مردمسالاری در سرمقاله امروز خود نوشت:
پرسشگري سازنده تمدنهاست. پرسشگري در چهار حوزه نمود پيدا ميکند، که عبارتند از :
پرسش از حقيقت به شکلگيري علم ميانجامد و پرسش از معنويت به شکل گيري دين ميانجامد و پرسش از خوبي و بدي به شکلگيري اخلاق و پرسش از زيبايي به شکلگيري هنر ميانجامد. مقابله با پرسشگري، انحطاط و سير نزولي را براي جوامع در پي داشته و در پي دارد. مثلا مقابله با پرسشگري در حکومتهاي بعد از قرن پنجم، به سير نزولي تمدن اسلامي انجاميد. نگارنده در اين ياداشت به حوزه پرسشگري از خوبي و بدي در برکناري و عزل مديران و مسوولان در پي حوادث و رويدادها ( نه در فساد و سوءاستفاده که وجه ديگري دارد) نظري مياندازد، مثل آنچه که در دو حادثه طوفان تهران و برخورد دو قطار پيش آمد .
برخي استناد ميکنند که در فلان کشور، فلان حادثه اتفاق افتاد و در پي آن مديران و مسوولاني استعفا کردند و يا برکنار شدند، چرا در کشور ما اين اتفاق نميافتد و يا اگر بيفتد از آن استقبال ميکنند و آنرا التيام بخش براي روان جامعه و آسيبديدگان ميدانند. برخي هم وجوه اخلاقي را در نظر ميگيرند و شتاب در چنين مواردي را مجاز نميشمرند و توجه به معيارهاي اخلاقي حاکم بر فرهنگ اعتقادي و کاري را ضروري ميدانند . بهتر است براي داوري بهتر قدري عميقتر وارد موضوع شويم و انتظار داشته باشيم، در چنين مواردي، از جمله دو مورد اشاره شده فوق هم وزير راه و شهرسازي را به رعايت اخلاق حرفهاي و اخلاق ارزشي و ديني توصيه کنيم و هم از مجلس و نهادهاي نظارتي انتظار داشته باشيم، آنجا که پاي اخلاق در ميان است، از نگاه سياسي و جناحي به نفع اخلاق بکاهند !
همانطور که اشاره کردم، اخلاق مديريت در دو حوزه قابل بررسي است: 1- اخلاق در آموزهها و ارزشهاي ديني و فرهنگي که مشترک است با ساير افراد پيرو يک دين و امري دروني است که به معناي تهذيب نفس و پالايش انسان از درون است، بديهي است که جلوههاي زيباي بيروني هم داشته باشد، اما ارزش آن به دروني بودن آن است. 2- اخلاق در عمل مديريتي که اخلاق حرفه اي اش مينامند و امري بيروني است. عمل مديريتي يعني عمل اقتصادي، يعني عمل اجتماعي، يعني عمل حرفه اي و تخصصي، يعني عمل سياسي و ...
عمل مديريت، در هريک از شاخههاي ذکر شده، نتيجه تصميمات مديريت است، اين تصميمات اگر تاثير منفي بر ديگران نداشته باشد، شان اخلاقي ( به لحاظ اخلاق حرفهاي) پيدا نميکند، ولي اگر اثر منفي بر ديگران داشته باشد، چه اين تاثير منفي موجب ناسازگاري بر ديگران شود و چه ضرر و آسيب خارج از کنترل براي ديگران ايجاد کند، موجب بروز مشکل اخلاقي ميشود . نظريهپرداز معروفي به نام « گاي ويک فيلد » ( Gay wakefeld ) ميگويد: ارزشهاي اخلاقي، هدايتکننده رفتار هستند. گر چه سازمانها ممکن است به عنوان يک ماهيت مستقل تلقي شوند، ولي تصميمهاي سازماني از استدلال اخلاقي اشخاص ناشي ميشوند . وجدان فردي همواره ناظر بر رفتار اخلاقي است و مسووليت اجتماعي نيز از طريق رسانهها اعمال ميشود .
