احمدینژاد عامل حوادث ٨٨، رشد ۱۰ برابری ایدز در میان زنان، حمله موشکی انصارالله به ابوظبی، «تعهد» حلقه مفقود ساختار سیاست، لزوم تغییر روند قانونگذاری، سود ۸۹ درصدی در مؤسسات مالی!، چابهار دروازه اقیانوسی منطقه، واکنش آیت الله لاریجانی به احمدی نژاد و سقوط قیمت سکه از محورهایی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش تابناک، روزنامههای امروز دوشنبه ۱۳ آذرماه در حالی بر پیشخوان مطبوعات کشور قرار گرفتند که پاسخ رئیس دستگاه قضا به اظهارات محمود احمدی نژاد علیه قوه قضاییه، حمله موشکی انصارلله به امارات و حضور روحانی در سیستان و بلوچستان و تبدیل چابهار به دروازه اقیانوسی منطقه در سر خط عناوین آنها قرار گرفته است.
واکنش آیت الله آملی لاریجانی با عنوان «دروغ گفتی، این خیانت نیست؟» در روزنامه آرمان، «برخی برای حمایت از همراهانشان، نظام را زیر سوال میبرند» در روزنامه ابتکار، «پاسخ آملی لاریجانی به ادعاها درباره دستگاه قضا» در خراسان، و «ازپشت به نظام خنجر میزنند» در روزنامه وطن امروز بازتاب یافت.
اما دیگر محوری که در بیشتر روزنامهها منعکس شده است خبر حمله موشکی انصارالله یمن به ابوظبی است که در برخی روزنامهها با عناوین تمجید آمیز و در برخی دیگر با رویکرد خنثی و صرفا خبری بازتاب داشته است. روزنامه کیهان که پیشتر پیش بینی کرده بود پس از ریاض نوبت حمله موشکی انصارلله به امارات خواهد بود ضمن درج تصویر آن شماره از کیهان، در شماره امروزش نیز با انتخاب تیتر «برق از چشم ابوظبی پرید /ریاض در وحشت از شلیک بعدی» در گزارش خود از ترس ریاض از حمله مجدد انصار الله به عربستان خبر داده است. عصر ایرانیان نیز با اختصاص نیم صفحه اول خود به این موضوع عنوان «موشک انصار الله در قلب امارات» را تیتر اول خود انتخاب کرد.
روزنامههای قدس، ابتکار و وطن امروز نیز خبر حمله موشکی انصار الله به امارات را در صفحات اول خود گنجاندند.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها، سرمقالهها و گزارشهای منتشر شده در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
در این مورد «روحانی مچکریم»
سید علیرضا کریمی سردبیر آفتاب یزد در یادداشت امروز خود در این روزنامه واکنش روحانی به طنز گزنده یکی از روزنامهها برای او را موضوع قرار داد و نوشت: نظر بنده حقیر درپی پاسخ رئیس جمهور حسن روحانی به طنز یک روزنامه سه اتفاق خوب و امیدوار کننده رخ داده است؛ اول اینکه این موضوع حاکی از آن است که خوشبختانه آستانه تحمل رئیس دولت فعلی بالاست. قبلا هم ثابت شده بود البته دلواپسان جعلی کم به این دولت و یارانش ناسزا نگفتند و لیچار بارشان ننمودند. این بار هم حسن روحانی در قبال طنزی نسبتا تند و گزنده، واکنشی نرم و طنزگونه نشان داده که اگر همین طنز در مورد برخی مسئولان نگاشته میشد الان کنفیکون میشد. نکته دوم ماجرا که به نظر خیلی مهم است زنده بودن روزنامه است. یعنی برخلاف آنکه گفته میشود دیگر نشریات مکتوب مردند و باید فاتحهای نثارشان کنیم، اما مورد فوق نشان داد اگر کار خوبی ارائه گردد و از سوی دیگر مسئولان و مدیران نیز آستانه تحمل خود را بالا ببرند همچنان اولویت نشریات معتبر مکتوب هستند نه شبکههای اجتماعی سطحی. نکته سوم هم جالب است. اینکه آقای رئیس جمهور روزنامه میخوانند خیلی خوب و مفید است. به خاطر بیاوریم که آقای هاله نور افتخار میکرد روزنامه نمیخواند. در آن ایام هرچه میگفتیم و مینوشتیم گویی آب در هاون میکوبیدیم. واکنششان به مطالب فقط برخورد بود و تذکر. در واقع روزنامه را میخواندند فقط برای اینکه «گیر» دهند! در مجموع حداقل برای این یک قلم «روحانی مچکریم».
