از شهر کلنو هند تا جزیره رویایی زنگبار، از بیشکک قرقیزستان تا استانبول ترکیه، آغاز بهار در حوزه جغرافیایی وسیعی به نام حوزه نوروز، همزمان است با آغاز یکی آیین. نوروز نامی آشنا برای جهانیان و از معدود آیین هایی است که علاوه بر یک گستره فرهنگی، گستره ای جغرافیایی را هم شامل می شود. آیینی که هر فرهنگ برایش سنت ها و مراسم متناسب با خود را تعریف می کند، بی آنکه آسیبی به اصل آیین وارد آید. آیینی ساده و در عین حال پیچیده، آیینی که گذرش از دوران مختلف نه تنها از شکوهش نکاسته بلکه باعث گسترش آن در فراسوی مرزهای قراردادی کشورها نیز شده است.
بررسی ابعاد مختلف این آیین نشان از انعطاف و گستردگی دامنه این آیین دارد. آیینی که روزی جهانی را به خود اختصاص داده و همین موضوع نشان از گستردگی دامنه تاثیرگذاری آن دارد. اما دلیل این ماندگاری و گستردگی در حوزه جغرافیا چیست؟ «سید احمد محیط طباطبایی» پژوهشگر برجسته حوزه میراث فرهنگی در گفت و گو با ما، با نگاهی متفاوت این موضوع را تشریح کرده است.
نوروز از معدود آیین هایی است که یک گستره جغرافیایی را شامل می شود، علت این گستردگی و تنوع در این حوزه جغرافیایی چیست؟
نوروز از مهم ترین آیین ها و سنت هایی است که در میان جوامعی که ساکن نیمکره شمالی هستند، همچنان ادامه یافته و به شکل زنده و اثرگذار به حیات خود ادامه می دهد. درواقع در این آیین ما با دو پدیده فرهنگی و اقلیمی، همزمان مواجه هستیم. از سویی برگزاری آن هم زمان با انقلاب ربیع و تغییر فصل زمستان به بهار است و از سوی دیگر آیین های فرهنگی مختلفی در این حوزه جغرافیایی برای نوروز تعریف شده است. تغییر موقعیت فصل برای کسانی که زندگی شان برمبنای کشاورزی و دامداری و باغداری است، از اهمیت بسزایی برخوردار است. تقویم شمسی که براساس گردش زمین به دور خورشید طراحی شده است، برای جوامع روستانشین و دامدار و عشایر اهمیت ویژه ای دارد.
زیرا باید بدانند چه زمانی کوچ بهاره را آغاز کنند و چه زمانی کوچه پاییزه را، چه زمانی بکارند و کی درو کنند و چه زمانی زمین را دوباره برای کاشت سال بعد آماده کنند. علت ماندگاری و گستردگی این آیین همین تنوع فرهنگ هاست. نوروز براساس مزیت های فرهنگی هر کشور تعریف می شود و یک هویت مشترک به وجود می آورد. این تنوع در شهرها و کشورهای مختلف وجود دارد. در ایران می بینیم که شهرهای مختلف با سنت های مختلفی نوروز را برگزار می کنند. در میان کشورهای مختلف هم همین طور است. در شمال غرب ایران «تکم گردانی» داریم، از سویی دیگر در تاجیکستان آیینی می بینیم که در آن اسب جوبی می گردانند، در کشوری ممکن است مردم در خانه سنت های نوروز را به جا بیاورند و در کشوری دیگر آیین به شکل عمومی در سطح شهر اجرا شود.
تفاوت در آیین های نوروز به تفاوت میان افراد بر می گردد. افرادی که یک هویت ملی دارند ولی دارای پاره فرهنگ های خودشان هستند. حفظ پاره فرهنگ ها از ارزش های نوروز است. اما چرا این آیین ادامه پیدا کرده است؟ به دلیل اینکه مقابل فرد نمی ایستد. به فرد کمک می کند تا خود را پیدا کند. نوروز سنت ها و مناسک خود را به کسی تحمیل نمی کند. بلکه بستری برای حیات یک فرد و فرهنگی که در آن زندگی می کند ایجاد می کند. می توانیم بگوییم تنوع، مزیت این آیین است. چرا که هرکسی این آیین را با معیارهای خود برگزار می کند.
