دکترسيد عطا تقوي اصل در سرمقاله ابتکار نوشت:
فکر ايجاد عراق به صورت يک دولت مجزا از ابتکارات بريتانيا است، که به اهميت استراتژيک بين النهرين پي برده بود. تا قبل از ايجاد به صورت يک دولت عربي، بغداد، بصره و موصل استانهايي از امپراتوري عثماني به شمار مي رفتند و هيچ تقاضايي از طرف مردم بومي براي ايجاد يک دولت عراقي نشده بود. تعداد کمي عراقي، دولتي را که بريتانيا براي آنها ترتيب داده بود، به عنوان نتيجه ي طبيعي و يا جانشين تمدن بزرگ بين النهرين که در دره دو رود دجله و فرات شکوفا شده بود، قبول داشتند. متاسفانه، در عراق همه شرايط براي يک فرايند سياسي منازعه آميز و فراگير قومي و مذهبي آماده است؛ اين کشور به لحاظ قومي آنقدر نا همگون است که نمي توان پاسخ روشني براي اين پرسش يافت که مردم عراق کيستند؟ در هنگام استقلال عراق، (1932) جمعيت اين کشور از 21درصد عرب زبانهاي سني 14درصد کرد زبانهايي اکثراً سني، 53درصد عرب زبانهاي شيعه، 5درصد عرب زبانهاي غير مسلمان عمدتاً مرکب از يهوديان بغداد و 6درصد ساير گروههاي زباني و مذهبي مانند ترکمن هاي سني مذهب در شمال عراق و مسيحيان آشوري تشکيل مي شد.
شاه فيصل، حاکم عراق در سال1933 اظهار تاسف کرد و گفت از عراقي ها چيزي باقي نمانده جز توده اي غير واقعي از انسان ها، افرادي که از هر نوع ايده وطن پرستانه محرومند، لبريز از سنت ها و پوچي هاي مذهبي و به هيچ پيوند مشترکي تعلق ندارند، گوش به شيطان سپرده اند، مستعد هرج و مرج هستند و پيوسته آماده اند تا در برابر هر حکومتي در هر کجا قيام کنند.
روابط سياسي ايران با کشور عراق از زمان استقلال اين کشور در سال 1932 م تا کنون، دوره هاي کوتاهي از همگرايي و زمانهاي طولاني از رقابت منطقه اي را تجربه کرده است. عراق کشوري که بخش مهمي از آن بر روي ويرانه هاي تمدنهاي بين النهرين پيش بيني شده بود؛ در همان ابتداي استقلال، از مرزهاي جغرافيايي ترسيم شده به وسيله استعمارگران ناراضي بود؛ نقطه شروع اختلافات منطقه اي ايران و عراق از مقطع حکومت عبدالکريم قاسم کليد خورد؛ وي با استفاده از يک نام جعلي به جاي خليج فارس، آغاز کننده اين سناريو بود.
بعدها، حزب بعث عراق با استفاده ي حداکثري از تعارضات ايدئولوژيک دوران جنگ سرد و با ادعاي باز پس گيري بخشي از قلمرو جغرافياي سياسي ايران به استناد عهدنامه هاي ناتمام بين ايران و عثماني و ترکيب آن با اختلافات قومي و مذهبي، بنيانگذار اصلي رقابت منطقه اي بين ايران و عراق به طور خاص و ايران با جهان عرب به طور عام شد. حزب بعث براي خروج عراق از بن بست جغرافيايي در دسترسي محدود به آبهاي آزاد، دست به قماري خطرناک زد تا با هدايت مطالبات تاريخي اعراب به سمت ايران و بهره برداري از تغييرات ژئوپليتيک منطقه، موجب تحميل جنگ 8 ساله به ايران با حمايت هاي مالي، زميني، بين المللي و لجستيکي جهان عرب و قدرتهاي فرامنطقه اي از عراق و تحميل تلفات جاني و مالي جبران ناپذيري بر دو کشور شود و روابط سياسي ايران با جهان عرب را با شکاف جدي مواجه کند. صدام براي عملياتي کردن منويات توسعه طلبانه و افزايش فضاي حياتي کشورش به شيوه هيتلر عمل کرد. نقش و پيامدهاي به جاي مانده از عملکرد حزب بعث در تعميق واگرايي منطقه اي، همچنان باقي است.
با سرنگوني حزب بعث؛ عراق با رويکردي جديد وارد قرن بيست ويکم شد و با به قدرت رسيدن شيعيان، دو کشور با بسياري از موضوعات چالش برانگيز گذشته فاصله گرفتند؛ اما هنوز زود است تا در مورد چشم انداز آينده ي روابط سياسي دو کشور و اينکه آيا مسير همگرايي را طي خواهند کرد يا واگرايي، اظهار نظر قطعي کرد؛ از دلايل اصلي چنين ترديدي در نحوه ي فائق آمدن ساختار سياسي عراق بر چالشهاي موجود و پيش روي اين کشور است. عراق با سه گزينه در آينده مواجه است: کودتا و در نتيجه ايجاد ساختاري متمرکز در رأس آن يک ديکتاتور (توتاليتر)، تجزيه ژئوپليتيکي (فدراليزم) و شکل گيري دو اقليم عربي و کردي، و تجزيه ي سرزميني(بالکانيزه شدن) و در نتيجه شکل گيري سه اقليم کردي، شيعي و سني. برگشتن به دوران ديکتاتوري مشروط به حمايت هاي ايالات متحده براي جلوگيري از تجزيه ي سرزميني و ممانعت از خروج عراق از قدرتهاي تأثيرگذار منطقه اي است.
