یک: چند روزی است نفس کشیدن در تهران سخت سخت است. به حدی که اگر بخواهیم فقط یک نفس بکشیم باید سرفه پشت سرفه کنیم و از هرچه نفس کشیدن خسته شیم! انگار نه انگار نفس کشیدن کمترین حق یک شهروند است و این حق وقتی موقع تبلیغات گروههای مختلف میشود از درو دیوار شهر با تابلو آویزان است. انگار نه انگار مردم در این هوای آلودهی تهران میخواهند زندگی کنند و کسب و کار حلال و تلاششان را دنبال کنند.
دو: سیاست زدگی در کشور در هرجایی وجود داشت به آن بخش از تصمیم گیری آسیب وارد ساخت. روزگاری سخن از بنزین آلودهی میدادند و حالا سخن از ده سال زمان برای حل آلودگی هوا! البته کاری ندارم نقایض این استدلال توسط مخالفان مطرح شده و مدعیان چه پاسخهایی دادند، اما هرچه هست تهران نباید به این سمت برود. ماهها قبل خبری از میزان ضرر کشور در تعطیل کردن نهادهای مختلف برای آلودگی شهرها خواندم که بسیار متأسف شدم. هرچند تعطیل کردنها از روی ناچاری است اما واقعیت نشان میدهد، برای به هود اوضاع آب و هوا نمود خارجیای دیده نمیشود و حتی با گذشت سه سال از دولت تدبیر و امید، مردم نسبت به بهبود وضعیت هوا نا امید شدند. مسئولان محترم میتوانند برای این موضوع چند باری بدون همراه در اتوبوس و مترو و تاکسی رفت و آمد کنند و در خیابانها توقف داشته باشند یا اصلاً خرید های روزانهشان را از مغازههایی بخرند که همه مردم معمولاً خرید میکنند تا ببینند نظر واقعی مردم چیست!
سه: مدت کوتاهی است سیاستهای محیط زیست توسط رهبری معظم انقلاب به نهادهای مربوطه ابلاغ شد. ترسی که نگارنده دارد این است این سیاستها همچون دیگر سیاستها صرفاً با تأیید همراه شود و در عمل همانند اقتصاد مقاومتی گامی اساسی برایش برداشته نشود. سیاستهایی که به طور حتم برایش ساعتها و ماهها و حتی میتوان گفت سالها کار شده و حالا که چشم امید بسیاری به این سیاستهاست، به عنوان یک شهروند ملتمسانه میخواهیم حداقل این سیاستها فراموش نشود و عزم جدی مسئولان در این زمینه فراتر رود و حتی پیشنهاد میشود ستادی تشکیل و گزارش امر به مردم داده شود. چه ایرادی دارد مردم بدانند برای سلامتی خودشان و طبیعتی که در آن زیست میکنند چه تصمیمی مسئولان دارند. مگر نه اینکه اگر مردم بدانند به طور حتم تفاوت حرف و عمل را تشخیص میدهند و در این زمینه راحتتر مسئولان آینده را برمیگزینند. یقیناً اگر مسئولان گامی برای محیط زیست و طبیعت اطرافمان که حقیقتاً یکی از بزرگترین نعمتهای الهی است بر میدارند، مورد تقدیر مردم خواهد بود. بیاییم بنای اجرای این سیاست را پاسخگویی به مردم بدانیم و به مردم بگوییم چه میزان از این سیاستها اجرایی شده است.
چهار: پیشنهادی دارم هرچند شاید مورد استقبال واقع نشود اما، در حد پیشنهاد مطرح کردنش هیچ ایرادی ندارد. به نظرم مردم وقتی در سختترین شرایط در میان گردنههای سخت نظام حاضرند و این حضورشان را در سه دهه از انقلاب نشان دادند و در فتنههای مختلف پشت نظام ایستادند حداقل در سختیهایی که بر آنان متحمل میشوند انتظار دارند مسئولان نیز با آنان شریک باشند. انتظار است روزهایی که هوا همانند این ایام آلوده است. مسئولان بدون راننده یا ماشین سازمانی صرفاً از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنند. پیشنهادم اینکه حداقل هم از ماسک یا وسایلی دیگر استفاده نکنند و برای اینکه درک کنند مردم چه تحمیلی دارند، در میدانهای نزدیک محل کارشان! نیم ساعت بایستند و تنفس کنند. البته این کار سخت است اما در حد پیشنهاد میتوان مسئولان به آن فکر کنند. هرچند این رفتار شاید به زعم بعضیها پوپولیستی باشد اما واقعیت امر درک بهتری از صحنه به مسئولان و تصمیم گیران خواهد داد. درکی که در هزاران گزارش و آمار و برآورد نهفته نیست و نمیتوان از آن احصا کرد. این درک یعنی ما میفهمیم مردم هم انساناند.