضات گسترده به سر رسید، نظام سلطه با تغییر روش به روی کار آوردن حکومت های دست نشانده و ایجاد بی ثباتی در نظام حکومتی در کشورهای تازه استقلال یافته و تحت سلطه دست زد.
کشورهای شاخ آفریقا، بعضی از کشورهای خلیج فارس و بسیاری از کشورهای آمریکای جنوبی و حوزه دریای کاريب از جمله کشورهایی هستند که نظام سلطه از این طریق آنها را تحت استعمار نوین خود قرار داده است و از منابع و ذخایر طبیعی و انسانی این کشورها بهره برداری کرده است.
سومالی یکی از کشورهایی است که پس از استقلال خود در سال 1960 همواره از نظام حکومتی ضعیف خود رنج برده است و منابع و موقعیت های اقتصادی خود را از دست داده است، این کشور از سال 1991 حکومت مرکزی یک پارچه ندارد و دولت رسمی این کشور تنها بخش کوچکی از این کشور را اداره می کند.
این کشور به لحاظ موقعیت تجاری از جغرافیای بسیار مناسبی برخوردار است؛ به گونه ای که حدود 90 درصد از ترانزیت هوایی کالاهای تجاری جهان از مرز هوایی سومالی می گذرد و از سوی دیگر دسترسی این کشور به آب های آزاد می تواند این کشور را به یکی از مراکز اصلی تجارت بین الملل تبدیل کند.
اما سومالی و دیگر کشورهای شاخ آفریقا نه تنها از این مواهب خود استفاده نکرده اند، بلکه سال هاست که از خشکسالی و قحطی رنج می برند؛ به گونه ای که بیش از 6 میلیون نفر در شاخ آفریقا به همین دلایل آواره شده اند.
قحطی دراز مدت در یک منطقه و از دست رفتن جان هزاران انسان بی گناه، میوه اقتصادی سرمایه سالار است که با یک کاهش شاخص بورس تمام جهان را با خبر می کند تا همگی دست به دست هم از سرمایه عده ای محدود دفاع کنند تا آخر هفته بتوانند در رستوران های گران قیمت جگر چرب سرو کنند.
دنیای به ظاهر متمدن غرب براساس آمیزه های اقتصادی دانشمندان سلف خود این قحطی را نشانه ای از تیغ دولبه ای می دانند که آنها اسمش را گذاشته اند «عرضه و تقاضا» و حتی جان انسان ها را هم با آن می سنجند و خرید و فروش می کنند.
تا آن جا که توانسته اند از مواهب طبیعی سومالی استفاده کرده اند و بعد از تمام شدن این نعمت های خدادادی، مردم این سرزمین را به جان هم انداخته تا جایی که نخست وزیر این کشور برای استقبال از مهمانان خارجی با تانک به فرودگاه می رود.
در پایان باید گفت از دنیای غرب که همه چیزش را بر اساس سرمایه داری بنا نهاده و حکمرانان آن نیز برده سرمایه سالاران و سرمایه دارن هستند، بیش از این توقعی نبوده و باید تاکید کرد كه جهان امروز برای رهایی از فشارهایی که دست نامرئی اقتصاد سرمایه داری بر گلوی اقشار کم درآمد جهان وارد می کند، راهی جز قیام علیه استعمار نوینی که گرفتارش است، ندارد.