خانواده به عنوان مهمترین کانون بشری، عنصر اساسی در تشکیل، پیشرفت و موفقیت یک جامعه و ملت است؛ بنابراين سعادت هر جامعه در گرو سلامت اجتماعی خانوادههای آن جامعه است. تلاش و برنامهریزی برای فراهمآوردن زمينه مناسب برای خانواده درصورتیکه اخلالی در عملکرد و سازوکار درونی و ذاتی آن ايجاد نشود، موضوعي ضروری و درعینحال حساس و ظریف است. در طول هزاران سال خانواده توانسته بدون دخالت نیروی نظارت خارجی، خود را اداره كند و با سازوکارهای درونی و منحصربهفرد خود شرایط را مدیریت کند؛ بنابراین نگاه قیممآبانه به خانواده و مسائل آن نمیتواند راهکار مناسبی برای مشکلات احتمالی آن باشد. دکتر تقی آزادارمکی با نگاهی به وضعیت خانواده در ایران و بررسی مشکلات این حوزه به ارائه راهکارهایی برای تحکیم بنیان خانواده پرداخته که در ادامه میخوانید.
ارزیابی شما از وضعیت فعلی خانواده در ایران چیست؟
قبل از پرداختن به هر بحثی در این حوزه باید گفت ما یک دریچه را برای نگاه به جامعه انتخاب کردهایم که جامعه ایرانی را یک جامعه خانوادهمحور، خانوادهمدار یا خانوادهگرا معرفی میکند. بعد با واقعیتی روبهرو شدیم با عنوان مشکلات خانواده، در ادامه برای ساماندادن به مشکلات خانواده اقدام کردیم تا بهاصطلاح جلوي آسیبهای اجتماعی را گرفته باشیم. نتیجه به آن چیزی که انتظار آن را میکشیدیم، شبیه نبود؛ بنابراین دنبال راهکاری میگردیم که شرایط را به وضعیت قبلی برگرداند. من میخواهم از شما و دوستان دعوت کنم درباره مفهومی که گفتیم بیشتر تأمل کنید؛ به این معنا که اولا در کدام جامعه خانواده مهم نیست؟ در همه جوامع خانواده مهمترین رکن جامعه است. تجربه زیستی من و غالب کسانی که در آمریکا، اروپا، کانادا و... زندگی کردهاند، نشان میدهد در مدرنترین جوامع دنیا هم خانواده اهمیت دارد.
آیا ممکن است مشکل در تعریف اخلاق باشد؟
خیر، ما مسئله را اشتباه مطرح میکنیم. اینکه جامعه ما یک جامعه خانوادهمدار است و در بقیه دنیا خانواده مهم نیست و بههمریختگی روابط جنسی در بیرون مرزهای ایران حاکم است، اشتباه است؛ اصلا چنین چیزی درست نیست. آمریکاییها متعصبترین مردم نسبت به خانواده هستند. شما کدام کاندیدای رئیسجمهوری آمریکایی را سراغ دارید که با خانوادهاش در صحنه انتخابات حاضر نشد؟ حتی ترامپ با همه شایعههای بدی که پشت سر خودش داشت، در کنار خانواده در صحنه انتخابات حاضر شد، درحالیکه چنین اتفاقی در ایران با تمسخر و تحقیر مواجه خواهد شد؛ بنابراين در این مورد باید تأمل کنیم و با احتیاط حرف بزنیم.
با همه این اوصاف نهاد خانواده با تغییراتی مواجه شده که مطلوب نیستند. ارزیابی شما دراینباره چیست؟
اینکه خانواده ایرانی دچار مشکلات اساسی شده، یک اشتباه بزرگ است، ما در فهم و درک و کنارآمدن با تغییرات به مشکل برخوردهایم و اینطور تحلیل میکنیم که خانوادهای که تا دیروز اصالت داشته، حالا دارد دچار خسران و تباهی میشود و باید برای برگرداندن آن به وضعیت قبلی تلاش کنیم. حال آنکه خانواده در ایران مانند همه عرصهها دچار تغییراتی شده است؛ مانند تغییرات حوزه سیاسی ما از ٥٠ سال گذشته تاکنون، چرا نباید خانواده تغییرات اساسی پیدا کرده باشد؟ اگر به تحول در همه ابعاد اعتقاد داشته باشیم باید منتظر تغییرات در حوزه خانواده هم باشیم، این تغییرات به اشتباه آسیب نامگذاری شدهاند. اگر جنابعالی خانمی هستید تحصیلکرده که درس خواندهاید، آگاهی اجتماعی دارید و میخواهید کار کنید، مجبورید بچهها را به مهدکودک بسپارید و از ميهمانی و رفتوآمد پرهیز کنید و کمتر ميهمانیهای فامیلی داشته باشید. اقتضائات یک وضعیت هستند. چرا ما این را به حساب اقتضائات وضعیت نمیگذاریم؟ کسی که میخواهد درس بخواند، نمیتواند در ١٨سالگی ازدواج کند، وقتی درس خواند و تحصیلکرده شد، حاضر نیست بهصورت سنتی ازدواج كند و بهسرعت بچهدار شود و سعی میکند زندگی راحتتر و حسابشدهتری را تجربه کند، چرا اینها را بد میدانیم؟ درحالیکه اینها یک تغییر است و اگر میخواهید تغییر نداشته باشید، باید برگردید به گذشته.
