عملیات رمضان در ۲۳ /۴/ ۱۳۶۱، پس از عملیات موفق و چشمگیر ثامنالائمه، طریق، طریق القدس، فتحالمبین و بیتالمقدس انجام شد و موفقیتآمیز نبود. از آنجا که چهار عملیات موفق مزبور توقع فرماندهان و مسئولان یگانهای سازمان رزم سپاه را به شدت افزایش داده بود، شکست و عقبنشینی در عملیات رمضان برای آنها تحملناپذیر بود؛ اما آنچه دلهای فرزندان خمینی را آرام مینمود، عمل به تکلیفی بود که در برابر آن صدها شهید و مجروح و اسیر داده بودیم و باورمان این بود که ما پیروزیم، چراکه تن به هوای نفس ندادیم و در برابر بدترین دشمنها جوانمردانه جنگیدیم. شهید شدیم، جانباز شدیم، اسیر شدیم، ولی به بیگناهان آسیبی وارد نکردیم. بر سر زن و بچه شقیترین انسانها بمب نریختیم. آزمایشهای هستهای و موشکی خود را بر غیر نظامیان تجربه نکردیم و در این رزم عاشقانه، جوانمردانه ایستادیم و پیروز شدیم.
آری پیروزی از آن کسی است که در برابر خدای خویش و تکلیفی که به او کرده است، سر تعظیم فرو آورد و بیپروا در مسیر رضایتش گام بردارد و هرچند به ظاهر چشم خطابین زمینی شکست خورده به نظر آید، در نظر چشمهای روشن عالمیان و ضمیرهای پاک سرشت، جز پیروزی را نمینمایاند.
در ادامه روایت این پیروزی را با شهید خلبان ایرج عیوضی را که در این عملیات و در این روز کربلایی شد، مرور مینماییم.
ایرج عیوضی، متولد ۱۳۳۲ در روستای ناصرآباد از توابع ابیک قزوین، تحصیلات ابتدایی را در روستا و دوره راهنمایی را در ابیک و مقطع متوسطه را در تهران گذراند. سال ۱۳۵۳، پس از پذیرش در هوانیروز، برای خلبانی بالگرد استخدام شد. آموزش نظامی را در پادگان حرّ تهران به پایان رساند و برای یادگیری زبان انگلیسی به کلاسهای آموزش پرواز رفت. پس از گذراندن دوره پرواز با بالگرد، رشته اختصاصی پرواز با بالگرد کبری را نیز با موفقیت پشت سر گذاشت. نخستین واحد خدمتی او هوانیروز اصفهان بود که در آنجا از خلبانان موفق و توانمند و مسئولیتپذیر به شمار میرفت.
خلبان ایرج عیوضی، عاشق سربلندی کشور بود و به حرفهاش علاقهای بسیار داشت. بزرگمردی بود که در مکتب دیانت و تقوا پرورش یافته بود. وارستهای بود که ازخودگذشتگیها کرد و کرامتها از او دیده شد. قهرمان دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با نفس اماره خویش. از آن زمان که خود را شناخت، کوشید جز در دفاع از میهن و خشنودی حق تعالی گام برندارد. به راستی او گمنام، اما آشنای دیرین همه بود.
آن روستاییِ سادهدل، که خلبان شجاع و دلیر و بیباک جبهههای نبرد حق علیه باطل شد، مىگفت: مسلمان نباید فقط به فکر خود باشد؛ آنگونه که محمدصالح از جان خود گذشت تا سعادت دو جهان را برای مردم به ارمغان آورد.
در جبهه، هرگاه درباره خانواده صحبت مىشد، مىگفت: خانوادهام را به اندازهاى دوست دارم که جاى خدا و دفاع از میهن را در دلم تنگ نکنند.
زلیخا ملکی، مادر شهید، میگوید: ایرج خانواده را دوست داشت؛ پدر و مادر و همسر و برادر و خواهرانش را. اما احساس میکرد مقابله با دشمن متجاوز و دفاع از خاک وطن و مبارزه با استکبار جهانی در زمان فعلی، از هر کاری واجبتر است و اگر در این زمینه کوتاهی کند، مرتکب گناهی نابخشودنی شده است.