به چه میاندیشید «ریز علی» در آن لحظه برای فداکاری؟
احمد پورنجاتی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «فداکاری»، ویژگی ارزشمندی است به شرط اینکه دیگران برای ما بکنند! تعجب میکنید؟ رک و بیتعارف میگویم: انگاری این واقعیت ناگفته، اما نهفته در دل فلسفه رفتاری بسیاری از ما ایرانیان شده که هرگاه پای فداکاری در میان است و نوبت خودمان که میشود، باید کمی تامل و فکر کنیم، جوانب و پیامدهای مساله را بسنجیم، اولویتهای مهمتر را از قلم نیندازیم و از همه مهمتر، دنبال دردسر نگردیم! جز گاهی آن هم برای یک فداکاری پاستوریزه. کبریت بیخطر! یعنی اینقدر از کردههای فداکارانهمان نقره داغ شدهایم؟ یا خودمان را قانع کردهایم که: هزار جور گرفتاری ودغدغه و دلمشغولی برای گذران زندگی، مگر مجال و توانی هم باقی میگذارد برای فداکاری نسبت به دیگران؟! کاش این روزها و در غوغای این همه رخدادهای عجیب و غریب داخلی و جهانی که خواسته و ناخواسته پی درپی بر کائنات ذهن ما آوار میشوند، خبراز دنیا رفتن پیر مردی - «ریزعلی خواجوی» قهرمان داستان «دهقان فداکار» کتاب فارسی کلاس سوم شش نسل از ایرانیان را میگویم - بتواند احساس و عاطفه دستکم نیمی از ما دانشآموزان این نسلها را تنها تا به این حد برانگیزد که از خود بپرسیم: «اگر ما مسافر آن قطار بودیم و فداکاری ریزعلی نبود؟»
میدانم که نمونههای فداکاری و از خودگذشتگی برای یاری و همدلی با دیگران و نجات جان انسانها، کم نیستند در همین حال و هوای به ظاهر بیتفاوت و سر در لاک خود فروبرده جامعه ما. بیانصافی است اگر از جان مایه گذاشتنهای بسیاری از کسانی را نادیده بگیریم که هر چند به اقتضای حرفه و مسوولیت شغلیشان، اما دلیرانه و بیپروای مخاطرههای گوناگون به آوردگاه مرگ و زندگی میشتابند. هنوز داغ آتشنشانان در آتش سوخته ساختمان پلاسکو تازه است بر دل و جان. یا در فاجعه زلزله کرمانشاه و جلوههای بسی امیدبخش از جان گرفتن «کیمیای فداکاری». اما به گمانم با همه ارجمندی و ستایشانگیزی این نمونهها متاسفانه به دلایل و عوامل گوناگون، «فداکاری» به مثابه یک «ارزش هنجاری» و درونی شده در جاری زندگی اجتماعی و زمانه ما - نه در برهههای خاص بلکه به گونهای فرآیندی - هنوز غریب و تنها و استثنایی است. فداکاری را در شکل و شمایل مصداقهای خاص نباید محدود و زندانی کرد. در هر رابطه یا موقعیت انسانی و حتی فراتر از آن، موقعیت زیستی - که همه موجودات را در برمیگیرد، از آب و خاک و هوا و گیاه و جانور- اگر فداکاری پادرمیانی کند، زندگی جان تازهای میگیرد. همواره نیازی نیست همچون «ریزعلی خواجوی» برای پیشگیری از حادثهای که در کمین جان مسافران یک قطار است، خطر کنیم و بر ریلهای راه آهن رو در روی قطاری که شتابان به سوی ما میآید، بایستیم و لباس خود را به آتش بکشیم به این امید که راننده بیاطلاع از خطر پیش رو، سرعت کم کند و ترمز کند. گاهی بسنده است که در یک رابطه خانوادگی، در یک اختلاف نظر سیاسی، در یک مساله ملی، در دفاع از حق و استیفای حق قانونی یک فرد یا گروه اجتماعی، در توجه به رنگ رخسار کسی که هر روز به عنوان همکار یا همسایه با او سرو کار داریم، نگذاریم جای «فداکاری» خالی بماند. به گمانم بسی گمراهکننده و اغواگرند بسیاری از وسوسههای توجیهکنندهای که ما را از فرصت «فداکاری» محروم میکنند و چه بسا ظاهر عقلپسندی هم دارند. زلف فداکاری را نباید به هیچ پیش شرطی گرهزد. ریزعلی خواجوی هم میتوانست با خودش بگوید: «این، وظیفه سوزنبان راهآهن و متولیان مواجب بگیر دولت است که بیدرنگ خبر ریزش کوه را به لکوموتیوران برسانند و قطار را متوقف کنند. من چرا خودم را به خطر بیندازم...» منطق موجهی نبود؟ به چه میاندیشید «ریزعلی خواجوی» در آن لحظه برای فداکاری؟ پرسش اصلی این است.
