با پایان یافتن قرعهکشی جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل و پس از اینکه مشخص شد تیم ملی فوتبال ایران با آرژانتین، نیجریه و بوسنی و هرزهگوین همگروه است، کام شیرین فوتبالدوستان از این قرعه مناسب، با سرازیر شدن سیل بیدلیل «کامنت»های سراسر اهانت و هجو به ستاره ارزشمند فوتبال جهان «لیونل مسی» به تلخی گرایید. تجزیه و تحلیل این گروهبندی از دیدگاه ورزشی بر عهده کارشناسان و اهل فن است؛ اما واکنش بهت آور برخی کاربران ایرانی در هجوم به صفحه شخصی این فوق ستاره فوتبال آرژانتین و جهان از ابعاد متفاوت جامعهشناختی و روابط بینالمللی، به راستی شگفت انگیز است. در برخی اظهار نظرات نیز اگر بگوییم موجب شرمساری ما ایرانیان است، بیراه نگفتهایم.
لیونل مسی فوق ستاره فوتبال آرژانتین است، بسیار خوب. مسی با احتمال قریب به یقین در برابر فوتبال ما بازی خواهد کرد، این هم درست. مسی اگر در برابر تیم ما بازی کند، گل هم خواهد زد، این هم محتمل و درست؛ اما فرستادن نزدیک به پنجاه هزار پیام اینترنتی (همان کامنت معروف) که بسیاری نیز زشت، سخیف و توهین آمیز است، در کجای معادلات ورزش فوتبال قرار دارد و بر چه مبنا و منطقی صورت میگیرد؟
اتفاقا ایشان یکی از باشخصیتترین و محترمترین فوتبالیستهای امروز جهان است که شعور ملی حکم میکند در چنین مواقعی اگر قرار است واکنشی از سوی فوتبالدوستان ایرانی نسبت به ایشان صورت گیرد، فرستادن پیامهایی دوستانه و ابراز خوشحالی از همگروه شدن ایران با این بازیکن ارزشمند جهان است تا درک بالای ملت ایران را به جهانیان نشان دهیم.
در کدام گوشهای از دنیا چنین واکنشهایی نسبت به نامآوران عرصه ورزش میشود که ما ایرانیها انجام میدهیم و در ۲۴ ساعت بیش از ۵۰ هزار پیام ارسال میکنیم؟
با این روند اگر مربیان و سرپرستان و مسؤلان تیمهای معتبر جهانی بر مبنای این حرکات که به سرعت هم رسانهای میشود، از انجام بازیهای تدارکاتی با تیمهای ایرانی سر باز زنند آن گاه واکنش ما چه خواهد بود؟
بیگمان زمین و زمان را به باد انتقاد میگیریم که چرا تمایلی به برگزاری دیدارهای تدارکاتی با تیم ملی ما و حتی تیمهای باشگاهی دیده نمیشود؛ غافل از آنکه «آنکس که باد بکارد توفان درو خواهد کرد» در آن روز باید به این نکته بیندیشیم که این واکنشی است نسبت به حرکاتی که خودمان در چنین روزهایی مرتکب شدهایم.
بیاییم از زاویهای دیگر به موضوع بنگریم: در جام جهانی ۸۸ آلمان، جناب حسین کعبی با ته استوک کفش فوتبال، به صورت ستاره پرتقالی «لوییس فیگو» کوبید، بدون آنکه اصولا نیازی به چنین حرکات خارج از عرف ورزشی در زمین فوتبال باشد. نگاه سرشار از ناباوری و بهت زدگی فیگو نسبت به این حرکت را که با دوربینهای تلویزیونی شکار شد، هنوز در اذهان باقی است. تنها توجیه این حرکات، بیتجربگی، دستپاچگی و ندانم کاری در روبهرو شدن با ستارههای طراز اول جهان و دست و پا گم کردن اعضای تیم ملی در تورنمنتهای معتبر جهان است و بس.
