روایات تکاندهندهای که از نوع برخورد برخی ناشران با نویسندگان ـ مخصوصا نویسندگان جوان ـ شنیده میشود، یکی از دلایل روشن نابودی نشر را در ایران به تصویر کشیده و در عین حال، لزوم طراحی سازوکاری دقیق برای نجات نویسندگان از ورطه سوداگری برخی ناشران و شفاف شدن قواعد اقتصادی برای اهالی فرهنگ را یادآور میشود؛ امر مهمی که هیچ دولتی ارادهای برای ورود به آن نداشته است.
به گزارش «تابناک»، ورود نویسندگان جوان ولو با نثر بسیار روان که حرف تازهای در میان اوراق کتابشان به چشم آید و ظرفیت جذب دهها هزار مخاطب را داشته باشد، به عرصه نشر بسیار دشوار است، به گونهای که بسیاری از استعدادها در همین مرحله چنان ضربهای میخورند که برای همیشه با ورود حرفهای به این فضا وداع میکنند و عملاً بخشی از استعدادها در این بخش نابود میشود و وضعیت شاعران و نویسندگان داستانها از همه بدتر است.
در اوضاع کنونی که قیمت کاغذ و چاپ و توزیع بسیار بالا رفته و ریسک اقتصادی چاپ کتاب نیز به همین نسبت برای نشرها افزایش یافته، برخی نشرها اساساً نخستین کتاب نویسندگان را ـ حتی اگر مهمترین ترجمهها باشد ـ با هزینه نویسنده یا مترجم منتشر میکنند و رویههایی را نیز در پیش میگیرند که نویسنده آسیب جدی میبیند؛ برخی ناشران تنها موضوعی که در این چرخه لحاظ نمیکنند، آینده نویسندگان جوانی است که به آنها رجوع کردهاند.
در این زمینه برخی ناشران منصفانه برآوردهای واقعی نسبت به ظرفیت واقعی یک کتاب ارزیابی میکنند و از نویسنده نیز سرمایهای برای چاپ کتابشان با تیراژ 700 تا 1000 نسخه میخواهند، ولی برخی نشرها ـ که متأسفانه بعضی نشریههای بسیار مشهور نیز در میانشان هستند ـ قواعدی برای خود در نظر میگیرند و چاپ کتاب نخست نویسنده، تنها با تیراژ 2500 تا 3000 نسخه به عنوان قاعده کاریشان ـ البته با هزینه نویسنده ـ مهم ترین و خطرناکترین این قاعدههاست، چرا که در این شرایط بازار، مشخص است چنین اتفاقی تنها برای ناشر سودآور است و کتب نویسندگان مشهور نیز گاهی با تیراژ 700 عرضه میشود.
مسأله دیگر آنکه این ناشران که برخی از آنها شبکه توزیع کتاب نیز دارند، اساساً برای کتابهای نویسندگان جوان انرژی برای توزیع قائل نمیشوند و کتابها در همان مرحله نشر در کتاب فروشی میماند و سرانجام اگر این کتابها ظرفیت فروش بالا را نداشته باشد ـ که طبیعتاً برای کمتر نویسندهای در نخستین کتابش چنین ظرفیتی وجود دارد ـ تمام نسخههای کتاب بار یک وانت و به خانه نویسنده جوان راهی میشوند. برخی نویسندگان جوان دوره میافتند و در فضای بسته نشر تلاش میکنند کتبشان را در برخی کتاب فروشیها، کافه کتابها و... بفروشند و در موارد نادری نیز موفق میشوند؛ اما سرنوشت اکثریت به یک شکل است.
نویسندگان یا کتابها را انبار میکنند و در قالب هدیه به مؤسسهها و کتابخانهها و همایشها میدهند و یا در چنان تنگنای مالی قرار میگیرند که چندده جلدش را نگه میدارند و بقیه جلدهای کتابشان را کیلویی میفروشند تا خمیر شود و یا چنان فشاری به آنها وارد میشود که کتابهایشان را میسوزانند و اینچنین رویاهایشان نیز با کتابهایشان از دست میرود و در همین مرحله به همه استعدادهایشان در حوزه ادبیات بدرود میگویند و یا به نویسندگی به امری شخصی تا پایان عمر خواهند نگریست.