به داد «اعتماد» مردم برسید!
سید جلال فیاضی در سرمقاله امروز خراسان نوشت: ۱-دراولین هفتههای مهر ۸۵ پس از انتصاب به عنوان مدیرعامل ایرنا، آقای احمدی نژاد-رئیس جمهور وقت- در سفر به ورامین بااشاره به دو بدهکارمیلیاردی بانکی تهدید کرد که اگر بدهی خودرا پرداخت نکنند اسامی آنها را اعلام خواهد کرد. من با یکی از مقامات نهاد ریاست جمهوری تماس گرفتم وگفتم این شیوه به اعتماد مردم لطمه میزند، من آمادگی دارم در ایرنا اسامی آنها را –اگر در اختیارم قرار گیرد – منتشر کنم و او اسامی را به من داد، اما دقایقی پس از انتشار، تلفنها وفشارها آغاز شد به طوری که همان مقام تماس گرفت واز من به طور جدی خواست تا خبر را حذف کنم وتاکیدکرد حذف نکردن خبر در مناسبات آینده ما هم تاثیر خواهد گذاشت وبه ناچار دقایقی بعدخبر از خروجی ایرنا حذف شد!
پس از آن همواره از لیستهای آماده سخن گفته شد، اما هرگز امکان دستیابی به اسامی بدهکاران بانکی برایم فراهم نشد که بابالا گرفتن ناسازگاری من وتیم آقای احمدی نژاد، استعفا کردم وخدمت ۲۰ ماهه ام در ایرنا پایان یافت.
۲- هفته گذشته آقای احمد توکلی نماینده پیشین مجلس -که مسئولیت یک سازمان مردم نهاد به نام «دیده بان شفافیت وعدالت» را برعهده دارد-به بدهکاران موسسه اعتباری ثامن الحجج (ع) هشدار داد که اگر بدهی خود را تسویه نکنند اسامی آنها را –که به گفته او اکثرا فرزندان علما، قضات باسابقه و شخصیتهای سیاسی هستند- افشا خواهد کرد. این درحالی است که مال باختگانی که اندوخته اندک خویش را با امیدهایی در این موسسه –که متاسفانه نام امام معصوم راهم برپیشانی خویش دارد –سپرده گذاری کرده اند همچنان مستاصل هستند، اما هنوز از انتشار اسامی بدهکاران موسسه ثامن الحجج (ع) خبری نیست ومعلوم هم نیست که به فرض افشای نام آنها اتفاق جدی بیفتد وبرای احقاق حقوق مال باختگان نتیجهای به همراه داشته باشد!
۳- چند روز پیش آقای محمود صادقی نماینده فعلی مجلس فهرستی از حدود ۵۵ بدهکار کلان بانک سرمایه را منتشر کرده- که مجموعا ۶۹۰۰ میلیارد تومان به این بانک بدهکارند- وبه آنها مهلت ۴۸ ساعته داده است که در صورت تسویه نکردن اسامی آنها را منتشر خواهدکرد. صادقی این فهرست را منتشر کرداما برخلاف بسیاری از مسائل کم اهمیتتر به بمب خبری تبدیل نشدوشاهد واکنش جدی از سوی مقامات مسئول نبودیم. بانک سرمایه وابسته به صندوق ذخیره فرهنگیان است- که از اختلاس ۸۰۰۰ میلیارد تومانی در آن سخن میگویند و ظاهرا قریب به ۹۰ درصد آن همین معوقههای بانکی است. در حالی که هزاران فرهنگی عزیز اکنون نگران ذخیره خویش در این صندوق هستند.
