هنرهای تجسمی ایران هم شوالیهدار شد. از این پس نام کامبیز درمبخش نیز در کنار محمود حسابی، اصغر فرهادی، یدالله رویایی، عباس کیارستمی، پری صابری، جلال ستاری، محمدعلی سپانلو، شهرام ناظری، محمدرضا شجریان و لیلا حاتمی در فهرست چهرههایی جای میگیرد که مدال شوالیه دولت فرانسه را از آن خود کردهاند.
به گزارش شرق، کامبیز درمبخش، کاریکاتوریست نامدار ایرانی شنبهشب چهارمآبان، نشان شوالیه هنر و ادبیات دولت فرانسه را از دست برونو فوشه، سفیر این کشور در ایران دریافت کرد. این مراسم با حضور تعداد زیادی از شخصیتهای فرهنگی و هنری از جمله محمود دولتآبادی، پرویز کلانتری، قباد شیوا، لیلی گلستان، جواد مجابی، فخرالدین فخرالدینی، بهرام دبیری، محمدعلی جعفریه، کامران عدل، سیمین اکرامی و... همراه بود.
درمبخش نخستین هنرمند عرصه هنرهای تجسمی ایران است که این نشان را میگیرد. این نشان پیش از این به هنرمندان سینما، ادبیات و موسیقی ایران اعطا شده بود. شوالیه ملی لیاقت، نشان هنر و ادبیات است که از عالیترین نشانهای هنری فرانسه محسوب میشود. برونو فوشه، سفیر فرانسه در ایران مراسم اهدای نشان شوالیه به درمبخش را اینگونه آغاز کرد: «گرچه معمول نیست که یک کاریکاتوریست اینگونه خطاب شود، ولی استاد عزیز؛ بله کلمه استاد عزیز بهطور طبیعی به ذهنم رسید، چون در هنر کاریکاتور، هنری که بیش از هرچیز هنر فراگیری است، شما یکی از برجستهترین نمایندگان این هنر هستید که بیش از 55سال است در آن کار میکنید.» فوشه سپس به علاقه فرانسویان به کاریکاتور اشاره کرد: «از اینکه شما را استاد عزیز خطاب میکنم خوشحالم چون همانطور که میدانید فرانسویان، دلشیفته کاریکاتور هستند.
در فرانسه مراکز اصلی این هنر به یک نهاد تبدیل شدهاند؛ نهادی که وقتی کاریکاتور سیاستمداران را میکشند، داد آنها درمیآید ولی وقتی نمیکشند، داد بیشتری از آنها درمیآورند. روزنامه «لوموند» هم شهرتش را مدیون طرحهای «پلانتو» است و همین طرحهاست که باعث فروشش میشود. من خودم وقتی جوان بودم لوموند را میخریدم تا اول طرح پلانتو را ببینم، بعد ببینم در آن چه نوشته شده است.»
سفیر فرانسه در حالی که با نوعی از شوخطبعی همخوان با عالم کاریکاتور صحبت میکرد، اظهار کرد: «برای من موجب کمال شادمانی است که امشب با میهمانداری از کامبیز، هم میهماندار یک هنرمند بزرگ ایرانی باشم و هم میهماندار یکی از نمایندگان آزاداندیش جهانی که ضمن آنکه بر دلها تازیانه میزند با نوعی از مالیخولیا همراه است که شجاعت را در دل زنده میکند. امشب شمار فراوانی از دوستان و طرفداران کامبیز در اینجا جمع شدهاند و سفارت فرانسه از حضورشان شادمان است و به آن افتخار میکند.»وی در حالی که رو به کامبیز درمبخش ایستاده بود، افزود: «در شروع سال2013 نفر اول سیوسومین مسابقه بزرگ بینالمللی جایزه کاریکاتور ترکیه شدید و این نخستینبار بود که یک کاریکاتوریست ایرانی این جایزه را دریافت میکرد. آلمان را بهتر خیلی از کشورها میشناسید چون سالها در آن زندگی کردید.»
فوشه در ادامه خطاب به حضار گفت: «حالا اگر اجازه بدهید میخواهم چند جمله نیز راجع به مناسبات شما با فرانسه بگویم؛ در سال2013 و با انتشار کتاب «دنیا خانه من است» نخستین کتابتان در فرانسه توسط انتشارات «لافون» که مجموعه طرحهایی بود که در نمایشگاهتان در گالری «نیکولا» به نمایش درآمد؛ انبوه مخاطبان فرانسویتان فرصت پیدا کردند تا با شما بیشتر آشنا شوند. در گزارشهای فراوانی که از کارتان ساخته شد و در مصاحبههایی که انجام دادید از همکاران فرانسوی خودتان با نامهای بزرگ نام بردید، تا جایی که یکی از مجلات بزرگ زنان در فرانسه به شما لقبی داد که نمیتوانید تصور کنید در فرانسه چقدر مهم است؛ سامپه ایران.»
