همه چیز اینقدر آهسته و در سکوت تغییر کرده و متحول شده که باورش سخت است بپذیریم تا یکی دو دهه پیش پدر و مادرها در سن بیست سالگی فرزند داشتند در حالی که اکنون گاه سی و چند ساله تازه نوزاد داری میکنند.
به گزارش «تابناک»، از جمله معایبی که در سالهای اخیر گریبان خانواده های گرفتار و دیر تشکیل شده ایرانی را گرفته، پدیده تک فرزندیست؛ اینکه والدین ترجیح میدهند یک فرزند بیشتر نداشته باشند و آنچنان به این قانون نانوشته پایبندی نشان میدهند که میتوان تصور کرد در آیندهای نه چندان دور، جمعیت کشور به شکلی همه گیر متشکل خواهد بود از نسبت مستقیمی از پدر و مادر به عنوان هسته مرکزی خانواده و یک فرزند دختر یا پسر.
همین دور نمای نامطلوب موجب شده که مسئولان به تکاپو افتاده و در نکوهش و ضم تک فرزندی تلاش کنند و راه مقابله با کاهش نرخ زادآوری را در برداشتن محدویت های تعداد فرزندان یافته و گاه اینقدر بر شوری آش بیفزایند که معرفی فردی که در سی و چند سالگی چندین فرزند قد و نیم قد دارد را در دستور کار قرار دهند اما لختی نیاندیشند که چرا تک فرزندی تبدیل به رسم امروز جامعه ایرانی شده است؟
ناگفته پیداست که پاسخ به این سوال هم سهل است و هم ممتنع؛ از این روی که همگی مان برای آن جواب داریم ولی جامعه در عطش نیافتن این جواب ها در حال سوختن است. همه میدانیم که بالارفتن سن ازدواج، مشکلات اقتصادی و معیشتی، بیکاری، حاشیههایی که گاه متن را متاثر از خود میکنند مثل سربازی یا تحصیلات عالیه و فوق عالیه، مسکن و موارد متعدد دیگری از این دست موجبات گرایش جوانان (اگر بتوان والدین سی و چند ساله تا چهل و چند سالهای که تک فرزندی را برگزیده یا پذیرفتهاند، جوان لقب داد!) به این پدیده شده اما شاهدیم که مسئولان تنها آسمان و ریسمان کرده و برای حل یکی از این موانع نیز اقدام عملی و برنامه زمانی ندارند؛ چه برسد که بخواهند تمامی موانع را مرتفع کنند.
کافی است تا با طرح پرسشی شبیه «
اصلیترین دلایل تاخیر در ازدواج و کاهش نرخ فرزندآوری کدام است؟»، به سراغ افکار عمومی برویم تا دریابیم که اکثریت قریب به اتفاق جوابها در محدوده مورد انتظارمان قرار میگیرند و با علم به این موضوع شگفت زده شویم از اینکه میبینیم برخی با طراحی پوستر و شاد نشان دادن یک خانواده پرجمعیت سعی بر این دارند که خانوادهها را به فرزندآوری تشویق کنند!
این در حالی است که اگر کمی درباره این موضوع تعمق کنیم، درخواهیم یافت تک فرزندی صرفا معلولی سات که علت بروز و ظهور آن چه بسا مجموعهای از عوامل متعدد باشد اما بیش از هر چیزی زاییده افزایش سن ازدواج است.
این مهم زمانی ثابت خواهد شد که بدانیم با افزایش سن ازدواج، همه شئونات زندگی افراد دچار تحول میشود؛ هم نیروی طراوت و شادابی جوانی کاسته شده و پیرو آن قدرت جسمانی و تمایلات و کششهای غیر جسمانی افراد تحلیل میرود و هم قدرت ریسک پذیری و روحیه پدر و مادران دچار تغییر شده و ذره ذره عاقبت اندیشی به شکل محافظه کارانه خود بروز کرده و حتی قدرت باروری افراد نیز متاثر از سنشان روبه زوال میرود و چه بسا میتوان گفت تا حدود زیادی تک فرزند شدن ایشان طبیعی خواهد بود.
به عبارت بهتر، تحت تاثیر افزایش سن ازدواج، خانوادهای که دیر شکل یافته و دیر قوام گرفته، فرصت کوتاه تری برای فرزندآوری در اختیار دارد و هر چه زمان سپری شود، این فرصت کمتر و کمتر شده و احتمال تک فرزندی و یا حتی زندگی مشترک بدون فرزند فزونی مییابد.
اگر به این موارد، گسسته شدن سیستم سنتی آموزش نگهداری از فرزندان را افزوده و دور شدن خانوادههای جوانی که از ازدواج افراد میانسال شکل گرفته، از گنجینه تجربه پدران و مادران را هم در نظر بگیریم، درخواهیم یافت که نه امثال افزایش مرخصی زایمان، نه برداشتن محدودیتهای فرزند آوری، نه تکیه بر پوستر سازی و نصب بنر و راهکارهایی از این دست، هیچ کدام نمیتواند گره گشای مشکلات موجود باشد چراکه همه بر مبنای دیده شدن نشدن مشکلاتی بزرگ و ریشه دار همچون کوه طراحی شده و قصد دارند با ظرافتی در حد دیدن مو، به کسانی که لذت فرزند داشتن را چشیدهاند، بگویند که داشتن چند فرزند لذت بخش تر است!
عبث بودن تشویق پدر و مادرهایی که فرزند دارند -و پیه مشکلات احتمالی همراه با آن را به تن مالیده و از لذت های همراه با فرزند داشتن نیز اشباع شدهاند- به افزایش تعداد فرزندان، به حدی آشکار است که نمیتانیم چگونه توجیهش کنیم اما نگرانی آنجاست که در سایه بی توجهی به بدیهیات، فرصتی در حالی سوختن است که چه بسا جبران ناپذیر باشد؛ فرصت حل مشکلات قرار گرفته در سر راه ازدواج جوانان که فرزندآوری تنها یکی از صورت های ناخوش آن است.