نظريه پرداز ديگري به نام: «فرانک ناروان » (Frank Narvan) يک فرايند شش مرحلهاي را به منظور اتخاذ يک تصميم اخلاقي تکليف ميکند و ميگويد اگر يک تصميم به عنوان نتيجه عمل مديريتي بعد اخلاقي پيدا کرد،با توجه به فرايند شش مرحله اي تصميم بگيريد، اين فرايند عبارت است از :
1- مشکل را تعريف کنيد
2- راهحلهاي انتخابي موجود را مشخص کنيد
3- راهحلهاي انتخابي مشخص شده را ارزيابي کنيد
4- براساس نتيجه ارزيابي، تصميم بگيريد
5- تصميم را اجرا کنيد
6- تصميم اجرا شده را ( به لحاظ حل مشکل با کمترين آسيب حرفهاي ) ارزيابي کنيد .
در مباحث مربوط به اخلاق حرفهاي، آنجا که مشکل اخلاقي بروز ميکند، يعني تصميم ناسازگاري بوجود ميآورد يا موجب ضرر و زيان ميشود، با به کار بردن فيلتري معروف به فيلتر ( PLUS ) که در حقيقت پاسخ به چهار سوال محوري براي تصميم گيري است، مشکل اخلاقي را حل ميکنند و مولفههاي اين فيلتر عبارتند از :
- Policies ( خطمشي ): آيا تصميم با سياست و خط مشيهاي سازمان من مطابقت دارد؟
-Legal ( قانون): آيا تصميم با توجه به قوانين و مقررات اجرايي قابل قبول است؟
- Universal (جهاني ): آيا تصميم از اصول / ارزشهاي جهاني که سازمان من پذيرفته است، پيروي ميکند؟
- Self (خود): آيا تصميم، تعريف شخصي مرا از درستي، خوبي، شفافيت و صداقت تاييد ميکند ؟
اين توضيحات را براي اين اشاره کردم که گاهي براي يک تصميم اخلاقي و يک عمل مديريتي، هم به لحاظ ارزشهاي اخلاق در آموزههاي ديني و فرهنگي که در اسلام بخش مهمياز دين ماست(به اين تعبير که دين يعني مجموعه اي از اخلاق، اعتقادات و احکام) و هم به لحاظ اخلاق حرفهاي مديريتي، انسان بر سر چند راهي قرار ميگيرد! هر وزارتخانهاي با تصميماتي از اين نوع هر روز مواجه است، مثلا وزير راه و شهرسازي با انبوهي از اين نوع تصميمات مواجه است،چرا که تصميمات از نوع تصميمات اخلاقي است. تصميم در مورد مسکن مهر، تصميم در مورد آزادراهها و بزرگرا ههاي نيم کاره يا حتي بهرهبرداري شده و ..... و اين آخريها تصميم در مورد عملکرد برخي از مديران راهآهن و مديران هواشناسي در حادثه طوفان تهران .
