در میان فهرست سرداران دوران دفاع مقدس، نام حاج احمد سیافزاده از نامهایی است که همواره یادآور رشادت و شجاعت بوده و از افتخارات هشت سال دفاع مقدس به شمار میآید.
با عروج او در یکم بهمن سال ۱۳۹۰ یاران و دوستان او و رزمندگان و ایثارگران ایران اسلامی، دوستی عزیز را از دست دادند؛ مردی که نامش لرزه بر اندام دشمن متجاوز میانداخت. یک عمر مجاهدت خستگی ناپذیر احمد سیافزاده، باعث شد که سفر ناگهانیاش که بر اثر عوارض شیمیایی باقی مانده از دوران جنگ نتحملی بود، دلها را به غم بنشاند.
در سالروز پرواز این رزمنده نستوه به روح مطهرش درود میفرستیم و بخشهایی از زندگی افتخار آفرینش را مرور میکنیم.
از حضور در مسجد تا فرار از سربازیحاج احمد سیافزاده که در سال ۱۳۳۵ در شهر اهواز پس از سالها حضور در کلاسهای قرآن و سخنرانیهای مذهبی با شروع مبارزات انقلابی در شهر اهوار با شرکت در جلسات ضد رژیم شاهنشاهی و گروههای مبارز، فعالیت خود را آغاز کرد.
وی در سال ۱۳۵۵ از سوی ساواک تعقیب شد و به علاوه فرار از دوره سربازی، باعث شد به مشهد هجرت کند و یک سالی را در کنار شهیدان فاضل الحسینی و حضرت آیتالله خامنهای، نماینده امام خمینی (ره) در مشهد به فعالیتهای چریکی بپردازد.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در کمیتههای مردمی انقلاب حاضر و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اردیبهشت ۵۸ به عضویت سپاه درآمد و بنیانگذار واحد عملیات سپاه خوزستان منصوب شد.
از حضور در جبهه تا گرفتن مدال فتحبا آغاز جنگ تحمیلی با شوق فراوانی به سوی جبهههای حق علیه باطل شتافت و نخستین مسئولیت ایشان در جنگ تحمیلی، مسئول واحد طرح و عملیات قرارگاه قدس بود که پس از تغییرات در نامگذاری قرارگاهها و چینشهای تاکتیک در رزم سپاه به عنوان مسئولیت طرح و عملیات قرارگاه کربلا (مقدم جنوب) منصوب شد. وقتی در ۲۶ سالگی این مسئولیت بزرگ را در جنگ بر عهده گرفت، با طرحهای بکر و دقیقی که به مسئولین جنگ ارائه میکرد، او را صاحب سبک در طرح و عملیات جنگ مطرح نمود.
نقطه عطف این امر، در عملیات خیبر بود که از طرف فرمانده کل سپاه مأموریت روشن نمودن هور برای هدایت رزمندگان و بالگردها را داشت که این حرکت حاج احمد، مورد تحسین همگان قرار گرفت و به همین دلیل موفق به گرفتن مدال فتح شد.
او که به دلیل مسئولیتش باید در بسیاری از عملیاتها حاضر میبود و خط حد لشکرها، یگانها و همچنین منطقه را از نزدیک رصد مینمود و به همین دلیل بارها مجروح و شیمیایی (فاو) شد، در بسیاری از بازدیدهای مقامات عالیرتبه (مسئولین نظام، نیروهای ملل متحد (UN)، نظامیان خارجی) مسئولیت هدایت و راهبری آنها را عهدهدار بود.