تنوع و انعطافی که به آن اشاره کردید با تلاش برخی افراد برای ایجاد یک شکل و نماد واحد برای این آیین تا حدی همخوانی ندارد، اصولا آیا می توانیم برای نوروز یک شکل برگزاری یا نماد واحد در نظر بگیریم؟
برخی به دنبال نماد واحد ملی برای نوروز می گردند. اما واقعیت این است که در هزار سال اخیر مردم نماد واحدی بری این آیین نداشتند. حتی بزرگان فرهنگی ما در شعر و ادب و فرهنگ هم ویژگی خاص و نماد مشترکی برای این آیین تعیین نکرده اند و در زمان های مختلف جشن ها به شکل های گوناگون برگزار شده است. در هیچ دوره ای یک ویژگی خاص برای برگزاری سنت های نوروز به مردم دیکته نشده است.
کسی که مسلمان است، قرآن را بر سفره قرار می دهد. کسی که باورش تورات و انجیل و اوستاست کتاب مقدس خود را بر سفره می گذارد. اگر بپرسند چه چیزی باید بر سفره نوروز قرار گیرد پاسخ این است: «آنچه برای شما از اهمیت برخودار است.» شاید تصویر پدر خانواده مهم باشد، شاید کسی به حافظ علاقه مند باشد و دیوان شعر را بر سفره قرار دهد. به همین دلیل گشتن به دنبال نماد واحد نوروز امری است مغایر با ویژگی نوروز، چرا که نوروز مبتنی بر تنوع فرهنگی است.
همین تنوع در فرهنگ ها موجب تنوع نمادها هم می شود. همان موضوعی که در سفره هفت سین شاهد هستیم، به طور مثال در بعضی نقاط مثل بلوچستان به جای سفره هفت سین، سفره نوروزی پهن می شود. این تنوع یک وحدت ذهنی و رویه مشترک را برای مردمان به دنبال دارد، بنابراین نوروز نه تنها کارکرد قبلی خود را برای جهان نوروز، یعنی جهانی که مردم در آن به نوروز اعتقاد دارند، به همراه می آورد. بلکه این جهان می تواند به وسعت جهان گسترده شود و شرایطی را برای نزدیک شدن مردم ایجاد کند که نتیجه آن صلح باشد. امری مهم که هر پدیده فرهنگی باید جست و جو کند.
گاهی نگرانی هایی در مورد آیین های اصیل از جمله یلدا و نوروز مطرح می شود که تغییرات ایجاد شده در برگزاری این آیین ها به اصالت آنها آسیب می زند، این نگرانی ها تا چه حد به جا است؟
میراث ناملموس براساس نیاز انسان و رفتارهای مختلف تغییر می کند. البته مقاومت در مقابل تغییر بد نیست. در سال های اخیر بعضی می گویند به دلیل مسائل محیط زیستی ماهی قرمز در هفت سین نگذاریم، اما من شخصا معتقدم چیزی که دوست دارم و یادآور گذشته است و به آن تعلق خاطر دارم باید روی هفت سین قرار دهم؛ به همین دلیل ماهی قرمز هم برای هفت سین تهیه می کنم. هرکدام از بخش های نوروز نکته ای دارد. هرکدام جنبه خاصی دارد، و بعضی از این سنت ها حیف است که فراموش شود یا تغییر کند. البته این نگرانی در مورد یلدا هم وجود دارد؛
در گذشته مهمترین نماد شب یلدا هندوانه بود، اما جوانان امروز با انار و نمادهای مرتبط با آن این شب را برگزار می کنند. اما این موضوع مغایرتی با اصل آیین یلدا ندارد. این میوه یک میوه ایرانی است ونشان از ادامه حیات و شکرانه نعمت های خداوند دارد. گاه به مقایسه دست می زنند که چرا کریسمس پاپانوئل دارد و نوروز ما ندارد. پاسخ این است که کریسمس یک آیین مذهبی خاص و براساس یک مبنای دینی خاص شکل گرفته و با پدیده ها و نمادهای خاص خود شناخته می شود، در حالی که در مورد نوروز مهم ترین موضوع تنوع است. البته نوروز نمادی مثل حاجی فیروز را دارد که بیش از چهار هزار سال است که به عنوان پیک بهار می آید.
