در 22 بهمن ماه، حادثه اي بزرگ ـ كه جهان را در حيرت فرو برد ـ در ايران اتفاق افتاد؛ آري، يك انقلاب بزرگ مردمي و مستقل از تأثير قدرت هاي بين المللي به وقوع پيوست که آن را «انقلاب اسلامي» نام نهادند؛ نه تنها از داخل، بلكه از خارج و دوست و دشمن، نام آن را انقلاب اسلامي گذاشتند؛ چرا؟!
يكي از دلايل اينكه انقلاب 22 بهمن را انقلاب اسلامي نام نهادند، شعارهاي آن بود؛
* اللهاکبر، خمینی رهبر
* این است شعار ملی: خدا، قرآن، خمینی
* خميني بت شكن بت بزرگ را بشكن
* قسم به روح مادرم فاطمه ندارم از کشته شدن واهمه.
* وای اگر خمینی حکم جهادم دهد / ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد.
* نصر من الله و فتح قریب
* مرگ بر این سلطنت پر فریب
* هر کس که عدالت خواه است
از عدل علی آگاه است
*الله اکبر ـ لا اله الا الله
*یا حسین!
*نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه
*استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي
دليل ديگر، پيشگامي روحانيون و مذهبي ها در انقلاب اسلامي بود. خط مقدم انقلاب اسلامي را چهره هايي اسلامي و مذهبي پوشانده بود؛ شهيد بهشتي و شهيد مطهري و آیت الله طالقاني، آیت الله خامنه اي، منتظري و هاشمي و بازرگان و... .
دليل سوم، وجود رهبري اسلامي آن بود؛ رهبري نهضت امام خميني، فردی روحاني و مرجع تقليد و مبلغ اسلامي بود. امام از زاويه جديدي به اسلام نگاه می کرد و اسلام سياسي را در كنار اسلام فردي نظريه پردازي كرده بود. نظريه ولايت فقيه، نشان مي داد كه دين مي تواند در كنار دموكراسي وارد اداره حكومت شود، ولي برخي از اين عوامل هم تقريبا در نهضت مشروطه و حتي ملي شدن نفت و پانزده خرداد وجود دارد، حال آنکه به آنها انقلاب اسلامي گفته نشد.
مهمترين عامل كه به انقلاب ما اسلامي گفتند، اين بود كه از شعار گرفته تا رهبري و تا مقصد و هدف و ارزش هاي آن همه اسلامي بود، انديشه حاكم بر آن اسلامي بود. نظام سياسي كه مردم خواستند جمهوري اسلامي بود. خيلي ها تلاش كردند ماهيت و حقيقت انقلاب را غير اسلامي كنند، ولی نتوانستند. از طرف ديگر، فلسفه وجودي انقلاب اسلامي بر دو پايه و ركن اساسي كه خدا و مردم بود، استوار شده بود؛ اين همان دو پايه اي است كه در اسلام هم هست.
فلسفه انقلاب 22 بهمن
انقلاب اسلامي در بسياري از ابعاد با بعثت نبي اكرم شباهت دارد که در آن قيام الهي دعوت به حق و دعوت به خدا به جاي دعوت به بتها كه در خانه خدا قرار داشتند جاي گرفت. بت ها ابزار دور كردن مردم از خدا شده بودند و مردم را از خداي متعال كه مقدر و مدبر اصلي است، از مردم فاصله انداخته بود.
از سوی ديگر، بت ها ابزار ظلم و ستم عده خاصي به نام طواغيت و فرعون ها واقع شده بود. آنها از جهل و ناآگاهي مردم استفاده مي كردند و با بت ها مردم را فريب مي دادند و تابع خود مي كردند، كساني كه پشت بت ها قرار گرفته بودند، خدا را از اداره زندگي بشر دور كرده و ظالمين و شاهان را مقدر و مدبر مردم ساخته بودند و هرگاه خداي متعال از يك دري خارج شود از در ديگر طاغوت و ظالمين و فرعون ها وارد مي شوند، خدا را از مردم گرفته بودند تا بتوانند ظلم و فساد كنند، بت ها وسيله اي براي ظلم وفساد بود.
اسلام، مردم را با خدا و خودشان آشتي داد. مؤمن كسي بود كه نماز بخواند و زكات بدهد؛ يعني اصلاح رابطه انسان با خدا و با مردم، به گونه ای كه ولي و رهبر مردم كسي است كه نماز بخواند و در حال ركوع زكات بدهد، ارتباط با خدا و مردم نماد و علامت مؤمنين شد، دعوت به خدا و دعوت به خدمت به مردم شعار پيامبر و مسلمانان شد.
