عصر ایران نوشت:
با گذشت 4 سال از روزهایی که اصلاح طلبان در تکاپوی دور دهم انتخابات ریاست جمهوری بودند و سخن از کاندیداتوری سیدمحمد خاتمی بود، بهتر می توان به داوری درباره "آنچه گذشت" پرداخت.
یکی از اسنادی که تا کنون منتشر نشده، نامه عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح طلب به محسن میردامادی، دبیرکل جبهه مشارکت است که طی آن، نسبت به حضور شتابزده اصلاح طلبان در انتخابات هشدار داده و عواقب آن را برشمرده بود.
در ابتدای این نامه که به تاریخ 5 دی 1387 نوشته شده است، با ابراز تأسف از نحوه ورود جبهه مشارکت به انتخابات آمده است: متأسفانه نحوه ورود جبهه مشارکت به موضوع انتخابات براساس تحلیلی راهبردی و ریشهای استوار نیست. حداقل فرد ناظری چون بنده متوجه نمیشود که مبنای حضور در انتخابات چیست؟ آیا دشمنی با احمدینژاد است؟ آیا نجات کشور است؟ آیا بودن به هر جهت است؟ آیا ترس از منفعل خطاب شدن است؟ آیا کسب قدرت است؟ آیا انجام اصلاحات است؟
من تاکنون نتوانستهام به نوشتهای از دوستان دست یابم که تحلیل آنان را از شرایط فعلی، روند گذشته و چشمانداز آینده و نیز سیاستهای پیشنهادی را براساس خطمشی اصلاحی توضیح دهد. شاید هم باشد و بنده اطلاعی ندارم، اما اگر هم بود، باید مبانی آن از سوی ناظر بیرونی حدس زده میشد.
به نظر میرسد و نیز برداشت بنده از خط مشی انتخاباتی موجود این است که دوستان تصور میکنند که آقای خاتمی سرمایه بسیار بزرگی است و باید آن را به هر شکل ممکن در این انتخابات به کار انداخت و منتظر نتایج حاصل از آن بود، همین و بس.
اما مشکل از اینجا آغاز میشود که سرمایه هر چقدر هم بزرگ باشد، فقط وقتی مفید است که در زمان و در مکان مناسب صرف شود و الا صرف کردن بیشترین سرمایهها هم در کویر لمیزرع، ثمری ندارد جز اتلاف وقت، امید و سرمایه.
در واقع بخشی از جناح اصلاحطلب با جلو انداختن آقای خاتمی میخواهد پیروزی موقتی به دست آورد، تا از بنبست فعلی و نقد گذشته خلاص شود، غافل از اینکه این اقدام بیش از پیش بنبست را برملا میکند و فرصت لازم را هم برای اصلاح خطمشی از کنشگران سیاسی میگیرد، ضمن آنکه سرمایه موجود را بیش از پیش مستهلک میکند.
چرا؟ من در این تحلیل میکوشم که اصلیترین خطوط نقد خود را بر این سیاستها تقدیم کنم.
گرچه معمول نیست که در مقام تحلیلگر، آینده را حدس زد و پیشبینی نمود، اما تصور میکنم که این بار نیز باید چنین اقدامی را صورت دهم، هرچند پس از گذشتن ماجرا، و تحقق آینده، باز هم مجدداً در همچنان بر همین پاشنه خواهد گردید.
به نظر بنده ورود به انتخابات سال 1388، از موضع اصلاحطلبی فعلاً ممکن نیست. شرط لازم برای ورود از موضع اصلاحطلبی، نقد ساختار حقیقی قدرت و نیز تعهد جدی به ساختار حقوقی موجود در قانون اساسی است.
البته این شرط لازم است ولی کافی نیست. اما این شرط محقق نمیشود به دو دلیل روشن:
اول اینکه توازن قوا میان اصلاحطلبان و ساختار حقیقی قدرت در وضعیتی برقرار نیست، تا آنان را قادر به ورود از این موضع کند.
و دوم اینکه رهبری اصلاحات و به طور مشخص آقای خاتمی علیرغم گفتارش، مطلقاً آمادگی پذیرش نتایج اجرای چنین سیاستی را ندارند و اگر هم با این شعار وارد انتخابات و حتی برنده هم شوند، در عمل خلاف آن عمل خواهند کرد.
البته آقای خاتمی این دو موضوع را خوب میداند، و لذا منتظر است که اتفاقی بیفتد تا توازن قوا در حد ورود به قدرت برقرار شود، اما باز هم قسمت دوم این شرط محقق نخواهد شد و تجربه گذشته از ایشان نشان داده که قادر نیست و نمیخواهد که تبعات عملی ورود به چنین سیاستی را بپذیرد.