۴- این روزها شاهد تجمعهای زیادی از مال باختگان فراوانی هستیم که برای استیفای حقوق خود از پروژه هایی، چون پدیده – که روزی تبلیغات آن همه رسانه ملی را فراگرفته بود وبسیاری از مقامات کشور باآن عکس یادگاری میگرفتند – ونیز چندین صندوق مالی واعتباری تلاش میکنندو کسی وسازمانی به طور موثر پاسخ گوی فریاد هایشان نیست.
۵- آخرین اخبار حاکی از حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار میلیارد تومان معوقه بانکی است که در اختیار تعداد معدودی – شاید کمتر از ۳۰۰۰ نفر – افراد صاحب نفوذ است وسال هاست از آن سخن گفته شده، اما نه تنها از میزان این معوقات بانکی کاسته نشده بلکه هرروز در حال افزایش است. این در حالی است که مردم برای یک وام پنج میلیون تومانی به چهار میخ ضمانتهای رنگارنگ بسته میشوند وبا یکی دوماه تعویق در اقساط، حیثیت وآبروی آنها به حراج گذاشته میشود. گفتنی است که اگر رقم سرمایه گذاری برای ایجاد هر شغل را ۵۰ میلیون تومان فرض کنیم با این میزان معوقه بانکی میتوان چهار میلیون شغل ایجاد کرد!
«اعتماد مردم» بزرگترین سرمایه اجتماعی جمهوری است که گزارههای فوق به شدت آن را آسیب پذیر کرده است، اما ظاهرا کسی هم برای آن تدبیری اساسی نمیاندیشد. جمهوری اسلامی مقتدرتر ازآن است که حریف ۳۰۰۰ نفر بدهکار بانکی- که هم سرمایه مردم وهم اعتبار وحیثیت جمهوری اسلامی را به یغما برده اند- نباشد.
اقدام نکردن سریع، قاطع وانقلابی، شبهه آلوده بودن مسئولان مربوط را در جامعه دامن میزند؛ به ویژه این که مردم شاهد حساسیتهای شدید راجع به مسائلی به مراتب کم اهمیت تراز سوی مسئولان هستند، اما به این رویدادهای «اعتماد سوز» حساسیت جدی وموثری نشان داده نمیشود.
مردم صاحبان انقلاب وبزرگترین پشتوانه جمهوری اسلامی هستند، به داد «اعتماد» مردم برسید!
آیا ترامپ در کاخ سفید میماند؟
جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان آیا ترامپ در کاخ سفید میماند نوشت: مایکل فلین، برجستهترین مقام برکنار شده در حلقه نزدیکان دونالد ترامپ در یک اعتراف غیرمنتظره گفت: تاکنون در جریان تحقیقات پیرامون نقش روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دروغ میگفته، بر حقایق سرپوش میگذاشته و آنرا کتمان میکرده، مقامات قضائی و دادستان را در این زمینه گمراه میکرده است.
با این اعترافات صریح، شاید قدری از جرم فلین کاسته شود که با دادستان همکاری کرده و بالاخره حقیقت را برملا کرده، ولی افشای این حقایق برای ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری قرار نیست بیش از این مشمول مرور زمان شود، چرا که بازپرسها و دادستان سعی دارند با شدت بیشتر و دامنه گستردهتری اتهامات را پیگیری کنند و به نظر میرسد آنها تدریجاً به کاخ سفید نزدیکتر میشوند.
تا اینجای قضیه داماد ترامپ هم در معرض بازپرسی قرار گرفته و اظهاراتش به زیان ترامپ ارزیابی میشود. برخی مشاورین ترامپ به وی توصیه کردهاند که بیش از این درباره روند تحولات مرتبط با پرونده مداخلات روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا حساسیت نشان ندهد و از فضاسازی در توئیتر خود بپرهیزد، زیرا همین دیدگاههای انفعالی ترامپ، نشانهای از جدی بودن اتهامات وارده و تنها ماندن ترامپ تلقی شده است. چرا که تقریباً هیچکس به جز ترامپ از وی در این ماجرا حمایت نمیکند.