بت پرستي مدرن
در زمان شاهان پهلوي و قاجار دعوت به خود و به امريكا و انگليس، بت پرستي جديدي را به وجود آورده بود و شاه سايه خدا محسوب مي شد، شعار خدا، شاه، ميهن، موجب شده بود كه شاه هم به جاي ميهن نشست و هم به جاي خدا، بحرين را به انگليس ها داد و ميهن را فروخت و هم به جاي خدا نشست كه فرهنگ شاهنشاهي به جاي فرهنگ اسلامي قرار گرفت.
دعوت به امريكا و دعوت به شاه، ملت ايران را از مسير توحيدي منحرف ساخته بود، شاه را سايه خدا كرده بودند و امريكا را پشتوانه پیشرفت ايران ساخته و شاه و امريكا بت هاي جديد شده بودند. نوكري و برده داري مدرن دوران پهلوي از انحراف رهبران و دولتمردان پهلوي شروع شده بود. آنها به جاي اینكه خود و مردم را به خدا و به حق فرا بخوانند، به خود و امريكا فرامي خواندند.
آنها ارتباط مردم را با خودشان و با خدا قطع كرده بودند، در نتيجه؛
* ** آثار دعوت به خود
١-اعتماد به نفس را از بين برده و ابتكار و نوآوري و خلاقيت را كشته بودند.
٢- نوكري و ذلت را در جامعه و در روابط بين الملل شكل داده بودند و منافع ملي را فداي رضايت امريكا و اسراييل مي كردند.
٣- ترس را گسترش و شجاعت را در مردان و زنان ما كشته بودند.
٤-فساد و ظلم و استبداد را گسترش داده بودند.
٥- شايسته سالاري را از بين برده و حكومت هزار فاميل ايجاد كرده بودند.
٦-تفرقه و اختلاف را در جامعه نهادينه كرده و وحدت و برادري را از بين برده بودند.
7 ـ و خلاصه در يك كلام، خدا و مردم كنار رفته و شاه و امريكا به جاي آن نشسته بود،
*** انقلاب توحيدي امام
انقلاب اسلامي بازگشت به خدا و مردم و انديشه حاكم بر انقلاب و شعارهاي آن خدايي و مردمي بود.در روش مردمي و در انگيزه الهي بود، خدمت به مردم عبادت تلقي شد و خدمت به مردم از بالاترين عبادات تلقي شد. شهادت در راه خدا بالاترين پيروزي تلقي شد، هدف اصلي جلب رضايت خدا وخدمت به مردم قرار گرفت، امام با دست مردم رژيم شاه را از پای درآورد. راهپيمايي هاي ميليوني، مهمترين وسيله انقلاب بود، امام مردم را به حق و خدا دعوت مي كرد و به مردم مي گفت، به من بگوييد خادم بهتر است تا رهبر. رهبر ما آن جوان دوازده ساله اي است كه با نارنجک به تانك دشمن حمله ور شد
اساس انقلاب اسلامي بر پايه خدا و مردم است. ولايت ريسماني است كه مردم را به خدا وصل مي كند. علامت آن هم ارتباط ولي با خدا و با مردم است؛ يعني دولتمردان ما بايد خدايي و مردمي باشند. اگر دولتمردان ما با خدا يا با مردم نباشند، از مشروعيت ساقط هستند. سياستمداران ما بايد به تعهدات خود پايبند باشند، مسئولان كشور بايد همه را به خدا و حق دعوت کرده و براي خدا كار كنند. براي خود و فاميل و جناح و حزب خود كار نكنند، به مردم خدمت كنند و آن را يك عبادت بدانند، بر سر مردم منت نگذارند.
ارزش هاي انقلابي از دل همين دو ريشه يعني خدا و مردم بيرون آمده است؛ اولين ارزش برآمده، كار براي خدا و جلب رضايت خدا بود. خود را فراموش كردن و كار را براي خدا انجام دادن بود. شهادت طلبي و ايثار و فداكاري، همه از كار براي خدا سرچشمه گرفته است.
دومين ارزش ولايت است، كه شامل ولايت خاصه كه رهبري جامعه است و شبكه آن در سراسر كشور است و ولايت عامه كه ولايت بين مردم با يكديگر است. حضور شما با هم در صحنه هاي انقلاب، نماد و تبلور ظهور همين ولايت است؛ برادري ها، دوستي و محبت ها، وحدت و انسجام ملي از همين ولايت است.
تلاش دشمنان در تضعيف ولايت براي قطع ارتباط مردم با خودشان و خداي خودشان است؛ بي ديني، بي اخلاقي، جوسازي عليه نظام، تفرقه، بالا بردن دشمني ها، افزايش طلاق.