کافی است به مراسم رونمایی از کتاب یک نویسنده جوان دعوت شده باشید تا این حس را با توجه به جو قالب داشته باشید که به مراسم گردن زنی دعوت شدهاید! بیمها برای نویسندگان جوان در چنین شرایطی بسیار پررنگتر از امیدهاست و ناشرانی هستند که بدون آینده نگری و با جذب نویسندگانی که مسیر رشد و مطرح شدنشان را شخصاً یا در دیگر نشرها پشت سر گذاشتهاند، این بیمها را اینچنین رو به فزونی مینهند و ساحت نویسندگی کتاب را به عنوان یک حرفه به عرصهای هراس آور مبدل ساختهاند.
در این زمینه، شاید بیشترین مشکل هنگامی پیش میآید که نویسندگان بدون آگاهی از امور حقوقی به امضای قرارداد با ناشران میپردازند. یکی از اشتباهات معمول نوع تقسیم منافع کتاب است و قراردادها گاهی به گونهای تنظیم شده که ناشر بخشی از تیراژ کتابی را که کاملاً با هزینه نویسنده چاپ کرده، متعلق به خود میپندارد و بخش کمتری از کل تیراژ کتاب را تحویل نویسنده میدهد که شاید حکم کلاهبرداری داشته باشد اما وقتی در چهارچوب یک قرارداد حقوقی است، تنها منجر به اذعان جهلِ حقوقی نویسندگان است.
یکی از نویسندگان به خبرنگار «تابناک» در این زمینه میگوید: «کتابی با تیراژ پنج هزار نسخه را به عنوان بانک اطلاعاتی منتشر کردم که اطمینان داشتم به واسطه مرجعیتش، فروش خواهد داشت و زحماتم در بلندمدت حاصل خواهد داشت اما ناشر هزار نسخه از کتاب را با بیان اینکه لفظ تمام نسخه ها در کتاب نیامده را برای خود برداشت و چهار هزار نسخه دیگر را نیز بدون آنکه زحمت توزیعش را بکشد، به من تحویل داد. من هم دو نفر را استخدام کردم که به مشاغل مرتبط تماس میگرفتند و کتاب را با هزینه رایگان پیک به آنهایی که خواستارش میشدند ارسال کرده و میفروختند و این گونه توانستم از این دامی که گرفتارش شده بودم، گریختم»
با این حال هر نویسندهای چنین توانی را ندارد و بسیاری از نویسندگان به خصوص شعرا به واسطه روحیه حساسشان به محض شکست خوردن روند توزیع و فروش آثارشان سرنوشت غم انگیزی مییابند. شاید در این زمینه راهکار عملی، تدوین قراردادهای تیپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و تعیین آیین نامه دقیق برای مشخص شدن قواعد تجارت و روابط اقتصادی حاکم بر حوزه نشر و میان مولفین و مترجمین و... با ناشران است؛ قراردادهای تیپی که راههای درروی حقوقی در آنها طراحی نشده و اداره کتاب وزارت فرهنگ نیز بر آنها نظارت دقیقی داشته باشد.
اینکه نویسنده در نخستین کتابش و کتابهای بعدی بر پایه چه قواعدی، چه دستمزی یا چنددرصد از فروش یا هزینه پشت جلد کتاب را خواهد گرفت و مسئولیتهای ناشر در قبال نویسندگانی که با سرمایه خودشان اقدام به چاپ کتاب زیرمجموعه ناشر کردهاند، به خصوص در حوزه توزیع، چه خواهد بود، جزو بدیهی ترین انتظاراتی است که باید قانونگذار در مقام ناظر مشخص سازد و وضعیت کنونی را که کاملاً سلیقهای است، تغییر دهد. باید دید آیا ارادهای هست تا سرنوشت تلخی که برای گروهی از نویسندگان جوان رقم خورده، تکرار نشود؟