هنگامی که شرایط برای ورود اصلاحطلبان به انتخابات فراهم نیست، هرگونه ورودی از این موضع موجب از میان رفتن زمینههای اصلاحطلبی در عرصه سیاسی خواهد شد. زیرا شرط لازم اصلاحطلبی این است که اصلاحات از درون جامعه و به شیوههای آرام و مسالمتآمیز صورت گیرد، چنین شرطی وقتی محقق میشود که روابط اصلاحطلبان با ساختار قدرت وارد فاز مقابله و قطع ارتباط نشود. تردیدی ندارم که حضور آقای خاتمی در انتخابات چنین نتایجی را ببار میآورد. چرا؟
بیش از هر چیز روشن است که ساختار حقیقی در شرایط کنونی اجازه ورود این گروه را به دولت نخواهد داد. مگر اینکه این اصلاحطلبان عزم خود را برای ورود یا رد مشروعیت جزم کنند. با اعلام نامزدی فشارها شروع میشود، همچنان که الآن هم شده است. قضیه آتش سوزی سینمای خانم حاتمی و عدم اجازه برگزاری جلسهای برای شب یلدا، چیزی نیست که از ذهن کسی دور بماند، گروههایی که میخواهند آقای خاتمی را بیاورند، حتی یک نشریه و روزنامه اختصاصی ندارند و به معنای روشنتر نمیتوانند روزنامهای بگیرند (یا اراده آن طرف در این راه قوی است یا اراده این طرف ضعیف و یا هر دو)، پس چگونه میخواهند بر صندلی ریاست جمهوری تکیه زنند؟»
عبدی در ادامه با پیش بینی این که خاتمی در صورت کاندیداتوری رد صلاحیت می شود ،نوشته است که حتی اگر خاتمی با حکم حکومتی تأیید صلاحیت شود ، دچار مشکل می شود و افزوده است:
« حال آقای خاتمی چه خواهد کرد؟ اگر بپذیرد یک مشکل و اگر کنار برود که چند مشکل دارد. اگر بپذیرد ضمن اینکه زخمی شده، زبانش در اقدامات بعدی هم کوتاهتر از این خواهد شد که هست...
اگر هم نپذیرد و کنار برود که این کار هم نیازمند مواجهه با حکومت است و نیز ناامیدی نسبت به اصلاح ساختار سیاسی را تشدید میکند. و البته مسئولیت آن متوجه کسانی است که با توپ پر وارد انتخابات میشوند اما به محض رد صلاحیت عقبنشینی کرده و خانهنشین میشوند به معنای دیگر این رفتار به نوبه خود زمینهساز رد صلاحیت کردن است. کسی که با تصور وجود پشتیبانی قوی وارد میشود، باید از ابتدا هزینه رد صلاحیت را برای طرف مقابل خود بسیار سنگین کند و اگر نکرد، در رد صلاحیت خود مسئولیت مشترک دارد.
به هر حال فرض کنیم که رد صلاحیت نشد، و یا شد و در نهایت وارد انتخابات شد. در این صورت آیا میخواهند از موضع اصلاحات و دفاع از ساختار حقوقی و نقد ساختار حقیقی وارد انتخابات شوند یا از موضع بهبود نسبی وضع موجود و پذیرش ساختار حقیقی؟
اگر از موضع اصلاحطلبی است، همچنان که گفتم طرف مقابل موضعگیری میکند و آقای خاتمی و دوستانش هم قادر به ادامه این راه نیستند و اما اگر از موضع پذیرش وضع حقیقی موجود وارد انتخابات میشوند در این صورت اولاً؛ چنین موضعی قدرت بسیجکنندگی مردم برای رأیآوری آقای خاتمی را ندارد و ثانیاً؛ بسیاری خواهند گفت اگر اصلاحات را از آقای خاتمی بگیریم، چه ترجیحی به دیگر نامزدها خواهد داشت؟ هیچ. بلکه بسیار هم ضعیفتر خواهد بود.
عبدی همچنین پیش بینی کرده بود که اگر خاتمی بیاید، نهایتاً رئیس جمهور نمی شود ، نوشته است:
« بنده احتمال میدهم که حتی اگر اعتراض هم بکند، دادن پیام تبریک را به رقیب درآمده از صندوق فراموش نخواهد کرد. در هر حال بروز چنین وضعی موجب ناامیدی بیشتر مردم و جوانان به اصلاحپذیری ساختار حقیقی خواهد شد.