پیشنهاد شما برای عبور کمهزینه از این شرایط چیست؟ حالا که خانواده نمیتواند جلو تغییرات را بگیرد چگونه با این تغییرات کنار بیاید؟
همه تغییرات آسیب نیست، اما برای حل مشکلات ناشی از تغییر، دو پیشنهاد وجود دارد یکی اینکه باید تمیيز بدهیم بین چیزی به نام تغییرات و آسیبها و وقتی تمیيز دادیم که ٧٠ درصد این تغییرات ناشی از تغییر سبک زندگی است، دیگر اسمش را آسیب نمیگذاریم. ٣٠ درصدی را که به عنوان آسیبهای اجتماعی در نظر میگیریم باید اولویتبندی کنیم؛ رابطه پدران و فرزندان، والدین و نسل جدید، زن با مرد، روابط جنسی، طلاق، خیانت، خشونت، بیمسئولیتی، اعتیاد، فاصلهگزینی بین خانواده زن و شوهری با خانواده بزرگ پدر و مادری و مهاجرت؛ باید اولویتبندی شوند و مهمترینشان را به منظور حلوفصل بررسی کنیم.
مثلا دلیل تمایلنداشتن به ازدواج از نظر شما درحالحاضر از کجا نشئت میگیرد؟
باید مجموعهای از مسائل اجتماعی در خانواده را کنار هم بگذاریم و ببینیم کدام علت و کدام معلول است. قطعا یک زنجیره ارتباطی بین آنها وجود دارد. بعضیها اصلیتر و بعضی فرعیترند. بعضی موارد هم اصلا مهم نیستند. وقتی به بهانه تشویق به ازدواج به خانواده فشار میآوریم، به این مسئله بیتوجهیم که از کجا معلوم این افراد بتوانند به زندگی مشترک ادامه دهند؟ چه تضمینی برای اینکه طلاق نگیرند وجود دارد؟ تجربه زیستی من نشان میدهد بیشترین طلاقها در ازدواجهایی است که با فشار یا اضطرار انجام شده است. باید سراغ چیزهای دیگر رفت؛ مثلا بهرسمیتشناختن انسان مدرن ایرانی؛ یعنی زنها و مردهای جدید را باید به رسمیت شناخت. مسائلش را به رسمیت شناخت و وقتی مسائل خانواده مدرن به رسمیت شناخته شد، خودبهخود مواردی از آسیب اجتماعی از دستور کار خارج میشود؛ مثلا سن ازدواج عقب افتاده و این به دلیل آموزش عالی و اشتغال زنان طبیعی است. داشتن زندگی مستقل و جدا از خانواده پدری هزینهبر است؛ بنابراین مسئله اقتصاد یکی از مهمترین مسائلی است که باید سروسامان پیدا کند. وگرنه طلاق به عنوان نتیجه مستقیم شرایط بد اقتصادی گریزناپذیر است. برای کاهش طلاق باید مشکل اقتصاد حل بشود. باید نظام شغلی حل بشود تا آدمها فرصت کار و کسب درآمد پیدا کنند. اگر آدمها فرصت کار پیدا کردند و ازدواج نکردند، باید برای رفع این مشکل، سیستم ازدواج را بررسی کنیم.
تجردگرایی نیز از منظر شما مسئله دنیای مدرن محسوب نمیشود؟
از نظر من تجردگرایی یک آسیب نیست. بخش اعظم مجردهای ما کسانی هستند که یا هنوز به مرحله ازدواج نرسیدهاند و درس ميخوانند یا دنبال کار هستند. جوانی که کار ندارد، به چه دلیل باید ازدواج کند؟ کسی که درس میخواند چطور میتواند تشکیل خانواده بدهد؟ ما بیش از اینکه از مشکل مردم حرف بزنیم، به مردم توهین میکنیم. با فاسدخواندن مجردها و بیلیاقتخواندن خانوادههایی که نتوانستهاند جوان خود را به ازدواج تشویق کنند، درواقع در حال توهین به نهاد خانواده هستیم.... ما باید این مسئله را به مردم واگذار کنیم. احترام بگذاریم و به دنبال فراهمکردن بستر مناسب برای تشکیل خانواده باشیم. اشتغال یکی از این بسترهاست. دولت و نظام سیاسی باید امکان کار و زندگی فراهم کند بعد از آن اینکه افراد چه شغلی دارند و چه کاری و چگونه عمل کنند جزء مهارتهایی است که خود خانواده آموزش آن را به عهده دارد. بعید است شرایط را فراهم کنیم و افراد به سمت تشکیل خانواده حرکت نکنند. در صورت سامان نظام اجتماعی که در اختیار دولت است و خود در گرو ساماندهی نظام اشتغال و ایجاد فضای کار و فضای مناسب مشارکتی است، جمعیت کمی هستند که تن به این الگوها ندهند.