در لباس قرمزی که نشانه زندگی است و صورت سیاهی که نشانه آمدن از دنیای مردگان است و در شکل دایره زدنی که می گوید من آمده ام. حاجی فیروز به یک اسطوره قدیمی باز می گردد. او الهه و خدای زراعت است که به زیرزمین می رود و سپس خدای خدایان، تصمیم می گیرد که او شش ماه در زیر زمین بماند و شش ماه به روی زمین بیاید. زمانی که او به روی زمین می آید به این شکل که حاجی فیروز را می شناسیم، می آید و همگان را به سرور و جشن و امید دعوت می کند. درواقع نوروز نیز مانند همه آیین ها و پدیده های فرهنگی ایران مبتنی بر امید است، پایان سیاهی و تاریکی، آمدن روشنایی و تابیدن امید بر دل مردم و بیان اینکه روزگار بهتر خواهدآمد و باید به زندگی ادامه داد.
نوروز دو اثر مهم ملی و جهانی دارد، اثر اول همگرایی میان اقوام ایرانی و اثر دوم همزیستی میان مردم در جهان است. زیرا از اصلی ترین ویژگی های نوروز بازگشت به مبدا انسان است. به عبارتی در نوروز است که انسان ها به زادگاه خویش باز می گردند و صله ارحام به جا می آورند و خاندان های خویش را می بینند. با در نظر گرفتن این موضوع، سفر در نوروز امری است مخالف با ویژگی این آیین. زمانی سفر منطبق است که به جهت رفتن زادگاه و دیدن خویشان و اقوام و خاندان باشد. بنابراین باید تشویق سفر را به شکلی دیگر مطرح کرد. یعنی با گذشت 3 تا 6 روز اول تشویق به سفر کنید. در روزهای ابتدایی نوروز اگر هم به سفر می روند برای این باشد که همگرایی خود را تقویت کنند و دیدارشان با خانواده را تازه کنند.
نوروز در طول هزاران سال چقدر دستخوش تغییر شده است؟
در مورد نوروز ما با یک پدیده فرهنگی هم مواجهیم که متعلق به هیچ دین و ایدئولوژی خاصی نیست. همگان در یک زمان می توانند این آیین را با وجود تنوع فرهنگی به جا آورند. سفره در این آیین برگرفته از فرهنگ و سنت عشایری است که به صورت یک مفهوم فرهنگی در شهر درآمده و دیگر مبتنی بر ویژگی مادی و کالبدی خود نیست. در واقع سفره مکانی است که همه در اطراف آن گرد هم می آیند تا به وفاق برسند. این سفره در مفهوم معنایی خود در روزگار نوروز به وسعت کل زمین گسترده می شود تا تمام کسانی که به این آیین اعتقاد دارند بر مبنای باور و ارزش های شان در یک نقطه ذهنی و معنوی گرد هم آیند.
ما شاهد تغییر در زمان برگزاری نوروز در طول تاریخ هستیم. نوروز در اصل در ابتدای تابستان برگزار می شود. یعنی زمانی که مردم توان پرداخت مالیات داشتند. جشن های نوروز جدا از جشن های آغاز بهار بود و جشن های آغاز بهار براساس رسم و سنت های قدیم در دوران ساسانی و پیش از آن برقرار بود و سپس در دوران اسلامی به حیات خود ادامه داد. اما ابتدای بهار فقیرترین زمان زندگی کشاورز و دامدار و باغدار است و رسیدن بهار نوعی شادی و امید برای زندگی کسانی است که در این وضعیت اجتماعی هستند. این زمان موقعیت مطلوبی برای پرداخت مالیات و حضور در این سلسله آیین ها نبود.
چه اتفاقی برای نوروز تابستانی افتاد؟
تقویم شمسی زمان ساسانی هر یکصد و بیست سال کبیسه می شد و در سال صد و بیست، سال سیزده ماهه می شد و مجددا نظم تقویم برقرار می شد. پادشاهی که در زمان او این اتفاق می افتاد، نام خود را به تقویم می داد تا 120 سال بعد که مجددا تقویم تغییر می کرد. آخرین پادشاهی که نام خود را بر تقویم ثبت کرد، یزدگرد سوم بود. به همین دلیل تقویم این دوره ایران به تقویم یزدگردی معروف است. جا دارد به این نکته هم اشاره کنم که این ضرب المثل که «صد و بیست سال زنده باشی» به همین امر باز می گردد. یعنی 120 سال زنده باشی که سال سیزده ماهه ای را شاهد باشی که ماه سیزدهم آن فقط اختصاص به جشن و سرور دارد و در آن کار و امور جاری انجام نمی شود.
