نسیه داده می‌شود، حتی به جنابعالی

چرا دیگر کاسبی چون «مرشد چلویی» نداریم؟

مقابل چلوکبابی صف طویلی بود که از آن یکی صف متمایز بود؛ صف کوتاه‌تر صف مستمندان و فقیرانی بود که غذای رایگان و خرجی می‌گرفتند و صف طولانی صف خرید غذا بود که شاید هم به نیت کمک و سیر کردن آن صف دیگر تشکیل شده بود.
کد خبر: ۴۴۴۸۹۲
|
۰۴ آبان ۱۳۹۳ - ۱۸:۰۳ 26 October 2014
|
126072 بازدید
|
نسل کاسبان قدیمی از ویژگی‌های منحصربفردی برخوردار است که با توجه به وضعیت کنونی بازار، شبیه یک قصه است و یکی از این قصه‌ها که واقعیت داشته، مربوط به یکی از مشهور‌ترین کاسبان پایتخت در دوران گذشته بوده است؛ کاسبی که دیگر زنده نیست، ولی کهنه‌بازاری‌ها او را به خوبی می‌شناسند و در بازار آهنگرهای تهران، هیچ کاسبی نیست که کلامی در رد وسعت بخشندگی آن پیرمرد قد بلند، لاغر اندام، نحیف و محاسن سپید بگوید.

به گزارش «تابناک»، جلوی چلوکبابی صف طویلی بود که از آن یکی صف متمایز بود؛ صف کوتاه‌تر صف مستمندان و فقیرانی بود که غذای رایگان و خرجی می‌گرفتند و صف طولانی صف خرید غذا بود که شاید هم به نیت کمک و سیر کردن آن صف دیگر تشکیل شده بود. این وضعیت هر روز چلوکبایی حاج میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به «مرشد چلویی» و متخلص به (ساعی) بود؛ مردی از دیار نهاوند که روی قبرش نوشته: «بزرگ‌ترین کاسب قرن» و حقیقتاً با روحیاتش این گفته دور از حقیقت نیست. فیلم: چرا دیگر کاسبی چون «مرشد چلویی» نداریم؟

در بازار بزرگ تهران، این قلب اقتصادی کشور که گام برمی‌داری، زرق و برق دالان‌ها و سر و صدای سرا‌ها، کمتر انسان را به فکر اصالت و فلسفه کسب و کار وامی‌دارد. در بازار امروز که پای می‌گذاری، دیگر خبری از مرشد چلویی‌ها نیست،‌‌ همان که معتقد بود؛ «کار کردن برای خداست.» غذای رایگان به فقیران می‌داد و با دستِ خود، لقمه در دهانِ نیازمندان و کودکان می‌گذاشت.

اویی که خود شخصاً داخل سالن سر هر میز می آمد و مشتریها را می دید و احوال پرسی می کرد، گاهی لطیفه ای می گفت که مشتریان تبسم می کردند و مقداری روغن از داخل بادیه برمی داشت و روی ظرف غذای مشتری می ریخت اما تنها روغن نبود که سرازیر ظرف‌ها می‌شد. وقتی پس از مراجعت به قبر مرشد در ابن باویه، راهی محل کسبش شدیم، یکی از مغازه‌های همسایه کبابی مرشد تعریف می‌کرد: «وقتی بچه بودیم و به مغازه مرشد می‌رفتیم، او با یک دسته سیخ کباب بین میزها می چرخید و هر بشقابی خالی می‌شد -حتی شده به اصرار- سیخی کباب داخلش اضافه می‌کرد و به قول معروف دست بده داشت.»

او کسی بود که اعتقاد و اخلاق را در کار درآمیخته و درعین فعالیت کاری، با پرورش روح خود به عارف و شاعری بزرگ در همین بازار تبدیل شده بود. بازار امروز ما سخت تشنه مرشدهایی است که اخلاق را در تجارت و کسب و کار هدف قرار داده و اعتقاد داشته باشند: «ثروت آدم نظر است نه زَر.»

