یکی از اختلافات با آقای احمدینژاد این بود که چه دلیلی دارد 10تا کارخانه 50هزار سانترویفیوژی بسازیم. مگر امکانپذیر است و مگر معقول است.
علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی در گفتگو با شرق اظهار داشت: یکی از اختلافات با آقای احمدینژاد این بود که چه دلیلی دارد 10تا کارخانه 50هزار سانترویفیوژی بسازیم. مگر امکانپذیر است و مگر معقول است.
مهمترین محورهای سخنان علی لاریجانی بدین شرح است:
- اشکالی ندارد که مسئول مذاکرهکننده هستهای خود وزیر باشد. این تصمیم از یک جهاتی میتواند مثبت باشد چراکه دیپلماسی هستهای و دیپلماسی سایر بخشهای کشور با هم کار میکنند، که آن موقع باید دبیرخانه این هماهنگی را انجام میداد. از یک جهت وزیرخارجه سرش شلوغ است و شاید در این ماجرا این قدر وقت نگذارد.
- پرونده هستهای هنوز هم در دست شورایعالی امنیت ملی است و فقط مذاکرهکننده در وزارت امورخارجه است اما خود پرونده به وزارت امور خارجه منتقل نشده است.
- هیچوقت نظام ما در مساله هستهای دنبال این نبود که مذاکره نکند. این حرفی که میگویند ایران میز مذاکره را ترک کرد، ژستهای دروغین است.
- این امکان وجود داشت که پرونده هستهای زودتر بسته شود. در دورههای مختلفی زمینه برای رسیدن به تفاهم باز بود. آن موقع دانش هستها ی ایران این مقدار پیشرفت نکرده بود. ولی میشد غرب این قدر دردسر برای خودشان و دیگران ایجاد نکنند. آنها فکر میکردند ما به چیزی دست پیدا نخواهیم کرد و برای دست گرمی کارهایی میکنیم
- سهم طرف مقابل در عدم تفاهم خیلی بیشتر از طرف داخلی است.
- در زمانی که با سولانا مذاکره میکردیم سههزار سانتریفیوژ داشتیم. پیشنهاد ایشان این بود که بیاییم و سقف سههزار را قبول کنیم. اصل قضیه قابل بحث بود و این شروع یک تفاهم بود. اما درست همان موقع مسایلی در کشور رخ داد. بحثهایی درباره اینکه پرونده هستهای ایران تمام شده و اصولا مذاکره لازم نیست. اینکه ما عبور کردیم و لازم است ده کارخانه 50هزار سانتریفیوژی در کشور بسازیم و از این حرفها. این موضعگیریهای داخلی آنها را دچار اشتباه فکری کرد که گویا داستان چیز دیگری است.
- یکی از اختلافات با آقای احمدینژاد این بود که چه دلیلی دارد 10تا کارخانه 50هزار سانترویفیوژی بسازیم. مگر امکانپذیر است و مگر معقول است. ما یک کارخانه 50هزار سانتریفیوژی هم داشته باشیم برای خیلی از نیازهای کشور جواب میدهد. بهویژه با درنظرگرفتن منابع اورانیوم. دلیلی ندارد یک حرفی بزنیم که از آن سوءاستفاده شود و شدنی هم نباشد. الان آن 10کارخانه سانتریفیوژی که میگفتند، کو؟ هفتسال گذشته، مگر امروز ما 10کارخانه سانتریفیوژ داریم؟ چرا خب اصلا باید چنین حرفی زده شود. من در کل اختلاف مدیریتی را حس میکردم، ایشان مسوولیت اجرایی کشور را داشت و دلیلی نبود که مزاحم این قضیه باشیم.
- با طرح مسائلی مثل هولوکاست مخالف بودم. ببینید هولوکاست میتواند یک مساله تاریخی باشد، عدها ی میتوانند آن را قبول کنند و عدهای هم میتوانند آن را قبول نکنند. بههرحال طرح این مسأله فضا را تغییر داد،
- من اصلا شکایتی از آقای احمدینژاد بخاطر پخش فیلم در مجلس نکردم و قبول نداشتم که مساله ایشان از طریق شکایت قابل حل است، آقای احمدینژاد میخواست بگوید اینها پشت صحنه است و یک پاش در دو قوه دیگر است که چنین کارهایی انجام میشود. ایشان این همه اعتقاد داشت که قانون اساسی باید اجرا شود! باید میدانست که اصل 25 قانوناساسی درباره شنود مسایلی وجود دارد. خب سوال این است که چرا این اصل قانونی را رعایت نکردند؟ اصلا این چه ربطی به مجلس دارد. در کشور ما خانوادههایی هستند که برادر یکجور است و خواهر یکجور، هرکسی شأن خودش را دارد. پیگیری حقوقی و قضایی در حال انجام است اما به من مربوط نیست. دخالت نمیکنم.
- مسأله بابک زنجانی خبط مدیریتی بود. به یک معنا فساد نیست بلکه سهلانگاری است. وزرایی که این را نوشتند به قصد فساد ننوشتند اما خروجیاش فساد شد. نیتشان دورزدن تحریمها بود اما این آدم سوءاستفاده کرد.