وقتی مسلمین در ایران حاکم شدند، دیگر تقویم کبیسه نشد. همین امر باعث به هم ریختن نظم سال شد. و نوروز از تابستان و اول تیر به روزهای اول بهار منتقل شد. این زمان مصادف با حضور ملکشاه سلجوقی به عنوان ولیعهد در اصفهان است. جشن های آغاز بهار در اصفهان از ویژگی و اهمیت خاصی برخوردار بود. زمانی که ملکشاه ولیعهد بود، نوروز بر اول برج حمل منطبق شد، اما زمانی که ملکشاه به سلطنت رسید، پس از قتل پدرش آلب ارسلان، مجددا نوروز جا به جا شد و به ماه اسفند رفت. این امر باعث اصلاح تقویم شمسی در عرصه سلاجقه شد. ملکشاه دستور تصحیح تقویم را صادر کرد، منجمین گرد هم آمدند، از مشهورترین آنها عمر خیام نیشابوری بود.
این منجمین شروع به تصحیح ذبح و تقویم کردند. این منجمین براساس گردش هفت ساله ای این کار را صورت دادند. این تقویم هفت ساله به تقویم جلالی معروف است و از همین زمان است که نوروز در موقعیت فعلی قرار می گیرد. این اتفاق باعث شد که شکل نوروز و جشن های بهار منطبق بر هم قرار بگیرند. عبدالرحمن خازنی منجم بزرگی بود که اصلاح تقویم را که از زمان ملکشاه شروع شده بود، براساس گردش مشتری (که پنجاه سال است) انجام داد. او تقویمی را که تهیه کرده بود در مرو به سلطان سنجر هدیه کرد. وجود نسخه خطی این ذیج و خط شخص خازنی در کتابخانه سپهسالار حقانیت این مرد را که در گذر ایام محو شده بود، آشکار کرد.
تقویمی که هنوز هم از صحت بسیار برخوردار است. تقویمی که بسیار علمی و شامل 12 ماه 30 روز و یک پنجه اضافه است. بعد از انقلاب مشروطیت و در مجلس شورای ملی اول طبق تغییر و تصحیح و تعیین تقویم رسمی پنجه اضافه به داخل ماه ها جذب شده و به صورت اعتباری 6 ماه 31 روزه 5 ماه 30 روزه و یک ماه 29 روزه تعریف شد. زمان تحویل سال امروزه بسیار نزدیک به آن چیزی است که خازنی تعیین کرده است.
نوروز علاوه بر اینکه یک آیین کهن محسوب می شود، در برخی موارد به عنوان مبدا تاریخی برخی وقایع نیز عنوان می شود، این روایات چقدر ریشه در واقعیات تاریخی دارد؟
نوروز آنقدر از اهمیت برخوردار است که ما ایرانی ها و همه کسانی که به نوروز اعتقاد دارند، همه رویدادهای هم را در نوروز می بینند. بخشی از آن اعتبار بخشی به نوروز و اعتباربخشی به آن حادثه است و تعدادی نیز ریشه در واقعیت تاریخی دارد. مثلا روایت است که پیدا شدن انگشتر سلیمان در نوروز اتفاق می افتد، هبوط انسان در نوروز است. رسیدن کشتی نوح به ساحل در نوروز است. هر اتفاق مهمی در نوروز است. اما بعضی از این موارد حقیقیت است تاریخی، واقعه ای مثل عید غدیر خم دقیقا در اولین روز برج حمل و منطبق با نوروز ا افتاده است. و بدین ترتیب نوروز از اهمیت و ویژگی های بسیار برخوردار است. البته در بعضی موارد رویدادهای مهم را در نوروز رقم می زنیم. آغامحمدخان در نوروز تهران را به عنوان پایتخت انتخاب می کند. بنابراین نوروز را می توان جشن تولد پایتخت ایران و شهر تهران دانست، درواقع روز تهران همان نوروز است.
منبع: سالنامه اعتماد