او می‌گفت: «روزی تو همیشه می‌رسد؛ گاهی کم است و گاهی زیاد، ولی روزی حداقل را خدای متعال قطع نمی‌کند»؛‌‌ همان که روی دخل چلوکبابی خود نوشته بود: «نسیه و وجه دستی داده می‌شود؛ حتی به جنابعالی!»

مرشد هر روز صبح با آب گردان مسی خالی غذایی که شب گذشته به منزل آورده بود، از منزل خود بیرون می‌آمد و به طرف بازار ـ پله‌های نوروزخان ـ به راه می‌افتاد. صاحبان مغازه‌های اطراف و داخل بازار، چون حاج مرشد را می‌شناختند، به او سلام می‌کردند. مرشد پاسخ سلام آن‌ها را می‌داد و گاهی می‌گفت: «سلام بابا، باصفا باشی.»

وارد دکان که می‌شد کارگران قبلاً آمده بودند و مقدار زیادی از کار‌ها را کرده بودند. عبای خود را درمی‌آورد و در کشو میز می‌گذاشت. دو یا سه عدد عبا به رنگهای قهوه ای وسیاه داشت که همیشه بر دوشش می انداخت و فقط موقع کار در مغازه یا داخل منزل آن را بر می داشت. روپوش سفید بلندی به تن می‌کرد، وضو می‌گرفت، داخل آشپزخانه می‌رفت و به غذا‌ها سر می‌زد و برای ظهر آماده می‌کرد.

هنگام ظهر پذیرایی مشتریان شروع می‌شد و تا ساعت دو تا سه بعدازظهر طول می‌کشید. اگر غذای او کباب بود، تکه گوشتی در دهان می‌گذاشت. پس از جویدن، آن را داخل دریچه‌ای که به مغازه باز می‌شد و گربه‌ها می‌آمدند، پرت می‌کرد تا گربه‌ها هم بی‌بهره نمانند. برای نماز، گونی برنجی زیر پای خود می‌انداخت و مهر بزرگی را که داشت، روی گونی برنجی می‌گذاشت و روی گونی نماز ظهر و عصر خود را می‌خواند.

فیلم: چرا دیگر کاسبی چون «مرشد چلویی» نداریم؟

جناب مرشد در جلوی آشپزخانه ای که ایستاده بود، گفته بود کسانی که می خواهند غذا بیرون ببرند، هدایت کنید تا از نزد او بگذرند. بیشتر کسانی که غذا بیرون می بردند، بچه ها و نوجوانانی بودند که برای کارفرمایان و صاحبان مغازه‌های بازار غذا می‌گرفتند و می‌بردند و خودشان از آن غذا محروم بودند. مرحوم مرشد به کودکی که با ظرف غذا قصد خروج داشت، تکه کباب یا لقمه گوشت می‌داد یا اگر تمام شده بود، ته دیگی زعفرانی داخل روغن می کرد و دهان آن پسربچه یا نوجوان می گذاشت.

مرشد می گفت: «این اطفال خودشان می آیند در مغازه و بوی غذاها را استشمام می کنند و دلشان می خواهد و بدین طریق من از همان غذایی که می برند به آنها می چشانم تا اگر استادشان به آنها نداد، لااقل چشیده باشند.» و این جدا از صف فقیران و مسکینان بود؛ افرادی که معمولاً عائله مند بودند و بعضی مورد شناسایی مرحوم مرشد قرار داشتند، هر روز می آمدند و به نسبت تعداد عائله خود غذای رایگان و خرجی یومیه می گرفتند.

لباسی که موقع نماز به تن داشت،‌‌ همان روپوش سفیدی بود که موقع کار تن کرده بود، به همراه شلوار چلوار سفید که زیر جامه پوشیده بود و عرقچینی سیاه رنگ بسیار نرمی که به سر داشت. چهره سفید و نورانی مرحوم مرشد با روپوش سفید و قد بلند داخل مغازه، واقعاً دیدنی بود. شلوار بسیار ساده چلوار به پا می کرد. گیوه های سفید برپا داشت که اغلب، پشت آن را می خوابانید و همیشه با همین گیوه ها و به همین سادگی به مغازه و محافل می رفت.