بر فرض بسیار بسیار ضعیف ایشان انتخاب شد، آیا با وضع فعلی و نیز رسانههای یکسو و مجلس کنونی، چارهای جز انتخاب کابینهای کمابیش مشابه کابینه موجود دارد؟ چگونه میخواهد شکاف قدرت و مسئولیت را به میزان حداقلی کاهش دهد؟ اجازه دهید درباره احتمالات آن زمان هیچ نگوییم که تصور میکنم حتی دوستان و مدافعان حضور آقای خاتمی هم علاقهای به فکر کردن درباره آن جهنم ندارند. من از کنه ذهن دوستان اطلاعی ندارم، اما برایم روشن است که آقای خاتمی در درجه اول نمیآید. اگر هم اعلام نامزدی کند، در وسط راه عقبنشینی میکند و اگر هم تا پایان در صحنه ماند، کس دیگری رییس جمهور خواهد شد. و این حضور هیچ دستاوردی ندارد، جز به بنبست رسیدن اصلاحات.»
عبدی افزوده است: «هرچه میگذرد تصمیمگیری آقای خاتمی بیش از پیش از مدار عقلانیت خارج میشود، زیرا شکاف میان هزینههای حضور و عدم حضور بیشتر میشود و زمینه اتخاذ یک عمل عقلانی را از میان میبرد. با گذشت زمان و افزایش فشارها برای آمدن، هزینه عقبنشینی زیاد میشود یا سعی میکنند این هزینه را به دوش حکومت بیاندازند و آنها هم بیتردید پرداخت میکنند. در عین حال هزینه ورود نیز بیش از گذشته ملموس و قابل محاسبه خواهد شد و آقای خاتمی در میان دو سر طیف آمدن و نیامدن با سرعت زیاد نوسان خواهد کرد، این امر در تمام سخنرانیهای وی نیز مشهود است. این که کسی بتواند با این حد از تعارض زندگی کند، جالب است، اما مفید برای سیاست کشور نخواهد بود.»
عباس عبدی در ادامه نامه خود ، حضور اصلاح طلبان در آن مقطع تاریخی در انتخابات را به نفع احمدی نژاد ارزیابی کرده و نوشته است:
«ستاد اطراف آقای خاتمی علیرغم تمام صداقتی که در میان بخشی از آنان بویژه دوستان جبهه مشارکت وجود دارد، عملاً آب به آسیاب ستاد احمدینژاد و طرفداران انسداد قطعی اصلاحات در جامعه میریزد.
انگیزه خیر و هدف مطلوب برای توجیه عمل کافی نیست، مهمتر از این دو عنصر، توان دفاع عقلانی و منطقی از راه و روش و سیاست انتخابی است.
برخی افراد، مخالفت جناح حاکم با آمدن آقای خاتمی را دلیلی بر درستی دفاع از ورود ایشان میدانند در حالی که جناح حاکم در خصوص آمدن و نیامدن خاتمی سه گروه هستند که دو گروه آنان از منظرهای متفاوت مخالف آمدن آقای خاتمی هستند. جناح معتدلتر (ناطق نوری و امثالهم) مخالف حضور آقای خاتمی هستند، زیرا تصور میکنند که در این صورت همه جناح متبوع آنان اجبارا باید پشت احمدینژاد بسیج شوند و حداقل چهار سال دیگر این دولت را تحمل کنند، و لذا چون خواهان حذف دولت فعلی هستند فکر میکنند که فقط به آنان اجازه چنین کاری(شکست دادن احمدی نژاد) داده خواهد شد، البته اگر بتوانند.»
عبدی گروه دوم مخالفان را کسانی می داند که می دانند آمدن خاتمی برای نظام هزینه زا خواهد بود و از این رو موافق آمدنش نیستند ولی گروه سوم ، که مشتاق حضور خاتمی است را دولت احمدی نژاد دانسته و نوشته است که دولت، علاقهمند به حضور خاتمی است، زیرا هر دو نگرانی دو جناح قبلی را محقق میکند و حکم ریاستجمهوری بعدی را برای آنان دو قبضه میکند... .
عبدی در سال 1387 که این نامه را نوشته ، تأکید کرده است که دوست دارد این نامه "به عنوان سندی مکتوب باشد تا در آینده هر کس مسئول و پاسخگوی ادعاهایی باشد که میکند " و افزوده است:
«در مورد نامزدی آقای خاتمی هم گرچه نظراتم را بیان کردهام و حضورش را خیانتی مسلم به جنبش اصلاحات میدانم، اما در صورت حضور، بدون تردید سکوت خواهم کرد، و همه را به انتظار مشاهده آینده نه چندان دور حواله خواهم داد.»