شأن انسان در ایمان و هجرت و جهاد و هجرت مقدمه جهاد فی سبیل الله است. هجرت، هجرت از سنگینیهاست و جاذبههایی که تو را به خاک میچسباند. چکمههایت را بپوش، ره توشهات را بردار و هجرت کن. حضرت امام حسین (ع) در صحرای کربلا انتظار تو را میکشد. چکمههایت را بپوش و ره توشهات را بردار و هجرت کن که پیامبران نیز همه آمدهاند تا تو را از سنگینیها رها کنند و زنجیر جاذبهٔ خاک از دست و پای ارادهات بگشایند.
شهید محمود پیربداغی معاون گردان مالک اشتر لشکر ۲۷ محمد رسول الله از آن مهاجرانی بود که دام تعلقات را برکند و به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام خویش لبیک گفت و خوننامهاش نیز نقشه راهی برای مهاجران الی الله خواهد بود. آنچه میخوانید، گوشهای است از زندگی این عاشق کربلا:
در یکی از روزهای سال ۱۳۴۶ بود که محمود در محله خزانه تهران، کودکی را در شهر ری در هالهای از فقر و تنگدستی گذراند. در پنج سالگی پدرش را از دست داد اما امید به خداوند متعال و تربیت مذهبی خانواده، باعث شد صبر و ایمان را سرلوحه زندگی خویش قرار دهد.
آموختن علم را تا پایان کلاس دوم دبیرستان ادامه داد و سپس در جستوجوی گمشده خویش در بسیج نامنویسی و در جلسات ذکر اهلبیت (ع)، دعای کمیل و نماز جمعه شرکت کرد تا روح بیقرارش را آرام کند.
با وجودی که به ورزش فوتبال و شنا و ماهیگیری علاقه فراوانی داشت، هیچ گاه از خدمت در بسیج و نگهبانی کناره نگرفت.
پیربداغی برای نخستین بار داوطلبانه در شانزده سالگی به جبهه رفت تا در جرگه یاران سپاه خمینی، پرچم اسلام را سرافراز نگه دارد. در تاریخ ۲ /۹/ ۱۳۶۱ سبزپوش دشت شقایق سپاه پاسداران شد و باز هم مردانه در شهر و جبهه در جلوی دشمنان ایستاد تا این که یک بار از ناحیه پا مجروح شد.
او سرانجام در حالی که معاونت گردان مالکاشتر از لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص) را بر عهده داشت، در شب میلاد حضرت حجتبنالحسن (عج) در تاریخ ۶ /۲ /۱۳۶۵ برات شهادت را از مولای عشق حسین بن علی (ع) گرفت و به آسمان پر گشود، اما تاریخ ایران هرگز فراموش نخواهد کرد که دلیرمردی از سپاه خمینی به علت برخورد ترکش به سر، امت روحالله را برای همیشه داغدار خود ساخت. پیکر پاکش را در قطعه ۵۳ ردیف ۱۴۹ شماره ۶ به خاک سپردند.
وصیت نامه: بسماللهالرحمن الرحیم
«قل ان صلواتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین»بگو به درستی که نمازم و عبادتم و زندگیام و مرگم برای پروردگار جهانیان است. انشاءالله به نام الله آن که جان ما در دست اوست و هر لحظه که خودش بخواهد این جان را خواهد گرفت، نگذارید سلاح شهیدی که بر زمین میافتد، همانجا بماند. شما هم بیایید و این سلاح را بگیرید، زیرا این شهیدان به امید شما این سلاح را از دست میدهند و اگر خدای ناکرده نسبت به خون شهدا بیاهمیت باشید، خیانت به اسلام و خانواده شهداست.
این را بدانید که خدا با ما دوست است و او خیلی مهربان است. چرا به سوی او نمیرویم در حالی که خدا میگوید ای بنده من، تو یک قدم بیا و من چند قدم میآیم و اوست که میگوید من با تو دوستم و تو هستی که به من پشت کردهای و اوست که میگوید اگر تو هر موقع که بیایی من تو را قبول میکنم... انشاءالله اعمالمان فقط برای خدا باشد تا در آن دنیا در نزد آقا امام حسین (ع) روسفید و در مقابل علیاکبر (ع) و شهدای اسلام تاکنون سربلند باشید.
مواظب باشیم که خدایی ناکرده اعمالمان شیطانی نباشد والا به گفته خدا در آخرت با دوزخیان هستیم.... اگر موفق به زیارت کربلا نشدیم، باید با خون خود موفق به باز کردن آن بشویم. عظمت جبههها ما را با بودن [در آن] میتوان درک کردند با شنیدن و دلیل امید بیشترم بر این است که خداوند با این هجرت شاید مقداری از گناهانم را بخشوده باشد.
ای مردم هشیار با مشکلات بسازید و اسقامت ورزید و بدانید خون دل خوردن هم خود شرط است و هر کس نمیتواند جزو خون دل خورندگان باشد... بدانید خداوند هر که را دوست بدارد او را در دریای سختیها غرق میکند، میخواهم اگر قرار است مرا از دنیا ببرد با سختترین وضع از دنیا ببرید که بیشتر در نزد او محبوب شوم، چون این درس را از سرورمان حسین (ع) آموختهام.
پیام دیگر اینجانب و دیگر رزمندگان و خدمتگزاران این است که به فرامین امام امت گوش فرا دهید و هر چه بیشتر روی او شناخت پیدا کنید تا لااقل به مقداری از عظمت او پی ببرید تا شیفته او شوید. تا میتوانید برای آخرت خود توشه جمعآوری کنید و دیگران را نیز تشویق به این کار کنید.