بیشتر شب‌ها موقع اذان مغرب، مرشد به مسجدی که مقابل کوچه آن‌ها نزدیک دروازه دولاب بود، (و هنوز هم هست) می‌رفت و در آن مسجد نماز جماعت می‌خواند. سپس به خانه برمی گشت، کمی در منزل می‌نشست، وقتی همه می‌خوابیدند، در اطاق کوچک زیرپله خلوت می‌کرد.

همواره تاکید داشت روزی تو همیشه می رسد؛ گاهی کم است و گاهی زیاد، ولی روزی حداقل را خدای متعال قطع نمی کند. مثل جوی آب؛ گاهی آب زیاد وتندی در جوی می آید و گاهی هم آب کم می شود، اما قطع نمی شود: «آب باریک بند نمیاد، آب باریک همیشه میاد»! موقعی که روغن روی غذای مشتری می ریخت، ملاقه را که با دست بالا می برد، می گفت: «گول نخوردی!» یا «شیطون گولت نزنه»!

فیلم: چرا دیگر کاسبی چون «مرشد چلویی» نداریم؟

هر حرفی که می زد، به دنبالش می گفت: «گوشی دستته؟» اگر کسی خسته می شد، به او می گفت:«آدم عاشق خسته نمی شه، از حال می ره» کسی که قرض می گرفت، و پولش را نمی آورد و می گفت، فردا می دهم، می گفت: «فردای قیامت را می گه!» اگر کسی ستمی یا بدی از او سر می زد، می گفت: «هر چیزی از نازکی پاره می شه، الا ظلم که از کلفتی پاره می شه». می گفت: «یتیم، نامه خودش را هوایی پست می کند». او که کلامش مملو از شعر و مثال بود، وقتی کلامش را تمام می کرد، از شنونده می‌پرسید: «بیداری؟» حاج مرشد می فرمود: «فکر نکنید که در عالم مرد خدا نیست. بلکه بر عکس بین مردم اولیای خدا یافت می شود، ولی چوب گمنامی خورده اند و مردم آنها را نمی شناسند.»

زنده یاد حاج مرشد ابتدا در شمیران به اتفاق مرحوم آقا مصطفی چلویی و آقای جدا مغازه چلوکبابی داشتند. بعدها این سه نفر از مسجد هم جدا شدند. مرحوم آقا مصطفی، در بازار نرسیده به مسجد جامع تهران در یک زیرزمین بزرگ مشغول به کار شد. مرحوم حاج مرشد هم در ضلع شرقی مسجد جامع بازار تهران که بازار نجارها بود، مغازه ای خرید و سالهای متمادی در این مغازه به کار چلویی اشتغال داشت و تا زمان حیات نیز در همین مغازه ماند.

روی دیوارهای داخل سالن، عکسهایی به شکل مینیاتور قدیمی، که داخل قاب آویزان بود و در آن صحنه های مصیبت ومشقت اهل جهنم را نقاشی کرده بودند و شیاطینی که آنها را شلاق می زدند، به چشم می خورد. دو تابلوی دیگری روی دیوار داخل سالن وجود داشت که دو نیم بیت شعر به طور جداگانه به خط نستعلیق روی آن نوشته شده بود. آن دو نیم بیت که جمعاً یک بیت شعر بود، بیت ذیل بود:

«ساعتی در خود نگر تا کیستی؟
از کجایی، وزچه جایی، چیستی؟»

تمام پندها و نصایح مرحوم مرشد، امر به معروف و نهی از منکر بود اما او خود در گام نخست نماد عینی و برجسته معروف و متضاد واقعی منکر بود و اینچنین بود که همچنان قبر ساده‌اش در ابن باویه، سیل مشتاقانی را دارد و بعید است سنگ قبرش را خاک بگیرد. مغازه‌اش هنوز در بازار هست و هنوز تابلوی «نسیه داده می‌شود، حتی به جنبعالی» روی دیوار نصب شده اما ظاهراً با رفتن مرشد چلویی و واگذاری مغازه، دیگر خبری از دو صف فقرا و مشتری‌ها نیست و رسمی که مرشد داشت به تاریخ پیوست. روحش شاد که بسیاری را سیر کرد، بدون آنکه منتی بر کسی بگذارد.