خواهر شهید میگوید: ایرج با رنج و سختی بزرگ شد. دفاع از ناموس و ایثار جزو جداییناپذیر شخصیت او بود و ایمان داشت باید جلو تجاوز به مرزهای انقلاب اسلامی را بگیرد.
پسردایی شهید، ویژگیهای بارز اخلاقی ایرج را شهامت، شجاعت، دیانت، ایثار، مردانگی، اخلاص، صبوری، امیدآفرینی، سادهزیستی، صمیمیت، تواضع، احترام به والدین، توجه به محیط زیست و ازخودگذشتگی در راه پاسداری از ارزشهای انقلاب معرفی میکند و میگوید: تصویری که از شهید به یاد دارم سختکوشی ویژه اوست. همواره سنگینترین کارها را به عهده میگرفت. در دوران کودکی و ابتدایی، در گرمای تابستان، به کارهای سخت کشاورزی اشتغال داشت. در مدرسه به یاری همکلاسیهایش میشتافت. آرمانش شادی دیگران و خدمت به همنوع بود. حتی زمانی که به درجات بالای نظامی رسید، فعالیتهای پشتیبانی را نپذیرفت و سوار شدن بر بالگرد کبرا را انتخاب کرد. بر این باور بود همانند دوران کودکی سختترین کارها را انجام دهد تا سربلند باشد. با افتخار میگفت ما تا آخرین قطره خون ایستادهایم تا از انقلاب و خاک ایران اسلامی دفاع کنیم.
از آغاز پیروزی انقلاب داوطلبانه مأموریتهای هوایى را به عهده گرفت و به عملیاتهای مختلف در جنوب و غرب کشور رفت. همه مىدانستند که بال پرواز گشوده است و هر لحظه ممکن است آسمانى شود. از نخستین روزهای جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق وی به یاری رزمندگان اسلام، اعم از ارتش جانبرکف و سپاه دلیر و بسیج قهرمان، شتافت. با سرافرازی از تمامیت ارضی کشور دفاع کرد و صفحه روشنی آفرید از عشق، غیرت، رشادت و وفاداری نیروهای مسلح به مردم و امام. بارها در هواى گرم جنوب پرواز کرد. دلاورانه به خیل تانک و ادوات زرهی دشمن یورش میبرد و آنها را منهدم میکرد.
در عملیات رمضان راهی نبرد شد و آنگونه وداع کرد که بر همگان آشکار شد، دنیای دیگر را برگزیده است. ایرج عیوضی به جای یکی از دوستانش، که چند روز بیشتر از مراسم ازدواجش نگذشته بود، داوطلب شرکت در این عملیات شده بود. روز ۲۳ تیرماه ۱۳۶۱ همراه چهار فروند بالگرد کبرا به پشتیبانی شماری از نیروهای ایرانی، که در خطر پاتک دشمن بودند، به طرف بصره عراق به پرواز درآمد و سرانجام در ۲۱ رمضان سال ۱۳۶۱، پس از رشادتهای فراوان، در حالی که حلقه محاصره دشمن تا دندان مسلح را شکسته بود، بالگردش در شمال شرقی بصره آماج موشک مالیوتکای مزدوران بعثی قرار گرفت و همراه یکی از خلبانان غیور جنگ، محمدامین ملازهی، میان شعلههای آتش بالگرد در خاک عراق سقوط کرد و برای همیشه جاودانه ماند.
پلاک، قسمتی از استخوان پا و تربت مطهر این شهید والامقام پس از گذشت شانزده سال کشف و در مراسمی حزنانگیز، پس از تشییع در نماز جمعه تهران و قزوین و ابیک، در آرامستان محل تولدش به خاک سپرده شد. در سالروز عملیات عاشورایی رمضان بر ارواح شهدای بزرگوار این حماسه کربلایی درود میفرستیم و امیدواریم تداوم دهندگان شایستهای برای این عزیزان باشیم.