به نظرات منتشر شده ذیل اخبار منتشر شده درباره اسیدپاشی که دقت کنیم، نخستین نکتهای که جلب توجه میکند، تقاضای بسیاری از مردم مبنی بر اشد مجازات عامل یا عاملان این جنایت است؛ تقاضاهایی که وقتی دستگیری این افراد رقم بخورد ممکن است به سخن گفتن از بخشش، کمرنگ شود!
به گزارش «تابناک»، از جان دادن فرد مجروح شده با ضربات چاقو در میدان کاج که یکی از عجیب ترین پروندههای قتل در کشور را رقم زد تا پرونده زورگیرانی که ضربات سهمگین کارد و قمه خود را بر سر یک شهروند فرود میآوردند تا کیف دستیاش را به طمع پول های فراوانی که در آن جای گرفته از چنگش خارج کنند، تا حادثهای رخ میدهد که امنیت جامعه را تحت تاثیر قرار داده و موجبات پریشانی بسیاری را فراهم میآورد، تنها یک صدا در واکنش افراد مختلف شنیده میشود؛ «دستگیرشان کرده و به اشد مجازات برسانیدشان!»
البته تجربه نشان داده این درخواستها همانگونه که به سرعت به یک صدایی میرسد، به محض دستگیری و تعیین تکلیف متهمان، به دو شکل دیگر بروز میکند و علاوه بر آن، یک دسته نظرات جدید هم پیرامون آن بیان میشود؛ یک دسته آن را خفیف توصیف میکنند و حتی گاه از مماشات صورت گرفته با مجرمان سخن میگویند، یک دسته دیگر آن را شدید ذکر کرده و گاه در مقام قیاس آن با احکام صادر شده برای پرونده های دیگر بر میایند و در نهایت برخی هم از در صلح جویی به نظر دهندگان اضافه میشوند که کاری به تناسب جرم و مجازات ندارند بلکه خطاب به فرد محق میگویند: «بگذر!»
اینکه چرا هر حکمی صادر شود برخی آن را خفیف میدانند و برخی از شدت آن گلایه میکنند، شاید به یک خصلت نامطلوب ما باز گردد که اصولا یا نمیخواهیم راضی شویم یا کسب رضایتمان بسیار دشوار است اما وقتی میبینیم بعد از اعلام آرای پرونده های اهمیت یافته از دید مردم، باب مصالحه دادن طرفین دعوا و ریش سفیدی اینقدر باز میشود که ممکن است همه اساس محاکمه را تحت تاثیر قرار دهد، باید اذعان کنیم که اتفاق خوبی در جریان نیست.
نمونه بارز این اتفاق، داستانی است که آمنه بهرامی، مشهورترین قربانی اسیدپاشی در کشورمان به تازگی بازگو کرده و بعد از اعلام آنکه از رضایت دادن به شاکی خود پشیمان است، علت رضایت دادن خود را فشاری دانسته که برخی به نیت خیر به وی وارد کردهاند.
این قربانی اسیدپاشی که هنوز بعد از سالهای سال سپری شدن از آن دقایق، ساعات و روزهای تلخ، هنوز روند درمان خود را طی میکند و از بابت جنایتی که در آن آسیب دیده، رنج و درد متحمل میشود، حالا که ماجرای اسیدپاشی های زنجیری در اصفهان در کل کشور نگرانی آفریده و مسئولان را برای یافتن جانیان بسیج کرده، از اعلام رضایت خود از قصاص به عنوان ظلمی به دیگران یاد میکند و آنچنان خود را سرزنش میکند که میگوید: «باید چشم اسیدپاشها را تخلیه کرد و اسید را در حلقومشان ریخت».
این در حالی است که وقتی از وی میپرسند آیا از بخشش مجید (کسی که روی آمنه اسید پاشید) پشیمان نیست، میگوید: من موضوعی بودم که کل دنیا بر روی آن زوم کرده بود و انعکاس آن برای ایران و مردم ایران مهم بود؛ پس باید به دنبال حکمی میگشتم که بازدارنده باشد. من قصاص را قبول دارم و هنوز هم به آن قائلم اما در آن لحظه بخشیدم با این شرط که دیه را بگیرم چرا که میدانستم مجید موحدی نمیتواند دیه را بپردازد اما کارکرد دادگستری و ظلمی که بر من شد باعث شد که بفهمم بخش من بیفایده بوده و من امروز احساس پشیمانی میکنم.
او در ادامه از جوی سخن میگوید که در آن روزگار وی را احاطه کرده بود؛ از کسانی که تلاش داشتند وی را مجاب کنند که نبخشد و انتقام بگیرد تا عوامل و سخنانی که وی را مجاب میکردند از قصاص بگذرد و حتی به نوعی در الگوی یک قهرمان قرار گیرد؛ قهرمانی که از حقوق خود به نفع همه، حتی ظالمان میگذرد.
آمنه بخشید و هنوز که هنوز است از بخشش خود اعلام نارضایتی نمیکند بلکه میگوید با این تصور از قصاص گذشته که دیه بگیرد و با علم به اینکه مجید نمیتواند از پس پرداخت دیه برآید و لاجرم در زندان خواهد ماند و بدهی اش سال به سال سنگین تر خواهد شد، به نوعی روی در حبس ماندن مجرم حساب باز کرده بوده و حالا که میبیند مجید آزاد شده و حساب و کتاب هایش به هم ریخته، پشیمان است، ولی خوب که به سخنانش دقت کنیم، به نظر نمیرسد از بخشش پشیمان نباشد.
اینجاست که وقتی از وی میپرسند اگر به سه سال پیش بازگردی، چه خواهی کرد، بی درنگ پاسخ میدهد «قصاص میکنم»؛ پیامی که مخاطبش میتواند دادگستری باشد، یا آنهایی که به آمنه میگفتند بگذر و بخشش کن یا ما و شمایی که امروز بر ضرورت مجازات اسیدپاشان با اشد مجازات سخن میگوییم اما ممکن است فردار روزی که ناله های اسیدپاشان دستگیر شده را شنیدیم، بگوییم کاش مجروحان ببخشند چون اینها هم گناه دارند!
مخاطب آمنه قطعا ماهایی هستیم که امروز یا ساکتیم و یا در محکومیت اسیدپاشان سخن میگوییم اما بعدها ممکن است نظرمان تغییر کرده و خوبی های بخشش یادمان بیاید و یا حتی از آن بدتر، روشنفکری مان گل کند و قصاص را غیرانسانی بدانیم چون نه زجری که آمنه و امثال آمنه کشیدهاند را به قدر لحظهای درک کردهایم و نه در دیگر پروندههای مطرح، زورگیری، قتل و غیره، درک ملموسی از درد وارده داریم که شیرینی بخشش را جانشینش بدانیم؛ کاش جای دیگران حرف نزنیم و به جای درک متهمان، کمی هم به درک رنج کشیدگان اهمیت قائل شویم!