نیکی آر. کدی در سال ۱۹۳۰ در بروکلین نیویورک متولد شد. وی کارشناسی تاریخ و ادبیات را در کالج رادکلیف (دانشگاه هاروارد)، کارشناسی ارشد را در دانشگاه استانفورد و دکترایش را از دانشگاه کالیفرنیا ـ برکلی در رشته تاریخ خاورمیانه به پایان رساند. تخصص او تاریخ ایران معاصر است. کدی از سال ۱۹۶۱ مدرس «تاریخ خاورمیانه و ایران» در دانشگاه لس آنجلس است.
به گزارش «تابناک»، کدی در تحلیل خود از چرایی وقوع انقلاب ایران، تلاش کرده تا همزمان به عوامل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ایران، که در تاریخ معاصر (از قرن نوزدهم میلادی و آغاز رویارویی اجتنابناپذیر ایران با غرب) شکل گرفتهاند، توجه داشته باشد؛ به عبارت دیگر، نیکی کدی از جمله تحلیلگرانی است که رهیافتی چندعلتی برای تبیین انقلاب ایران در پیش گرفته است.
نیکی کدی بر این باور است، ایران از نظر تعداد و عمق نهضتهای شورشی و یا انقلابی در دنیای مسلمانان، هندو و یا غرب نظیری ندارد. او ایران را تنها کشور مسلمانی میداند که در یکصد و پنجاه سال اخیر، یک سلسله نهضتهای بزرگ را تجربه کرده که دستکم در کوتاه مدت موفق بودهاند؛ بنابراین، پرسش اساسی او، این است که چه خصوصیاتی ایران را به حدی انقلابخیز کرده که نسبت به دیگر کشورهای مسلمان، انقلابها و شورشهای بیشتری داشته است؟
کدی عوامل دخیل در این زمینه را به عوامل منحصر به فرد و غیر منحصر به فرد ایران تقسیم کرده است. به باور او، عوامل منحصر به فرد جامعه ایران، که زمینه را برای بروز قیامها و انقلابها در یکصد و پنجاه سال اخیر فراهم کردهاند، عبارتند از واکنش هویت فرهنگی قدرتمند ایران به حضور امپریالیسم، ثنویتگرایی ذهنی (اعتقاد به تقابل خیر و شر) در ایران و نقش ویژه علمای شیعی ایرانی.
وی دو عامل را نیز به عنوان عوامل غیر منحصر به فرد در انقلاب خیر بودن جامعه ایران ذکر میکند: تکیه حکام به قدرتها و درآمدهای خارجی و وضعیت خاص اقتصادی.
در این میان، مواردی که کدی به عنوان تأییدی بر اهمیت نقش روحانیت شیعه در انقلاب ایران معرفی میکند، در نوع خود جالب توجه است. به اعتقاد کدی، این عامل به طور مؤثری در بسیاری از قیامها و انقلابهای ایران معاصر دخیل بوده است. سلسله مراتب روحانیت در ایران، با جمعآوری مستقیم حقوق شرعی و نیز اوقاف، از نظر مالی و اقتصادی یک نهاد خودکفا بود؛ افزون بر آنکه توقف علمای بزرگ مذهبی در عراق، باعث تقویت هر چه بیشتر استقلال علما شده بود.
بسیاری از فعالیتهایی که در کشورهای مدرن جزو وظایف دولت است، در ایران زمان قاجار به دست علما انجام میشد. این فعالیتها شامل آموزش در همه سطوح و انواع فعالیتهای قضایی ـ حقوقی و خدمات اجتماعی و رفاهی بود؛ افزون بر آنکه علما و بازاریها در ایران معمولاً به یک خانواده تعلق داشتند.
بیشتر درآمد علما با پرداخت حقوق شرعی بازاریها تأمین میشد. از قدرت علما در ایران همین بس که «اگر یک مجتهد طراز اول نظر میداد که فلان سیاست دولت باید عوض شود و یا اینکه فلان حاکم بد عمل میکند، مقلدین آن مجتهد، حرف وی را اطاعت میکردند و نه نظر حکومت مرکزی را».