از قرارگاه مقدم جنوب تا فرماندهی دانشکده دافوسبا پایان جنگ تا چند ماه بنا به دستور فرمانده کل قوا، در قرارگاه مقدم جنوب (کربلا) ایفای نقش کرد تا یگانها از خطر حمله احتمالی در امان بمانند. پس از رسیدن به اخذ درجه، از سوی مقام معظم رهبری در سال ۱۳۶۹، در ادامه فعالیتهای خود به تهران فراخوانده و به سمت مسئول معاونت عملیات اداره عملیات ستاد مشترک سپاه منصوب شد و با ایجاد و راهاندازی قرارگاه امنیتی ثارالله (ع) برای شهر تهران و تدوین و بررسی تاکتیکی و عملیاتی دستاوردهای دوران دفاعمقدس (مرکز مطالعات جنگ) به پاسداری از ارزشهای دفاع مقدس پرداخت.
او پس از پایان جنگ تحمیلی وارد عرصه تحصیل دانش شد و در کنار فرماندهان ارشد سپاه، موفق به رسیدن به مدارج تحصیلی لیسانس جغرافیا و فوقلیسانس علوم سیاسی و روابط بینالملل از دانشگاه تهران و نیز کارشناسی ارشد مدیریت علوم دفاعی شد.
او در سال ۷۴ وارد دانشکده فرماندهی و ستاد (دافوس) و با فرماندهی ایشان، این دانشکده استراتژیک و مهم سپاه، تبدیل به اصلیتری مرکز تربیت فرماندهان شد. از مهمترین فعالیتهای ایشان در کنار دیگر عزیزان، تصویب رشته تحصیلی مدیریت امور دفاعی به عنوان یک رشته دانشگاهی با ظرفیت معلوم در وزارت علوم و تحقیقات بود که به تصویب رسید.
حاج احمد از جمله فرماندهانی بود که پس از پایان جنگ تحمیلی همواره به مناطق عملیاتی سرکشی میکردند و طرح یادمانهای مناطق جنگی با نظر ایشان ساخته شد و تا آخر عمر، وقت خود را صرف بازگو کردن و روایتگری ایثار و جانبازیهای همرزمان شهید خود کرد و با حضور در مناطق عملیاتی جنوب و غرب به تشریح هشت سال دفاعمقدس میپرداخت.
او با همکاری مستمر و دلسوزانهای با سازمان صدا و سیما، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاعمقدس، ستاد مرکزی راهیان نور، بسیج دانشجویی، بسیج اساتید و... در جهت نشر فرهنگ ایثار و شهادت و انتقال تجربیات و ارزشهای دوران طلایی دفاع مقدس به نسل سوم انقلاب (افسران جنگ نرم) بود.
... و پرواز.... سرانجام این سردار بیادعا، حاج احمد سیافزاده در اول بهمن ۱۳۹۰ در شب وفات حضرت رسول اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) به علت عارضههای شیمیایی دعوت حق و یاران شهیدش را لبیک گفت و در روز شهادت امام رضا (ع) با حضور قشرهای مردم، امت شهید پرور، نماینده ویژه مقام معظم رهبری، مسئولین عالی رتبه نظام، فرماندهان و رزمندگان دوران دفاع مقدس و سایر مقامات کشوری و لشکری، تشییع و در کنار گلزار شهدای گمنام بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
*** *** ***
به آگاهی میرساند، مراسم دومین سالگرد پرواز این سردار سرافراز روز پنجشنبه، سوم بهمن ماه از ساعت ۱۸ با حضور یاران و همسنگران وی در تالار خلیج فارس باغ موزه دفاع مقدس برگزار میشود. در پایان بخشهایی از سخنرانی دکتر محسن رضایی، دبیر محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام در مراسم بزرگداشت این سردار سرافراز سپاه اسلام را تقدیم میکنیم:
آقای احمد سیافزاده، یکی از فرزندان امام و جوان پاکدل و فدایی اسلام و قرآن بود که به خیل جوانان عزیز و بدون ادعا پیوست و ملت ایران و اسلام عزیز را از تنهایی نجات دادند.
وی انسان مجاهدی بود؛ یعنی از زمانی که هنوز انقلاب پیروز نشده بود و امام دستور دادند خدمت در ارتش شاه مشروعیت ندارد و باید بیرون بیایند، ایشان از خدمت فراری بود و در صف نیروهای انقلابی فعالیت میکرد.
