هیچ تردیدی نیست که گذشت روزها و تغییر نسلها تأثیر بسیاری بر فراموشی بسیاری از آیینها و رسوم قومی ـ مذهبی در سراسر جهان داشته و دارد. نگاهی به تاریخ نشان میدهد، هر چند همچنان شاهد تداوم بسیاری از آیینها و رسوم ملی ـ مذهبی در میان ملتهای سراسر جهان هستیم، در همین حال، رویدادهای بسیار مهم و آیینهای بسیاری نیز بوده که در گذر زمان و با تغییر نسلها برای همیشه به فراموشی سپرده شدهاند.
در این حالت، بسیاری از رخدادها و آیینها در سراسر جهان از کتب، قصههای تاریخی و موزهها سر درآوردهاند و هرگز نتوانستهاند، به جز زمان اندکی در عرصۀ حیات اجتماعی و حوزۀ باورها، عقاید، آداب، رسوم و آیینهای یک جامعه نقش مهمی داشته باشند؛ اما در تاریخ استثنائاتی نیز همانند «حماسۀ عاشورا» وجود دارد که نه تنها نسخۀ اصل آن همچنان دستنخورده مانده، بلکه بسیاری از مناسک و آیینهای مرتبط با آن نیز همچنان به قوت خود باقی است.
اما آیا اوضاع همیشه به همین منوال پیش خواهد رفت یا آنکه شاید برخی از آیینها و مناسک عاشورایی نیز در هزارۀ سوم به سرنوشت مشابهی دچار شده و به علت عدم جمعآوری و ثبت آنها، برای همیشه به دست فراموشی سپرده شوند؟
چندین سال پیش، نشریه «خیمه» در این زمینه سراغ استاد فرشچیان رفته بود که بازخوانی گزارش و گفتوگو با این استاد برجسته مینیاتور ایران که از معتقدترین هنرمندان معاصر ـ به گواه آثار و عملکردش ـ نسبت به ائمه اطهار (ع) را با اندکی تلخیص در «تابناک» میخوانید.
سالها پیش از انقلاب اسلامی ایران و روز دهم محرم، مادرش (زهرا خانم) از او گلایه کرد و گفت: به مجلس روضهای برود تا چند کلمه حرف حساب بشنود. او هم پاسخ داد که کاری دارد و بعداً میرود. وارد اتاق کارش میشود، قلممو را برداشته و تابلو «عصر عاشورا» را آغاز میکند. خودش در این خصوص میگوید: «قلممو را که زمین گذاشتم، تابلویی شد که امروز هست، بدون هیچ تغییری».
نوشتن از استاد «محمود فرشچیان» کار سختی است. او نه تنها یک هنرمند والامقام، بلکه یک انسانِ مهربان و باشخصیت است که فقط چند دقیقه با او بودن کافی است تا دنیای جدیدی را تجربه کنی؛ دنیایی که فکر کردن به آن بعد از آشنایی با استاد و دیدن آثارش، برایت به یک وسوسۀ فکری دائمی تبدیل میشود. تا پیش از اینکه برای نخستین بار از نزدیک ملاقاتش کنم، هیچ تصوری از او نداشتم. فقط میدانستم که تابلو «عصر عاشورا» را کشیده و هنرمندی با اعتبار بینالمللی است.
برف، زمین مجموعه سعدآباد را سفیدپوش کرده بود. آسمان در حال دوختن فرش سفیدی در محوطه اطراف موزه بود. وقتی به خودم آمدم، دیدم در کنار استاد نشستهام و آقای صائب در حال معرفی من به استاد فرشچیان است. آقای صائب به استاد گفت: «ایشان خبرنگار خوشاخلاق و با پشتکاری است که از نشریه خیمه آمده است». استاد هم با مهربانی خاصی نگاه میکرد و گفت: «خوش آمدید».
برای نخستین پرسش از استاد پرسیدم: «موزهها چه نقشی در ماندگاری فرهنگ دارند؟» که در پاسخ گفت: «یکی از بزرگترین و مهمترین نقشها را در ماندگاری هر فرهنگی موزهها دارند و اگر موزهها نباشند، نسلهای آینده از نسلهای گذشته و فعالیتهای فرهنگی، هنری صورت گرفته در گذشته بیاطلاع میمانند. در واقع موزه مکانی برای تداوم تاریخ و هنر است».