کدی نمونههای رهبری روحانیت را در جنبش تنباکو، انقلاب مشروطه و نیز انقلاب اسلامی میبیند. او با عدهای از نویسندگان در داخل و خارج ایران که به تازگی گفتهاند نقش علما در این نهضتها اندک بوده، موافق نیست.
او در بخشهای دیگری از تحلیلهای خود که به ریشههای انقلاب ایران اختصاص دارد، به ذکر مفاهیم بنیادین گفتمان شیعه میپردازد که به اعتقاد وی در شکل دهی به جنبش انقلابی ایران در ایران نقش داشته است:
۱ ـ مهدویت: کدی به هنگام ذکر مفاهیم بنیادین گفتمان سیاسی شیعه، نخست «مهدویت» را مدنظر قرار میدهد. وی یکی از دو مفهوم متعالی و غایتانگارانه را مهدویت میداند و از آن رو که مفهوم مهدویت به خاطر بار معنایی خاصی که دارد، از وضع ظلم و فتنه حکایت میکند، آن را برخوردار از توان بالایی برای معارضهجویی با احکام غیرمشروع میداند.
نکته قابل توجه دیگر برای کدی این است که «رهبر اصلی این حرکتها، شخص حضرت مهدی موعود (عج) معرفی میشود و داعیه رهبران جنبش آن است که خواهان براندازی ظلم و بنای عدالت به تأسی از آرمان مهدی موعود هستند».
۲ ـ شهادت: وی به عنوان دومین مفهوم بنیادین گفتمان شیعی به «شهادت فرزند حضرت علی ـ علیه السلام ـ که از جمله رخدادهای محوری در حیات سیاسی ـ اجتماعی شیعی به شمار میآید»، اشاره میکند. کدی با ذکر نتایج پژوهشهای ماری هرکلند، انسانشناس معروف، در مورد معنای شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ چنین پیش میرود که در گذشته تلقی مردم از امام حسین ـ علیه السلام ـ به عنوان یک رابط معنوی بین مردم و خدا بود.
اما از منظر انقلابیون در دهه ۱۹۷۰، امام حسین ـ علیه السلام ـ رهبری شجاع است که علیه نابرابریها و به منظور برپایی عدالت قیام میکند و در راه خدا به شهادت میرسد». آنچه نظر کدی را به خود جلب کرده، آنکه در تمامی مبارزات شیعی، شاه و اطرافیانش با یزید، و مخالفان شاه با امام حسین ـ علیه السلام ـ و یارانش مقایسه میشوند.
۳ ـ گرایش انقلابی: کدی اشاره میکند که از دید شیعیان، همگان موظف به اطاعت از فرامین مجتهدی هستند که نسبت به سایر مجتهدان «اعلم» است. وظیفه اصلی مجتهدی که در این منصب قرار میگیرد، اجتهاد در حوزه مسائل حکومتی و تعیین و تکلیف نحوه اداره امور حکومتی است.
عوامل مزبور همراه با تضعیف دولت رسمی در سالهای پیش از ۱۹۲۵ موجب شدند تا علمای شیعی در ایران از موقعیت ممتازی برخوردار شوند. از سوی دیگر، وی ایران را در دهه ۱۹۷۰ عرصه ظهور و جولان دو فرهنگ معرفی میکند: فرهنگ غربگرایی تازهای که در میان طبقات متوسط پا گرفته و زاییده سیاستهای بلندپروازانه و ارتباطات گسترده شاه با آمریکا بود و فرهنگ سنتی که از اسلام سرچشمه میگرفت.
تضادی که لاجرم بین این دو فرهنگ رخ داد، برای ایران سرنوشت ساز بود. اینجاست که از امام خمینی (ره) به عنوان یکی از مجتهدان اعلم یاد میکند و چنین اظهار میدارد: «انتقادات امام خمینی به رژیم شاه و برنامههای آن و همچنین ارادت بیش از حد شاه به آمریکا و رابطه وسیعش با اسرائیل در مجموع، نیل به این نتیجه را تسریع بخشید و بدین ترتیب، جناح مذهبی به رهبری امام خمینی سردمدار میدانسازی با شاه شد و باید به حکومت اسلامی به عنوان راهحلهایی در گروهها ریشه دوانید».