پس از نمایش فیلم ارزشمند «بوسیدن روی ماه» اثر ارزشمند همایون اسعدیان در تلویزیون که روایت دو مادر شهیدِ مفقودالاثر در واپسین روزهای عمرشان را به تصویر کشیده، شاهد ایجاد فضاسازی عجیب درباره این فیلم بودهایم و درباره سانسور نشدن یکی از سکانسهای این فیلم، مباحثی مطرح شده و سخن از عبور از خطوط قرمز چند دهه اخیر صداوسیما به میان آمده؛ اما آیا واقعاً چنین چیزی شده و در صورت چنین رخدادی، ثلمهای به خانوادههای ایرانی وارد آمده است؟
به گزارش «تابناک»، وقتی همایون اسعدیان در پی ساخت اثری با محوریت دو پیرزن رفت و در حاشیه این دو کاراکتر، سکانسهای محدودی با نقشآفرینی مسعود رایگان، صابر ابر، سعید پورصمیمی، شاهرخ فروتنیان و شبنم مقدمی در نظر گرفت و شیدا خلیق که قرار بود مکمل بازی این دو پیرزن باشد، سابقه برجستهای نداشت و مضمون فیلم نیز درباره مادران شهید ذکر شد، تصور میرفت این اثر یک شکست جدی برای همایون اسعدیان و منوچهر محمدی خواهد بود و در اصطلاح درنخواهد آمد.
با این حال «بوسیدن روی ماه»، محصول کستینگ که این دو چهره کارکشته در نظر گرفته بودند، تحسین منتقدان و البته حمله گروهی دیگر را در پی داشت. اسعدیان که با «طلا و مس» فضای سینمای متفاوتی را تجربه کرده بود، حال با «بوسیدن روی ماه» نشان داده بود میتوان با کمترین بودجه، اثری فاخر خلق کرد که هم نقد اجتماعی جدی و هم مفهومی ارزشی را در خود جای داده باشد و چنان راهی را در پیش بگیرد که حتی مخاطب نه چندان معتقد با این مفاهیم را نیز با خود همراه کند.
بر پایه داستان این فیلمِ دارای ریتم آرام و روان، احترام السادات (شیرین یزدان بخش) و فروغ (رابعه مدنی) دو مادر سالخوردهای هستند که سالها چشم به راه بازگشت فرزندانشان از جبهه جنگ هستند و اکنون در غم دوری فرزندشان، دوستی بسیار نزدیکی به یکدیگر پیدا کردهاند. آنها هر هفته به ستاد شهدا میروند تا خبری از فرزندانشان بگیرند، ولی همیشه به آنها گفته میشود خبری از فرزندانشان نیست.
در یکی از همین مراجعات که احترام السادات به تنهایی به ستاد شهدا رفته، به او گفته میشود که جسد فرزندش پیدا شده و به زودی آن را تشییع خواهند کرد؛ اما احترام السادات به علت رعایت حال فروغ که به سرطان مبتلا شده و پزشکان هم گفتهاند، مدت زمان زیادی زنده نخواهد بود، از فیض یکی از مسئولان (صابر اَبَر) خواهش میکند تا به فروغ بگوید، جسد پیدا شده متعلق به پسر اوست، ولی مسئول ستاد به شدت با این تصمیم مخالفت میکند و در مقابل با اراده حاجی مصطفوی مسئول سابق مواجه شد که حال او کنار گذاشته شده و در گورستان ماشین فعالیت میکند و به نوعی نماد فراموشی یک نسل است.
مخالفتها توسط برخی اشخاصی شکل گرفت که با کاراکتر صابر ابر همذاتپنداری کردند؛ صابر ابر نماد برخی جوانها تعبیر شد که قصد بالا کشیدن خود را به هر شکل ممکن دارد و با واکنش حاجی مصطفوی (مسعود رایگان) که سابقاً خود از مسئولان بوده، روبهرو میشود که در سکانسی به فیض (صابر اَبَر) میگوید: «نمیدونم از کجا اومدی ولی میدونم کجا میخوای بری» و این جریان تا همین جا ادامه دارد؛ جریانی که حال به نمایش این فیلم در تلویزیون بدون حذف یک سکانس نقدهایی وارد کردهاند، ولی ظاهراً به جز این جریان، حساسیتی در این باره پدید نیامده است.
در سکانسی که ظاهراً به باور این جریان باید سانسور میشده، شیدا خلیق دختری که با احترام السادات (شیرین یزدان بخش) زندگی میکرده، تلفن را به احترام السادات میدهد و میگوید: «تلفن با شما کار دارد... میگوید من مصطفویام» و در حین گفتوگوی تلفنی احترام السادات، از فروغ خانم، پیرزن دیگر قلیان را میگیرد و پک میزند و پس از پایان تلفن احترام السادات به شوخی به او میگوید: «دوست پسر پیدا کردی؟» که با واکنش احترام السادات مواجه میشود.
این سکانس از تلویزیون پخش شد و اتفاقی نیز نیفتاد؛ اما به باور برخی، باید این سکانس که از خطوط قرمز چند دهه اخیر تلویزیون در نشان دادن قلیان کشیدن زنان و به کار بردن لفظ «دوست پسر» گذشته، پخش نمیشد! شاید در نقد این دیدگاه که همچنان مدافع سانسور اتفاقات روز جامعه است، تنها بتوان به مخاطب شبکههای ماهوارهای ارجاع داد که یکی از دلایلش در فشار گذاردن متولیان برای نمایش ندادن تصویر واقعی (ولو نه چندان دلچسب) از جامعه و ارائه چهرهای روتوش شده از فضای جامعه ایرانی است.
حقیقتاً این نوع رویارویی با اتفاقات تاکنون چه دستاورد و بازخورد مثبتی داشته که بتوان از این پس نیز با چنین رویکردی ادامه داد؛ آیا بهتر نیست از روند تازهای که در رسانه ملی نشانههایش به چشم میخورد، حمایت کرد؛ روندی که اعتماد مخاطب را به تلویزیون به طور خاص به عنوان آیینه زندگی هر ایرانی بیشتر خواهد ساخت.