یکی از جدیترین اتهامات وارده به دستیاران ترامپ، علاوه بر ارتباط غیرقانونی با طرفهای روس در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، به تلاش و اصرار آنها به طرفهای روسی برای هجوم سیاسی و تبلیغاتی علیه رقیب ترامپ مربوط میشود که عملاً چنین ترفندی به نفع ترامپ تمام شده و رقیب وی را از صحنه حذف کرده است.
ترامپ تا این اواخر در توئیتهای خود سعی داشت از فضای مجازی برای حمله به مخالفین خود بیشترین بهرههای ممکن را ببرد، ولی این روزها دیگر از آن برخوردهای تهاجمی و تلاش برای تمسخر و تحقیر مخالفین خبری نیست و همین امر نشان میدهد ترامپ و دستیارانش چنان رفتاری را به زیان او ارزیابی کردهاند.
بدین ترتیب اعتراف مایکل فلین، اتهامات سنگینی را متوجه ترامپ کرده و حلقه محاصره دادستان در اطراف ترامپ و دستیارانش روز به روز تنگتر میشود. اینکه سرانجام کار به کجا ختم خواهد شد، شاید هنوز قابل پیشبینی نباشد لکن از هم اکنون روشن است که شخص ترامپ در مخمصه عجیبی گرفتار شده و معلوم نیست با این وضعیت، وی تا پایان دوره ریاست جمهوری در کاخ سفید بماند.
نتیجه تحقیقات دادستانی هرچه باشد و هر سرنوشتی که در انتظار ترامپ باشد، همگان در این نکته اتفاق نظر دارند که آمریکا در شرایطی به سر میبرد که سایر کشورها برای نقش آفرینی درحال و آینده سیاسی آن وسوسه شدهاند و اتفاقاً توانستهاند نقش و تاثیر مورد انتظار خود را نیز عملیاتی کنند و به اهداف خود برسند.
این نکته از آن جهت اهمیت دارد که آمریکا تا همین اواخر در سرنوشت بسیاری از کشورها مستقیماً و یا غیرمستقیم دخالت کرده و حتی با توسل به زور، اهداف پلید خود را به اجرا در آورده است. طبعاً با در نظر گرفتن چنین کارنامه ای، ماجراهای ترامپ برای آمریکا و مردمش در مقیاس داخلی و بینالمللی بسیار تلخ و گزنده است که در فرآیند انتخاب ریاست جمهوری آن، فرصتی برای تحمیل اراده سیاسی بیگانگان پیش آمده و حتی نقش روسها در این زمینه قابل رصد کردن است. با این حساب شاید آن روز چندان دور نباشد که برای خروج یا اخراج ترامپ از کاخ ریاست جمهوری، شمارش معکوس آغاز شود، البته اگر تاکنون آغاز نشده باشد.
توهمات ارزی دولت
«جهان صنعت» طی گزارشی به بررسی وضعیت ارز در کشور و مقایسه آن با گزارش دولتیها پرداخت و نوشت: سایه سنگین دولت بر بازار ارز و سکه از سالیان دور تاکنون باعث شده پس از هر گونه نوسان و تلاطم در بازار، انگشت اتهام به سمت دستگاه اجرایی نشانه رفته و در صورت بیثباتی قیمتها در دوران چهار ساله هر کدام از روسای جمهور، عملکرد دولت به طور جدی زیر سوال رود که از دید مردم و فعالان بازار نشاندهنده ناکارآمدی سیاستهای اقتصادی در زمینه مدیریت بازار ارز و سکه است. این در حالی است که دولت یازدهم و همچنین دولت دوازدهم تا به اینجای کار، از انتقادات ریز و درشت نسبت به عملکرد خود در بازار مصون نمانده و صعود قیمت دلار در چهار ماه گذشته که آن را به مرز ۴۱۶۰ تومان رساند، رسیدن یورو به کانال ۵ هزار تومان و همچنین رشد کمسابقه قیمت سکه بهار آزادی که در محدوده یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان قرار گرفته، بیش از پیش سوءمدیریت دستگاه اجرایی را در مقابله با نابسامانیها و آشفتگیهای بازار آشکار میسازد.