و ارزش سوم كه از دل انقلاب اسلامي به وجود آمد، عدالت و شايسته سالاري بود. انقلاب محيطي را درست كرد، كه شايستگان بر سر كار آمدند، قهرمانان گمنام به ظهور رسيدند، شهيد بهشتي و مطهري و رجايي و شهيد شهرياري و قامت بيات و رستمخاني و اشتري و باكري ها به ظهور رسيدند. از سوي ديگر، فاصله ها در برخورداري كم و غني و فقير به هم نزديك شدند.
دستاوردهاي انقلاب
در اثر اين ارزش ها چهل سال از شروع انقلاب مي گذرد. در هر امري كه اين ارزش ها وارد شده، انقلابي به پا گشته است. در سياست و در دفاع و امنيت انقلاب شده است و در هر بعدي كه اين ارزش ها وارد نشده، انقلاب نشده و مشكلات جامعه ما هم در همان اموري است كه نگذاشته اند انقلاب شود. در اقتصاد انقلاب نشده، چون ارزش هاي انقلاب وارد نشده است؛ لذا بيكاري و گراني و فقر معلول اين است كه ارزش هاي انقلاب آنجا وارد نشده، ولي در امنيت و دفاع چون اين ارزش ها وارد شده امروزه ايران بزرگترين قدرت منطقه است.
اصلاح و بهبود در كشور رو به جلوست
عده اي مي خواهند اصلاح و بهبود رو به عقب باشد، اگر وضعيت اقتصادي خوب نيست، ولي وضعيت امنيتي خوب است وضعيت امنيتي را بدتر كنند. اگر وضعيت كشور به نفع آنها نيست، به نفع خود سازند. دشمنان ما نيز به امنيت و اقتدار ما چشم طمع دوخته اند. امروزه ما با دو نوع كارشكني و مخالفت با انقلاب مواجه هستيم؛
يكي از داخل و ديگري از خارج. از داخل عده اي مي خواهند انقلاب را به عقب برگردانند و اگر نتوانستند آن را متوقف كنند و عده اي انقلابي نما با نيمه كردن ارزش هاي انقلاب، دكان هايي در جبهه انقلاب باز كرده اند و ارزش هاي انقلاب را شقه شقه ساخته اند. گروه اول يا همان مخالفين داخلي و يا تجديدنظر طلبان هستند. گروه دوم با بت سازي هاي جديد، ارتباط مردم را با خدا و ولايت قطع مي كنند و بين مردم با خدا و ولايت فاصله مي اندازند.
كارشكني دوم از خارج است. دشمنان ما از آغاز انقلاب تاكنون مي خواستند، انقلاب را محاصره کرده و از میان ببرند و اگر نتوانستند آن را استحاله سازند، بارها برنامه ريزي كردند، ولي ناموفق شدند. در چند سال اخير با تحريم هاي اقتصادي از خارج و نفوذ در داخل تلاش هاي جديدي را شروع كرده اند. آنها با كمك فضاي مجازي و ماهواره ها، سعي در تبليغ ارزش هاي جديد به جاي ارزش هاي انقلاب مي كنند.
وظايف دولتمردان در چهلمين سال انقلاب
١ ـ مسئولان به تعهد خود به مردم و انقلاب و شهدا پايبند باشند. پاسخگويي و احساس مسئوليت در قبال مردم، نبايد ضعيف شود. نباید بين مردم و مسئولان كشور از هر سه قوه فاصله بيفتد. متأسفانه رابطه مسئولان با مردم ضيف شده و بروكراسي دولتي و اشرافي گري و تجملاتي شدن برخي مسئولان، مانع ارتباط متواضعانه مسئولان با مردم شده است.
٢ ـ مسئولان بايد خود در رعايت ارزش هاي انقلاب پيشگام باشند. انگيزه الهي در كارها نبايد جاي خود را به تعريف و تمجيد از خود بدهد. خودنمايي و چاپلوسي سم رابطه با خداست. ولايت خاصه يعني پیروي از رهبري و ولايت عامه، يعني برادري و دوستي و محبت میان مردم و مسئولان که بايد تقويت شود.
٣ـ فساد و تبعيض و ظلم، هميشه يا از بالا شروع مي شود و به پايين گسترش مي يابد، يا از پايين شروع مي شود و به دليل ضعف در دولتمردان سه قوه به بالا گسترش پيدا مي كند. امروزه در زدودن فساد و تبعيض و ظلم نبايد سهل انگاري کرد. شمشير علوي بايد از نيام درآيد و در سال هاي آينده ايران به سال مترين و پاك ترين كشور جهان تبديل شود،
٤ ـ مردم ما نبايد منتظر دولتمردان بنشينند. صاحبان انقلاب مردم هستند؛ بنابراین، هم نهضت مطالبه گري را از خود شروع كنند و هم از مسئولان بخواهند كه درست كار كنند و وظايف خود را به خوبي انجام دهند و فساد را از خود دور كنند.