تصميم در مورد حادثه ايستگاه راه آهن امروان دامغان، تصميم مشکلي نبود، زيرا اشتباه مسوولان ذيربط کاملاً آشکار بود، لذا تصميم به پذيرش استعفا و يا اخراج و تحت تعقيب قرار دادن مقصرين، تصميم مشکلي نبود و به سرعت هم تصميم گرفته شد و ظاهرا شخص وزير هم از تصميم مديران سازمانهاي تابعه با قوت حمايت کرده و در ادامه هم حمايت خواهيد کرد، ليکن در مورد هواشناسي، اکثريت متخصصين اعلام کردهاند که اين پديده به اصطلاح هواشناسانه در شمار پديدههاي حالبيني ( Now – casting ) است . پديدههايي که در يک مدت کوتاه و در يک جغرافياي محدود و خارج از اراده و توان ما شکل ميگيرند و در يک مدت نسبتاً کوتاه نيز پايان ميپذيرند. افزون بر اين با توجه به ضعف تجهيزات هواشناسي که علل و زمينههاي آن به دوره کوتاه مديريتها و از جمله مديريت فعلي،بر نميگردد وبه گواهي سوابق و اخبار و گزارشهاي رسانهاي، اتفاقاً تلاشهاي گسترده و کارشناسي قابل توجهي هم در دولت يازدهم صورت گرفته تا از اين ضعف کاسته شود . علاوه بر موارد فوق، پيشبيني چنين شرايطي با توجه به بيسابقه بودن چنين رويدادي در تهران، براي کارشناسان هواشناسي حتي چند ساعت پيش از حادثه در وضعيت موجود تجهيزاتي، کار دشواري بوده است . آنچه مهم است اين است که وقوع حوادثي از اين نوع، براي مجموعه نهادهاي اجرايي ملي و محلي چه درسي دارد؟ چه بايد ياد بگيرند؟ چگونه بايد خود را تجهيز کنند؟ کارکنان خود را چگونه بايد آموزش دهند؟ مردم چه آموزشهايي را لازم دارند تا با آمادگي بيشتري با چنين پديدههايي روياروي شوند؟ چگونه ميتوان سيستم واکنش سريع را در کشور سازماندهي کرد؟ اينها و موارد متعدد ديگر است که بايد در دستور کار دولت، ستاد بحران کشور و تمام نهادها و سازمانهاي ذيربط از جمله سازمان هواشناسي قرار گيرد.
در چنين شرايطي و با توجه به واقعياتي که ذکر شد، استعفاي مسوولان ذيربط در هواشناسي نه تنها مشکلي را حل نخواهد کرد، بلکه اخلاق و انصاف را هم نزد ساير کارکنان سازماني چون هواشناسي به چالش خواهد کشيد .به همين علت چنين تصميمي داراي وجوه اخلاقي است، به صرف اين که چنين تصميماتي ممکن است عدهاي را خوشنود کند، دليل اخلاقي بودن آن نيست .اين موردکاملاً با مواردي چون قطار که خطاي افراد مسجل است،کاملاً تفاوت دارد . تصميم اخلاقي،تصميمي است که نظام تحکمي و فرماندهي را به نظام اقناعي و سه رکن فرمانده، فرمان و فرمانبر را به دانش، معرفت و اقناع، تبديل کند .
در تصميمات اخلاقي، قانون حتي راهنمايي است براي اعمال مديريت، لازم است،اما کافي نيست . الزامات قانوني سلبياند، اما الزامات اخلاقي ايجابياند، در تصميمگيري اول استاندارهاي اخلاقي، بعد الزامات قانوني بايد مورد توجه قرار گيرند. الزامات قانوني تشکيل شده از طريق فرايندهاي سياسي، غالبا ناقض استانداردهاي اخلاقي و ممکن است از دقت لازم برخوردار نباشد. اخلاقي بودن يک تصميم، بستگي به نتيجه عمل ناشي از آن تصميم دارد. اصل آن است که عمل ناشي از تصميم، در جهت خلق منافع مادي و معنوي بيشتر براي بيشترين تعداد مردم باشد. با اين نگاه پذيرفتن استعفا يا برکناري مديران و مسوولين ذيربط هواشناسي در موضوع طوفان تهران، نميتواند تصميمي اخلاقي تلقي شود و انتظار است وزير راه و شهرسازي و مديران ستادي وزارتخانه و در موارد مشابه ساير وزارتخانهها،با شخصيت و شجاعت از فشار نهادهاي حقوقي و نظارتي بکاهند .
شخصيت موجب ميشود که با مشکلاتي که اثرات اجتماعي شديد پديد ميآورند خود را مواجه کنند و شجاعت موجب ميشود که آگاهانه راهحلهاي اقتصادي، حقوقي و اخلاقي را ارزيابي و به تصميم برسند و هزينههاي اجتماعي و سياسي ناشي از آن را تحمل کنند .