این در حالی است که دولت از سیاستهای خود در راستای متعادل کردن بازار ارز در سالهای اخیر دفاع کرده و آن را دستاوردی مهم برای مهار فشارهای فزاینده بر اقتصاد کشور میخواند. با این وجود بررسی واقعیتهای بازار و روند داد و ستد ارز و سکه طی ماههای اخیر و با روی کار آمدن دولت دوم حسن روحانی، گویای حقایق دیگری است و نشاندهنده تناقض در اظهارات دولتمردان و گزارشهای منتشرشده از سوی دولت نسبت به آنچه در بازار میگذرد، است.
بررسی روند قیمت ارزهای رایج و انواع سکه، با آغاز به کار دولت دوازدهم در نیمه اول مردادماه، نشاندهنده رشد قابل توجه نرخها در بازار است و نمیتوان در این مدت بازار را باثبات خواند به طوری که از اواسط مرداد که قیمت دلار در محدوده ۳۸۲۰ تومان قرار داشت، رفتهرفته با افزایش نرخها در بازار مواجه بودهایم و این روند تا رسیدن آن به مرز ۴۱۶۰ تومان در روزهای اخیر ادامهدار بوده که رشدی حدود ۹ درصد را در طول چهار ماه گذشته نشان میدهد.
همچنین نمودار قیمت سکه تمام بهار آزادی در بازار نیز در طول این مدت روند صعودی داشته و باعث شده قیمت داد و ستد این کالا از یک میلیون و ۲۱۵ هزار تومان به رقم یک میلیون و ۴۳۵ هزار تومان نیز دست یابد که نشاندهنده افزایش ۱۸ درصدی قیمتها در بازار بوده است.
سیگنالی برای افزایش قیمتها
با این حال دولت عقیده دارد این روند عادی و مطلوب بوده و در کنترل سیاستگذاران اقتصادی قرار دارد. این نوع برخورد نسبت به افزایش شدید قیمتها نشان از عدم واکنش دولت به قیمتها دارد که پیشبینی ادامه روند افزایشی قیمتها در روزها و ماههای پیش رو را برای فعالان بازار به همراه خواهد داشت.
ضمن اینکه تجربه نشان داده دولت در مواقع بحرانی توانایی پاسخگویی سریع به نوسانات و هیجانات بازار را ندارد و یکی از دلایل این امر را میتوان به کمبود منابع ارزی بانک مرکزی و کندی روند تزریق ارز به بازار مرتبط دانست. همچنین مقوله تکنرخی کردن ارز که سالیان سال در دستور کار دولتهای مختلف قرار داشته و قولهای بسیاری که از زبان مسوولان مبنی بر اجرایی شدن آن تا پایان دوران حیات دولت یازدهم داده شده بود نیز مزید بر علت شده تا نوسانات بازار، در ارتباط با این طرح خوانده شود و همچنان مردم و فعالان اقتصادی باید تا زمان اجرای آن به انتظار بنشینند و در این راه طولانی همچنان نظارهگر آشفتگیهای بازار باشند.
این در حالی است که دولت در گزارشی که در پایگاه اطلاعرسانیاش منتشر شده، اعلام کرده است یکی از دستاوردهای مهم دولت یازدهم پایان دادن به نابسامانیها و آشفتگی شدید در بازار ارز کشور بوده که نقش مهمی در به دست آمدن ثبات اقتصادی و پیشبینیپذیر شدن آینده اقتصاد کشور داشت و این روند به صورت مطلوبتر در دولت دوازدهم دنبال شده و دنبال خواهد شد.
اصلاحطلبان و ضرورت ارائه کارنامه
ولی الله شجاعپوریان مدیر مسئول روزنامه همدلی در سرمقاله امروز این روزنامه نوشت: دهه ۹۰ را میتوان دهه طلایی برای اصلاحطلبان به شمار آورد؛ هرقدر اصلاحطلبان از اوسط دهه ۸۰ تا اواخر آن با محدودیتهای بیشتری مواجه شده و یکی پس از دیگری از حضور در ارکان قدرت در ریاستجمهوری، مجلس و شوراها بازماندند، در دهه ۹۰ سه انتخابات ریاستجمهوری ۹۲، مجلس ۹۴ و ریاستجمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا در سال ۹۶، بعد از یک دهه رکود و محدودیت موفقیتهای چشمگیری را برای اصلاحطلبان رقم زده است. فارغ از عملکرد نامطلوب اصولگرایان در یک دهه گذشته که ارکان قدرت را به صورت مطلق در دولت و مجلس در اختیار داشتند، استراتژی اصلاحطلبان در ارائه رویکردی انتقادی از وضعیت موجود و ارائه تصویری همدلانه با مردم در پیگیری مطالبات، بهویژه با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی، افزایش محبوبیت و مقبولیت آنها را در افکار عمومی باعث شده است. بهعبارتی، اگرچه اصولگرایان بعد از یک دهه سلطه مطلق بر همه ارکان، نظام و حاکمیت کشور را تا شرایط وخیمی پیش بردند و زمینه مقبولیت اصلاحطلبان را رقم زدند، اما موضع انتقادی اصلاحطلبان نیز آنها را در جایگاه مطلوبتری قرار داده بود تا با سهولت بیشتری انتقادات خود را از وضع موجود و مطالبه تغییر و اصلاحات مطرح کنند.