پس از این پرسش کمی با استاد درباره منسوخ شدن تعدادی از مناسک و آیینهای دینی مرتبط با عاشورا در گذر زمان و ورود برخی آفات به این حوزه صحبت کردم و پرسیدم: «به نظر شما باشناختی که از فرهنگ و رسوم ایرانی دارید، تأسیس موزه عاشورایی و در کنار آن جمعآوری آثار فاخر هنری که در این زمینه وجود دارد، چه نقشی میتواند در ماندگاری فرهنگ عاشورا داشته باشد؟»
وی در پاسخ گفت: «تأسیس موزه میتواند نقش بزرگی داشته باشد. به نظرم کشور به جایی نیاز دارد که در تمام سال بتوان در مورد واقعة عاشورا در آن فعالیت کرد. البته اعتقاد من این است که هر قدر در مورد حضرت امام حسین (ع) در هر قالبی (موزه، نوشته، فیلم و...) کار شود، کم است و میطلبد که در مورد امام حسین (ع) کار بیشتری انجام شود».
استاد فرشچیان در ادامه گفتوگو با اشاره به اینکه در صورت راهاندازی این موزه، میتوان کتاب، فیلم و بقیة آثار مرتبط با حضرت اباعبدالله (ع) را جمعآوری کرد تا شاید از این طریق گوشهای از حق مطلب در خصوص بزرگی حضرت امام حسین (ع) و اهل بیتشان ادا شود، افزود: «البته باید بگویم که هیچ زبانی برای بیان عظمت ایشان جوابگو نیست و اگر قرار است، چنین موزهای در این خصوص تشکیل شود، باید فراتر از چند تابلو، پرچم و وسایل قدیمی باشد».
او ادامه داد: «به نظر من باید عشق در این موزه و هر جای دیگری که میخواهند برای امام حسین (ع) کار کنند، موج بزند. در مجموع به عنوان یک هنرمند، پیشنهاد میدهم که این موزه اقدام به جمعآوری کارهای خیلی خوب و کارهایی که شایسته حضرت امام حسین (ع) باشد، کرده و از جمعآوری آثار سطح پایین خودداری کند».
پس از این مسائل، نظر استاد را در مورد اینکه فعالیتهای این موزه تا چه اندازه میتواند در حد و اندازه بینالمللی باشد، جویا شدم. استاد در پاسخ به این پرسش گفت: «چون عاشورا محدود به ایران نیست و در سراسر جهان شیعیان با آداب و رسوم خاص خود برای حضرت امام حسین (ع) مراسم میگیرند، به نظرم اگر قبل از تشکیل این موزه برای بینالمللی شدن آن هم طرحها و برنامههایی در نظر گرفته شده باشد، خیلی بهتر است».
فرشچیان تأکید کرد: «خود من با چشمانم دیدهام که در خیابانهای شهر نیویورک که از معتبرترین شهرهای جهان است، روز عاشورا شیعیان ایرانی، افغانی و... برای امام حسین (ع) سینهزنی میکنند و خیلی بااحساس سینه میزنند. به نظرم اگر بتوان آثار مختلف هنری و فرهنگی را در عرصۀ بینالمللی، در این زمینه جمعآوری کرد، نتیجه کار بسیار درخشانتر و مثمرثمرتر خواهد بود».
چون موضوع مصاحبهام با استاد محدود به تشکیل موزۀ عاشورایی و دانستن نظر ایشان در این خصوص بود، نمیدانستم آیا میتوانم در سایر حوزههای هنریای که ایشان فعالیت میکنند، سؤالی بپرسم یا نه.
با این حال از استاد پرسیدم: «آیا قصد دارید در زمینه عاشورا اثر دیگری خلق کنید؟» که استاد در پاسخ به این پرسش گفت: «بله؛ در حال کار کردن روی اثری در ارتباط با حضرت ابوالفضل (ع) هستم.» (اثری که چندی بعد رونمایی شد) سپس پرسیدم که این اثر جدید مذهبی چه وقت به پایان میرسد و استاد پاسخ داد: «برای یک کار هنری ـ مذهبی نمیشود تاریخ مشخص کرد، چون کار دلی زمان نمیشناسد».
پیش از اینکه از موزه بیرون روم، یک بار دیگر از آثار استاد بازدید کردم و یاد این نقل قول از پروفسور بالدینی افتادم که در توصیف آثار استاد گفته بود: «فرشچیان در فکر نقشآفرینی گُل نیست، او میخواهد ما عطر گل را درک کنیم».