اين گزينه براي ژئوپليتيک ايران و مؤلفه هاي آن چالش برانگيز و تهديدساز خواهد بود و نسخه اي از دوران بعث را تکرار خواهد کرد و در صورت تحقق، ايران را بار ديگر وارد يک رقابت منطقه اي بي حاصل با اين کشور خواهد کرد. گزينه دوم فدراليزم است که در قانون فعلي عراق نيز مورد تأييد و تأکيد قرار گرفته است. اين سناريو باعث تجزيه ي ژئوپليتيکي عراق خواهد شد و نقش عراق را به عنوان کشور مدعي قدرت منطقه اي با آسيب جدي مواجه خواهد کرد و جايگاه اين کشور را در سلسله مراتب قدرتهاي منطقه اي مطمئناً تنزل خواهد داد و در نهايت منجر به افزايش قدرت منطقه اي ايران خواهد شد. چون حکومتهاي فدرال مانند ساختارهاي متمرکز قادر نيستند ديدگاههاي واحد در مورد تحولات منطقه اي و جهاني را باز توليد کنند و از سازماندهي سريع، منسجم و يکپارچه که لازمه يک قدرت منطقه اي است، ناتوانند؛ به نظر مي رسد تحقق چنين مدلي در عراق، باعث خواهد شد تا قدرتهاي فرا منطقه اي نسبت به تکرار اين تجربه در ايران از طريق فعال کردن مطالبات قومي، از بي رقيب شدن قدرت منطقه اي ايران در حوزه ي خليج فارس جلوگيري کنند ؛ بنابراين ساختار سياسي کشور ما بايد با رصد مداوم تحولات عراق، پيش بيني ها و تمهيدات لازم براي جلوگيري از تکرار اين سناريو در ايران را به عمل آورد.
سناريو سوم بالکانيزه شدن عراق و ايجاد سه اقليم کردي، شيعي و سني است (3 =1+1+1) که در صورت تحقق، خشونت آميز خواهد بود. نشانه هاي تلاش براي تحقق اين سناريو در ورود گروههاي تروريستي به مناطق سني نشين و تصرف موصل و مناطق همجوار آن در روزهاي اخير نمايان شده است. تحقق اين گزينه نيز داراي پيامدهاي مثبت و منفي براي جغرافياي سياسي و ژئوپليتيک ايران خواهد بود. حذف يک رقيب منطقه اي و تهديد دائمي در مرزهاي غربي ايران از پيامدهاي مثبت آن خواهد بود و آثار منفي آن در افزايش مطالبات قومي بويژه در بين کردهاي ايران و نهايتاً زمينه سازي براي تکرار اين تجربه توسط قدرتهاي فرامنطقه اي در ايران است.
بنابراين عراق جديد ديگر قادر نيست همچون دهه هاي مياني قرن بيستم يک دشمن راهبردي براي تماميت ارضي ايران باشد اما پيامدهاي ناشي از تحولات سياسي و جغرافيايي آن، مي توانند همچنان جغرافياي سياسي و ژئوپليتيک ايران را به شدت تهديد يا تقويت کند. ايران بايد بر آن باشد تا با ارزيابي صحيح از اهداف جديد آمريکا، نه تنها خود را از پيامدهاي منفي تحولات عراق مصون نگهدارد بلکه تلاش کند که چگونه مي تواند با تدابير به موقع از رويدادهاي آتي اين کشور به نفع کسب منافع ملي خود بهره برداري کند.
عراق به هر سرنوشتي که مبتلا شود از اهميت ژئوپليتيکي غير قابل انکاري در الويت هاي سياست خارجي ايران برخوردار است ؛ از دلايل چنين جايگاهي مي توان به اين موارد اشاره کرد: وجود اقليت کرد در هر دو کشور، استقرار عتبات عاليات شيعيان در عراق و تعلق معنوي شيعيان ايران به آن، عراق تنها کشور عربي است که با ايران مرز زميني دارد، طولاني ترين مرز ايران با کشورهاي همسايه از آن عراق است، بعد از ايران بيشترين تعداد شيعيان در عراق ساکنند، عراق در دوره هاي طولاني بخشي از جغرافياي سياسي ايران بوده است، عراق در حال حاضر بخشي از جغرافياي فرهنگي ايران است، عراق تنها کشور عربي منطقه است که قادر است به ايران حمله کند و کشور ما را با چالش مواجه کند، ايران داراي ذخاير عظيم در منابع مشترک نفت با عراق است و عراق در بين کشورهاي عربي بيشترين اشتراکات را با ايران دارد و مي تواند مؤلفه اي مهم براي نفوذ و گسترش قدرت ژئوپليتيکي ايران در کشورهاي عربي و جهان اسلام باشد و نهايتاً عراق به عنوان يک کشور ذي نفوذ در اوپک، سازمان کنفرانس اسلامي و اتحاديه عرب، مي تواند به تحقق بيشتر ظرفيتهاي ژئوپليتيکي ايران کمک کند