سفیر فرانسه در ایران در ادامه با اشاره به چارلی چاپلین عنوان کرد: «آنچه برای من جالبتر است، شخص دیگری است که بارها به او استناد کردهاید؛ چارلی چاپلین، استاد مطلق خنده و مالیخولیا. میتوانم بفهمم او نیز منبع الهام شما بوده باشد، شما نیز مانند چاپلین از نیشخند بهره میگیرید تا وضعیت تراژیک سرنوشتمان را بهتر بفهمانید، شما نیز مانند چاپلین هر کاری که میکنید در ارتقای فضیلت انسانی است. آنچنان که از ترکیب طرحهای کتابتان در فرانسه برمیآید، مسیر شما نیز مانند چاپلین سرشار از آزادی است. این آزادی را شما سخت و با گزیدن هنر بیراههها و ابزارهای مترقبه برای پیروزی بر دشواریها به وجود آوردید. شما نیز مانند هنرمندان بسیار دیگری قیطان محرک ذهن را شرط آفرینش میدانید. قدر مسلم به ما یاد دادید که میشود همهچیز را فقط با چند خط طراحی به کرسی نشاند و از این منظر جایگاه شما در صف بلند و پراعتبار کاریکاتوریستهایی است که ما را هم میخندانند و هم به تفکر وا میدارند.»
او افزود: «ناگفته پیداست که لازم بود دولت فرانسه این فعالیت طولانی در خدمت اندیشه انتقادی و درخشش هنریتان را مورد شناسایی و تقدیر قرار دهد و من بینهایت خوشحالم که سرکار خانم وزیر فرهنگ و ارتباطات فرانسه، پیشنهادم را پذیرفت و عالیترین نشان فرهنگی فرانسه را به شما اهدا کرد؛ نشان نظام معتبر فرانسه. حتما خواهید گفت، باز هم یک مدال دیگر؛ درست است که این مدال فقط مدال دیگری را بر مدالهای متعددی اضافه میکند که تاکنون گرفتهاید اما این مدال، مدال فرانسه است و از صمیم قلب تقدیم میشود. پس همینجا از شما میخواهم که جلو من بایستید.»فوشه در پایان سخنانش و در حالی که مدال شوالیه را به سینه کامبیز درمبخش زد، گفت: «آقای درمبخش به نام وزیر فرهنگ و ارتباطات فرانسه، شوالیه هنر و ادبیات میشوید.»
پس از شور و هیجانی که در میان حضار برپا شده بود، کامبیز درمبخش پشت تریبون قرار گرفت: «باعث افتخار من است که چنین نشانی شامل حال من شده است و من از دولت فرانسه، وزیر فرهنگ و ارتباطات فرانسه و از آقایبرونه فوشه خیلی سپاسگزارم و باید بگویم که در واقع وامدار کاریکاتوریستهای فرانسه هستم. بهنظر منکاریکاتوریستهای فرانسه نوع جدیدی از کاریکاتور را به وجود آوردند که تا آن زمان نبود، در واقع سالهای1950 تا 1970 دوران طلایی کاریکاتور در فرانسه است. تا آن زمان کاریکاتور در دنیا انتقادی و سیاسی بود یا صرفا فکاهی بود ولی کاریکاتوریستهای نسل جدید فرانسه، نوعی از کاریکاتور را ارایه دادند که در آنها حس، مهمترین نکتهای بود که به مخاطب القا میشد. احساس باعث میشد آدمها با آنها فکر کنند، بخندند و گریه کنند در حالی که پیش از این، چنین نبود.»
او خود را مدیون کاریکاتوریستهای فرانسوی دانست: «من واقعا مدیون کاریکاتوریستهای فرانسه هستم چون اصلا کاریکاتور را با بوسک، ساگار، سامپه و خیلی نامهای دیگر شروع کردم و آن زمان با اینکه خیلی جوان بودم سعی میکردم یکروزی بتوانم به پای آنها برسم و آرزوی من این بود که راه آنها را دنبال کنم. متاسفانه دونفر از این کاریکاتوریستها، یکی بوسک و دیگری شاوال هر دو خودکشی کردند ولی من خودکشی نمیکنم تا بتوانم فکرها و طرحهای زیبایم را به دست مردم برسانم.» درمبخش افزود: «من فقط به یک کاریکاتور که بوسک کشیده اشاره میکنم که بدانید منظورم چیست. او کاریکاتوری دارد که نشان میدهد سربازی از جنگ بازگشته و یک پایش قطع شده است و آن پا را در یکقبر کوچک جا داده و دارد برای پای خودش بالای سر قبر پا، گریه میکند.»
این هنرمند در مورد آثارش گفت: «عدهای از من میپرسند سوژههایت از کجا به ذهنت میرسد؛ بهعنوان مثال مساله استادشدن، خودش یکجوک شده، به هر کسی میگویند استاد. یکروز در موزه هنرهای معاصر، آقای آیدین آغداشلو کنار من ایستاده بود و یکی به او گفت استاد، آغداشلو برگشت و گفت: هیس، الان همه برمیگردند! این عناوین مرتب به شکلهای مختلف تکرار میشود. مثلا در خیابان یکی به من میگوید حاجآقا، یکی میگوید استاد، عمو کامبیز، جناب، دکتر، مهندس و... من فکر کردم که بهتر است یک کارت ویزیت چاپ کنم و رویش بنویسم «جناب آقای شوالیه دکتر، مهندس، عمو کامبیز درمبخش!»»