امروز نیز با این واکنشهای بیدلیل و بیبدیل (!؟) ـ و به راستی بیدلیل و بیبدیل ـ از سوی جوانان ایرانی (البته برخی از جوانان ایرانی) اگر در هنگام دیدار ایران و آرژانتین مربی آرژانتینی اعلام کند که با انگیزه تأمین امنیت و سلامت ستاره ارزشمندش «لیونل مسی»، در بازی با ایران از این بازیکن استفاده نخواهد کرد تا در دیدارهای مهمتر آسیب نبیند، آن وقت این اهانتی بسیار بزرگتر نسبت به همه ایران و ایرانیها، نخواهد بود؟
بیتعارف، جای هیچ گله و شکایتی هم ندارد، زیرا «خود کرده را تدبیر نیست». مسؤلیت این تحقیر احتمالی کسی جز این افرادی نیستند که در این روزها با فرستادن پیامهایی موجب دلخوری مسی و دوستدارانش شدند. خیلی دلم میخواهد از یکی از همین حضراتی که پیامهای سخیف و زشت فرستادهاند فقط بپرسم چرا؟ و به راستی انگیزه چنین کاری چیست و این کار چه چیزی را اثبات میکند؟
آیا جز این است که نام ایران و فوتبالدوستان ایرانی رسانهای شده و به عنوان ملتی بیجنبه و بدون ظرفیت معرفی میشویم؟ این حضرات باید بدانند که تخریب چهره ملی، کار بسیار آسانی است، همان گونه که به سادگی در این چند روز چهره ایرانیان خدشه دار شد؛ اما پاک کردن اذهان جهانیان و جا انداختن این حقیقت مسلّم که ایرانیها همه چنین نیستند، به این سادگیها نیست. تلاش رسانهای گستردهای لازم است که به مردم جهان بفهمانیم مردم ایران، بیشتر مردمی با فرهنگ و فهیمند که این اقدام هموطنان نادانشان را مردود میدانند. کما اینکه در دیدار خبرنگاران، آقای مسی در پاسخ کسی که در مورد این کامنتها پرسیده بود میگوید، «فوتبال ایران را نمیشناسم»؛ به همین سادگی اقدام این حضرات را ناچیز میانگارد.
در ابراز شادی فوتبالدستان ایرانی سخنی نیست؛ اما این هم قابل درک نیست که ابراز خوشحالی کردن، چه سنخیتی با هجوم به حریم شخصی دیگران دارد؟ اگر هم قصد تضعیف روحیه ایشان در برابر مدافعان ایران بوده که مروری بر نامهای احتمالی دفاع ایران، قضیه بیشتر به شوخی و خنده میماند.
پس حقیقت این است که با چنین طرفداران فوتبالی که با یک گروه بندی ساده و عادی تیم ملی کشور در یک تورنمنت، چنین عنان اختیار از کف میدهند که هویت ملی کشور را زیر سؤال میبرند، نشان دادهاند که هنوز به آن بلوغ اجتماعی و بینالمللی لازم نرسیدهاند تا بتوانند یک دیدار فوتبال را با آرامش و بدون الفاظ رکیک بیینند و به ستارگان رقیب احترام بگذارند، به نظر میرسد بحث ورود خانمها به استادیومهای ورزشی و به ویژه فوتبال، بحثی بیفایده است، لااقل به این زودیها مقدور نیست.
در چنین اوقاتی دستگیرمان میشود که حق با کسانی است که مدتهاست بحث ورود خانمها به استادیومهای ورزشی را به علت هتک حرمت و رواج الفاظ رکیک غیرممکن میدانند و در مقابل کسانی که معتقدند که چنانچه خانمها وارد استادیومها شوند، تماشاگران مرد و جوان، به دلیل رعایت حرمت حضور بانوان، از فحاشی و حرکات ناپسند خودداری میکنند، به امیدی واهی دل بستهاند، زیرا در این روزها دستگیرمان شد که واکنش فوتبالدوستان در هنگام غلیان احساسات ورزشی، نه تنها قابل پیش بینی نیست که مغایر با معیارها و مبانی حاکم بر جهان ورزش و فوتبال خواهد بود.
نویسنده این نوشته پیش از این اتفاقات بر این باور بودم که با حضور خانمها در استادیومهای فوتبال، الفاظ رکیک و زشت و فحاشیها از فضای ورزشگاهها رخت برخواهد بست، ولی در این چند روز این واقعیت تلخ خودنمایی کرد که با بلوغ ورزشی و اجتماعی دوستداران فوتبال، فاصله زیادی داریم. به این ترتیب ابهام دیگری که رخ مینماید، اینکه واکنش این افراد در هنگام شکست تیم ملی ـ که از ملزومات جاری در رقابتهای ورزشی است ـ چگونه خواهد بود؟ و به فرض که با به ثمر رساندن گل توسط همین آقای مسی، از صحنه رقابتها کنار رویم، در آن زمان چه پیامهایی برایش خواهیم فرستاد؟! خدا میداند!
جوانان احساساتی ما باید بدانند که دنیای امروز، دنیای گردش سریع اطلاعات و دهکده کوچکی است که هر کنش و واکنشی به سرعت به دنیا مخابره وفراگیر میشود. همانطور که در بالا اشاره شد، پاک کردن اذهان جهانیان از کامنتهایی که در این چند روز فرستاده شد، به سادگی مقدور نیست. دستکم تلاش کنیم با کارهایی سنجیده و در شأن ملت، فضای رسانهای که علیه ایران و ایرانی شکل گرفته تا اندازهای تلطیف کنیم.
فرستنده: محمود صباغی
* برای آشنایی با شرایط و نحوه همکاری با «نگاه شما» اینجا را کلیک کنید.