اکنون که اصلاحطلبان با موفقیت در سه گام خود در بخشهایی بر کرسی قدرت نشستهاند و انتظار افکار عمومی از آنها برای ایجاد تغییرات ملموس افزایش یافته، ضرورت تغییر در استراتژی و رویکردهای اصلاحطلبان نیز محسوس است. بدیهی است به گواه همه کارشناسان، مصائب و تبعات اداره غیرکارشناسی و پوپولیستی دولت نهم و دهم و حمایت مجلس همسو، سالها و چه بسا دههها در فضای کشور محسوس خواهد بود، اما استناد به آن در شرایط فعلی، تاثیر مثبت و اثرگذاری خود را به مرور از دست خواهد داد؛ به واقع گرچه بر این نکته واقف هستیم که حضور نسبی اصلاحطلبان در ارکان مختلف ریاستجمهوری، مجلس، شوراها و... هنوز هم با محدودیتهایی روبهروست، اما انتظار و توقع افکار عمومی، استفاده از این فرصت و بهبود وضعیت کشور در حوزههای مختلف است. از این رو اتاق فکر اصلاحطلبان باید رویکرد نوینی را برای این روزها ارائه دهد و آنها با عمل به وعدههای خود، کارنامه موفقی از خود ثبت کنند. در دورههای انتخاباتی آینده، اصلاحطلبان دیگر در موقعیتی نیستند که در مواضعی تهاجمی و مطالبهگرایانه، افکار عمومی را با خود همراه سازند بلکه این افکار عمومی هستند که از موضع مطالبهگرایانه و پرسشی، عملکرد آنها را در بوته نقد و آزمون قرار میدهند. این فرصت کوتاه، چون برق میگذرد و همه اصلاحطلبان و فعالان سیاسی برای اثبات توانمندی گفتمان اصلاحات باید همه تلاش خود را به کار بندند. به نظر میرسد برخی مواضع ناامیدانه نسبت به برخی عزل و نصبها و بهکارگیری نیروهای اصلاحطلب، گرچه انتظاری قابل تامل است، اما در سطح کلان نباید باعث ایجاد اصطکاک و ناکارآمدی گفتمان اصلاحات شود. اصلاحطلبان و اعتدالگرایان در دو سال و چهار سال آینده به همراهی و حمایت مردم نیاز دارند و این هدف در شرایطی محقق خواهد شد که جامعه انتظارات و مطالبات حداقلی خود را محقق شده ببیند؛ در غیر این صورت عقبگرد به سالهای گذشته و احیای جریان پوپولیسم در کشور به هیچ وجه دور از انتظار نخواهد بود؛ لذا در پایان باید گفت که بهترین استراتژی جریان اصلاحطلبی برنامه ریزی دقیق و مدون برای به کارگیری همه امکانات سیاسی اجتماعی است تا بتوانند بار دیگر به صورتی نظاممند شکل جدیدی از حیات سیاسی این گروه را بازتولید کرده و برای سالهای پس از دولت دوازدهم به ایفای نقش درخور بپردازند. اصلاحطلبان و اعتدالگرایان بعد از یک شرایط سخت تاریخی، فرصتی چهارساله در اختیار دارند تا نشان دهند در اداره امور کشور توانمندتر از اصولگرایان هستند. رویکردهای قانونگرایانه، شفافیتزا، فسادستیز، ضابطهمند، تخصصگرا و پژوهشمحور، مطالبه افکار عمومی از اصلاحطلبان در این مسیر است.