تعداد بازدید : 29303
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۲۱
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۲۱۸
فرشاد
|
Germany
|
۱۸:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
واسه اینکه اگه الان یکی همچین کاری کنه، طول صف رایگان، بلند و طول صف پولی، کوتاه میشه و اون کاسب رئوف چاره ای جز ورشکستگی نخواهد داشت!!!
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۰:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
من تا حالا تو زندگی دیدم واقعا (رزقکم فی السما) این به معنی تلاش نکردن یا بر باد دادن مال نیست ولی همه ما وظیفه ای ذر قبال کسی که دستش به دهنش نمیرسه داریم. مثلا بچه ها چه گناهی کردن در مورد فقر خانواده اینا انسانیت ودل بزرگ می خواد اعتراف می کنم منم ندارم ویک ایمان قوی خیلی قوی به ایه (خداوند به هرکه بخواهد بی حساب روزی می دهد)
مهدی
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۰:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
ورشکستگی !!!!!!!!!! اگر تمام اجناس در راه خدا (و فقط در راه او و برای رضای او) مجانی به نیازمندان انفاق شود ممکن است کسی ورشکسته شود ؟؟؟؟؟
خزانه پروردگار عالم بی منتهاست ولی برای دسترسی به آن باید ظرف خود را خالی کنیم تا بی حد و حساب به ما بدهد
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۱:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
گل گفتي عزيز اما من ميخوام يه ذره اصلاح كنم اونم اينه كه اصلا صف خريد تشكيل نميشه . همين ماه محرم كه نذري ميدن محلات فقير نشين ميبرن جلو در اما محلات بالا شهر مردم جلو در نذري دهنده جمع ميشن .
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۸:۰۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
فرشاد عزیز
اگه هرکسی توکل و اعتقاد مرحوم مرشد را داشته باشه اونوقت خدا هم کمکش میکنه
داود سجادی
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۹:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
با سلام مشکل کار ما مسلمانها اینست که معنی هوالرزاق را نفهمیدیم.
امیر دادا
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۹:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
بعد از فوت همسر اول، جناب مرشد با همسر دوم خود ازدواج می کند و از او یک دختر متولد می شود .
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
از هموطنان خواهشی دارم:
یکی از بزرگترین و ارزشمندترین سرمایه های هر ملت، مروت و جوانمردی و کمک به همنوع اس. به خصوص افرادی که در موقعیت ضعیف تری قرار دارند.
دوستی در کامنت ها به نذری ایام محرم اشاره کرد
آرمان
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
متاسفانه باید بگویم صحبت شما کاملا درست است آقا فرشاد
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۴۸ - ۱۴۰۰/۰۵/۳۱
روزی رو کی میده؟
به هیچ عنوان ورشکسته نمیشه
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
آیا تا به فکر کردیم در این سالها ما چه کسب کرده ایم که به آن افتخار کنیم به جز اینکه هرچه بزرگان ما از قدیم داشته ایم از بین برده ایم و به جای آن فقط دروغو ....................................داریم
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
لعنت خدا به کسانی که دروغ گفتن , ربا خوردن و....را در جامعه نهادینه کردند و خدا هرگز از آنها نگذرد.
جگوش
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۲:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
کاملا قبول دارم. ای کاش همه مردم فقیر بودن یا همه ثروتمند بودن. اگر کل دنیا هم تحریم می کرد می استادیم. ولی وقتی میبینی بعضی ها چطور شمار پول های باد آورده از دستشون خارج میشه میگی عجب غلطی کردیم
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
جای خالی را با کلمات مناسب پر کنید
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
الان تو اورپا همین رسمه شما میری قهوه یا ساندویچ سفارش میدی یکی هم میگی WAL فروشنده کاغذی به دیوار میچسبونه بعد کسی که توان مالی نداره وارده مغازه میشه میپرسه مثلاً ساندویچ WALL موجود هست یا نه البته نمودونم یادم نیست تو کدوم کشورها وولی از چند نفر این مطلبو شنیدم اتریشو مطمئن هستم چه خوب میشد همچین رسمی اینجا راه میافتاد
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۱:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
چه جالب !
sasan
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۲:۵۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
لطفا منبعش رو بگو واسم جالب شد میخام درموردش بیشتر بدونم