ایشان در تمام سالهای جنگ، کردستان و حوادث گوناگون با مجاهدت کامل و در راه خدا زحمت کشید و پیش آمد. در حقیقت ایشان یکی از جوانان تحول یافته نفس امام خمینی (ره) بود. امام خمینی (ره) خیلی از جوانان کشور را متحول کرد و ساخت. آقای سیاف یکی از آنها بود.
بنده خاطراتی زیادی از ایشان دارم که به بیان یکی از آنها میپردازم.
جنگ در سال ۶۲ و ۶۳ به بنبست رسیده بود؛ یعنی ضمن اینکه بسیاری از سرزمینها آزاد شده بود، وضعیت به گونهآی درآمده بود که راهی برای انجام عملیاتهای موفق نمیدیدیم. منطقهای به نام هور الهویزه را که سرزمینی آبگرفته در وسعت ۹۰ کیلومتر در حدود ۳۰ کیلومتر که دریاچهای باتلاقی بود، انتخاب کردیم تا از این منطقه وارد شویم و بلکه بتوانیم دروازهای باز کینم و این جبهه به بن بست رسیده را جلو ببریم.
معمولا هر عملیات بخشهایی مانند: عملیات، اطلاعات، بهداری، مهندسی، لجستیک دارد که همه اینها باید دست در دست هم دهند تا عملیات شکل بگیرد و هر کدام که نقص داشته باشد، همان نقص روی قوتهای دیگر اثر میگذارد و حتی قوتهای دیگر را ناکام میکند.
در این عملیات نیز جایی رسیدیم که باید عملیات شروع میشد و همه چیز هم آماده بود، ولی گرفتاری این بود که چگونه از بین این نهرها و زمین باتلاقی که نظم خاصی نداشت، گذشت، به طوری که اگر کسی مسلط نبود، پیچیدگیهای نهرها بعد از چند ساعت حرکت، او را به جای اول خود برمیگرداند.
میگفتیم یک راهی برای حل این مشکل پیدا شود، چرا که این لشکرها اولا نباید راه را گم میکردند و غیر از آن شروع بموقع و سرساعت عملیات بود که اگر لشکری، کمی عقب یا جلو عمل میکرد، دشمن بیدار و آماده میشد و تمامی لشکرها با خطر روبهرو بودند؛ برای همین، هماهنگی عمل لشکرها و هدایت در مسیر کمتر از شناسایی، هواپیما و توپخانه نبود.
پس از مدتی آقای سیاف آمدند و گفتند ما میتوانیم کاری بکینم. فانوسهایی در شب میگذاریم و از آن طریق قایقها بتوانند مسیر را تا سر خط دشمن پیش ببرند.
کاری دشوار بود. اولا نصب سی کیلومتر فانوس و دوم اینکه دشمن هم متوجه نشود.
همه با ناباوری طرح را نگاه میکردیم و میگفتیم حال غیر از این طرح آقای سیاف طرح دیگری را نیز دنبال کنیم.
پس از دو یا سه روز احمد سیافزاده آمد و طرح را توضیح داد و گفت که این طور عمل میکنیم و وسایل آماده شده تا آن را نصب کنیم. آنقدر بنده و همه فرماندهان و برادران خوشحال شدیم که گویی یک هدیه آسمانی به ما دادند و همینطور شد.
شب عملیات همین فانوسها نیروهای ما را درست تا سرخط دشمن بردند و ما هم یک قایق گم نکردیم و یک تن هم کم نشد.
آقای سیاف زحمت زیادی کشیدند. ایشان انسان خستگی ناپذیری و فردی بدون ادعا و انسانی بسیار دقیق بود.
بسیار متعهد و دلسوز و با دقت کارها را پیگیری مینمود. در پیاده کردن کالک و نقشه، تعیین خط حد یگانها و ابلاغ دستور عملیاتی بسیار پیگیر بود.