ناشناس
| Switzerland |
۲۳:۰۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
الآن تو همه کشورهای غربی مراکز خیریه ای هست که هر شب به فقرا غذا و نان و سبزی جات میدن
امین
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۳:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
ﺗﻮﺭﯾﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎ ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﯾﻒ
ﮐﺮﺩ :
ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺷﺪﻡ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻡ . ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺳﻔﺎﺭﺷﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﺗﻌﺠﺐ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ
ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺟﻠﻮﯼ ﭘﯿﺸﺨﻮﺍﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ
ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﻭﺗﺎ ﭼﺎﯾﯽ ﻭ ﯾﺎ ﺩﻭﺗﺎ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻨﺪ
ﯾﮑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ.
ﺍﺯ ﻧﻮﻉ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺭ ﺣﯿﺮﺕ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ . ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ
ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﭘﯿﺸﺨﺪﻣﺖ ﯾﮏ ﺑﺮﮔﻪ ﮐﻮﭼﮏ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﭼﺎﯼ ﻭ ﯾﺎ
ﻗﻬﻮﻩ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪ ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺩﯾﻮﺍﺭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻣﺎ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﮔﻪ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ. ﺩﺭ ﺫﻫﻨﻤﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ
ﻓﮑﺮ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﭼﯿﺴﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﯾﻌﻨﯽ
ﭼﻪ؟
ﺩﺭ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻏﻮﻃﻪ ﻭﺭ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻓﻘﯿﺮ ﻭ ﮊﻧﺪﻩ ﭘﻮﺷﯽ ﻭﺍﺭﺩ
ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﯾﮏ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ "
ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺑﯽ ﺯﺣﻤﺖ ﯾﮏ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺏ ﺩﯾﻮﺍﺭ "
ﻭ ﭘﯿﺸﺨﺪﻣﺖ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﻏﺬﻫﺎ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻗﻬﻮﻩ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ
ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﯾﮏ ﻗﻬﻮﻩ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ
ﺩﺍﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻧﮑﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﭘﻮﻟﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ.
سپهر
| Switzerland |
۲۳:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
خیلی به ندرت داریم چنین چیزی رو اون هم فقط برای قهوه
ناشناس
| Denmark |
۰۰:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
نداریم
ناشناس
| Netherlands |
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۶
اگرهم باشه چیزخوبیست ماکه ردنمی کنیم خداحفظشان کند!
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۶
اگر تو ایران باشه اون دیوار بیچاره همیشه بدهکاره .
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۱:۴۱ - ۱۴۰۰/۰۵/۳۱
ولا من تو همین شهر خودم حداقل سه چهار تا رستوران و فلافلی می شناسم که روی دیوار فیش می زنند برای کسایی که پول ندارند یا مشکلی دارند. شما هم شروع کنید . هرجا خواستید به فروشنده بگید اینقدر پول بیشتر می دهم اگه کسی اومد و نداشت شما براش حساب کن . قصابی و میوه فروش و . رستوران فرقی نداره
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۳۸ - ۱۴۰۰/۰۵/۳۱
از کدام اروپا داری صحبت میکنی در کر ه مریخ ِ حداقل اکثر کشور های اروپایی را رفتم از این خبرا نیست . حتی همان اتریشی که اسم بردی . این اروپایی ها هار تر از این حرفها هستند .
ناشناس
| Norway |
۱۴:۲۷ - ۱۴۰۰/۰۵/۳۱
الان چندين ساله تو اروپا زندگي ميكنم و همچين چيزي نديدم
ا
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۳۶ - ۱۴۰۰/۰۵/۳۱
تو ایران هم هست - فقط باید جستجو کنی
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۵۱ - ۱۴۰۰/۰۵/۳۱
آخه این چه تفکریه که فکر میکنن فقط غرب خوبن و ما بدیم بعشدم کی گفته که همین حالا هم رسمه و دقیقا همینجوره که شما تعریف کردی؟
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۲:۵۸ - ۱۴۰۰/۰۵/۳۱
در یک نانوایی سنگکی شهر سمنان، بنری به دیوار نصبه و روش توضیح داده که در این نانوایی روزی 5 نان به مستمندان و یتیمان و ... داده میشود. در ضمن اگر کسی قصد مشارکت در این کار را داشته باشد با کارتخوان هرچقدر بخواهد واریز می کند و فیش آن را به دیوار می چسباند.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
ایوای و ای الامان از کاسبهای امروزی و ما مردم !!!؟؟ وامصیبتا !! کاسب امروزی هم کسر میفروشد و هم غیر اصولی و هم گران و تازه پاکت را از فاصله یکمتری میندازد در ترازو تا نیروی جاذبه کار خودش را بکند و چند گرمی سنگینتر شود !! تا سه چهر سال پیش هم در بازار تهران بودند !چائی فروشی را میشناختم که در تابستان وقتی میخواست چای وزن کند پنکه را خاموش میکرد و زیر سنگ پاکتی اندازه پاکت بسته چائی میگذاشت تا وزن پاکت 10 گرمی مثلا روی وزن چائی حساب نگردد و نگیرد که حرام میدانست !!و حالا که کاسب حریف الله ضمن سود تمام شده که قیمت پاکت هم محاسبه کرده ! پاکت 10 تومانی را 50 تومان جداگانه میگیرد !! و میگوید چرا اوضاع خوب نیست و برکت از بین رفته و اقازاده میرود چهارشاخ تو سینه اش !!
ناشناس
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۱۸:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
بازار هم بازار قدیم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
«ثروت آدم نظر است نه زَر»
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
االکاسب حبیب الله به این میگن نه کاسب کارای امروزی
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
الان جیبمونو نزنن باید خدارو شکر کرد انفاق پیشکش!
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
خلایق هر چی لایق
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۱۴ - ۱۴۰۰/۰۵/۳۱
تو نیکی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز....
نصیرلو
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
احوالاتش رو از حاج شیخ حسین انصاریان شنیدم خیلی آدم باصفایی بوده . خدا او را بیامرزد و مارا هم عاقبت بخیر کند.
فرگل
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
الان هم مردم ما با ماشين شاسي بلند و بنز و بي ام و تو صف غذاي نذري سرو دست ميشكنند.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۱:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
جای بسی تأسف است !
کورش
| United States of America |
۲۲:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
میدونی چرا ؟ چون اکثر پولدارهای حالا پولدارای نو کیسه اند .
hossein
| China |
۰۷:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
عزیز غذای نذری را میگیریم به امید اینکه از صاحب اصلی نذر گرفته باشیم ولی در عوض بابت پولی که میگیریم واقعا کار میکنیم نه اینکه مثل بعضی کارمندها ساعت ۸ تازه توی اداره میخواهیم صبحانه بخوریم
امیر دادا
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۸:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
دوستان غذای نذری بی پول و پولدار نمیشناسه.
ZAHRA
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۵:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
آفرین اینو خوب گفتی . تازه سعی میکنند با دروغ که من جلوتر از شما بودم و ایستادن چند نفری چند تا غذا هم اضافه بگیرند بعد هم سطل زباله های شهر در پایان شب دیدنیه دیگه ...
ناشناس
| Germany |
۱۶:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
غذای نذری حسابش جداست فرگل جان، همین آدمایی که میگی یه عالمه مهمونی شام و ناهار دعوت میشن ولی رغبتی واسه رفتن ندارن، این غذای امام حسین و نذریه که جذبه داره واسه آدم ها ، نه خود اون غذا
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۶
تو چرا ناراحت میشی hossein اقا ؟ تو بنزتو سوار شو چیکار به کارمندا داری . پلوی مفت هم میخوری منتش را سر امام حسین نگذار
ناشناس
| Netherlands |
۱۴:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۶
درجواب آقای hossein
عزیزجان یعنی یکروزکارت مساوی باسی سال یک کارمنده که یکروزه آنهمه درآمداقماری دریافت می کنیداماکارمندپول سی سالش یک خانه نمیشود؟
هرچندوقت کشی برخی کارمندهاهم توجیه ندارد
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۳۲ - ۱۴۰۰/۰۵/۳۱
غذای نذری امام حسین رو به نیت شفا و حاجت روایی میگیرن نه فقط سیر شدن . فقیر و غنی هم نداره
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