رضا رحیمی: کوه های سر به فلک کشیده زاگرس که از شمال غرب کشور تا سواحل نیلگون خلیج فارس کشیده شده است، در درون فضای جغرافیایی خود جدا از اسکان میلیون ها شهروند، سرمایه های طبیعی قابل ذکری را جای داده است؛ منطقه ای عظیم و بزرگ در سال های اخیر اسیر برخی خسارت ها شده و کم تر به آن توجه می شود.
به گزارش «تابناک»، طبیعت رشته کوه زاگرس و به ویژه جنگل های پهناور این محیط جغرافیایی سال هاست که در پی توسعه انسانی و ساخت و ساز بی رویه در حال کاهش است و خسارت های سنگینی از این بعد متوجه کشور شده است. علی رغم اهمیت بالای این موضوع و ضرورت توجه ویژه به آن به دلیل برخی نگاه های سیاسی و اقتصادی هنوز این رویکرد در جامعه و میان مدیران کشور نهادینه نشده است.
شرایط به گونه ای پیش می رود که روز به روز از مساحت جنگل های زاگرس کاسته می شود، منابع آب این طبیعت خارق العاده کاهش می یاد و زمینه برای گرمایش هوا و نیز شکل گیری ریزگردها افزایش می یابد؛ رویه نگران کننده ای که در صورت استمرار شرایط را به روزهای جبران ناپذیری خواهد رساند.
آنچه تا کنون بر سر جنگل و محیط زیست زاگرس آمده و در ادامه خواهد آمد و نیز چرایی کنش های تخریبی انسان ها در رشته کو های سر به فلک کشیده زاگرس موضوع مهمی است که کم تر به آن توجه شده و نیاز است در این باره بررسی های بیشتر صورت بگیرد.
آنچه در ادامه می آید، گفت و گویی است با همین مضمون که با رئیس انجمن جنگلبانی کشور و استاد دانشگاه دکتر هادی کیادلیری صورت گرفت.
-آقای دکتر کیا دلیری با سلام، لطفاً برای شروع تصویر کلی خودتان را شرایط کنونی جنگل های کشور و به ویژه رشته کوه های زاگرس بیان کنید؟
اگر اجازه بدهید بنده به طور کلی روند وضعیت این چند سال را هم در زاگرس، هم در شمال کشور که به جنگل های هیریکانی معروف است، خدمتتان عرض می کنم. هر دو به نوعی در حال طی کردن روند تخریبی هستند اما شدت زاگرس به خاطر شرایط جوی، بسیار بیشتر از شمال بوده است.
این مسئله از گذشته بوده و بهره برداری های مضاعف به انحاء و شکل های مختلف وجود داشته، مثل بحث معیشتی مردم که مستقیم از طبیعت ارتزاق می کردند (مانند شخم زدن و گندمکاری و...)؛ این عوامل منطقه را بسیار آسیب پذیر و مستعد بیماری ها و آفات و مشکلات کرده بود. اما در سال های اخیر نه تنها فشارها و استرس ها از منابع کم نشده بلکه افزوده هم شده است، زیرا جمعیت زیاد شده و استانداردهای زندگی مردم نیز افزایش یافته است. در گذشته اگر به منابع نگاه معیشتی داشتند، اکنون به عنوان منبعی برای سودآوری به آن می نگرند، این عوامل باعث شده تا بیش از پیش به اکوسیستم ها فشار بیاورند.
از طرفی همراه با این عوامل فشارآور، تغییر اقلیم و تغییر شرایط آب و هوایی را هم داشته ایم؛ به عنوان نمونه در زاگرس شاهد افزایش یک و سه دهم درجه ای دما بوده ایم، میزان بارندگی به شدت کاهش پیدا کرده و حتی نظم در پراکنش بارندگی تغییر کرده، مثلا گاهی میزان بارندگی برابر سال های پیشین است اما نظم پراکندگی نداریم (بالافرض یک ماه باران نداریم، بعد از آن پنج روز بارش سیل آسا داریم یا در سالِ خشکسالی، شاهد سیل هستیم)؛ در کنار این موارد، مدیریت ما به جای کم کردن چالش ها، همواره در راستای بهره کشی و استثمار بیشتر از این منابع است. زیرا اصولا وقتی دولت ها روی کار می آیند، در پی آن هستند که مشکلات را در دوران خود حل کنند و به آینده فکر نمی کنند.
به نوعی دنبال این هستند که نیاز امروز را برطرف کنند و این به معنی محدودیت های بی شمار در آینده است. بنابراین می بینیم اکوسیستم ها که از چالش ها اشباع شده بودند، حال از بیرون هم دچار چالش شدند؛ در نتیجه ابرچالشی می شود که به هیچ عنوان درمانش از طریق خود اکوسیستم اتفاق نخواهد افتاد (مثلا دریاچه ارومیه، زاگرس، و... به طور طبیعی برنخواهند گشت)، در نتیجه باید از بیرون به این سیستم کمک کرد. اما این کار هم به آسانی نیست و این یعنی ما به مرحله بحرانی رسیده ایم. وقتی می گوییم بحران یعنی هنوز ساختمان فرو نریخته و در حال هشدار دادن است. جنگل های زاگرس در حال حاضر حالت بحران دارد و وضعیت آن قرمز است. در نتیجه ممکن است هر لحظه فرو بریزد و فروریختن آن هم به صورت مرگ و میر دسته جمعی درختان است و این به معنای حرکت به سمت بیابانی شدن است.
-یکی از مهم ترین مشکلات کنونی غرب کشور که برآمده از بی توجه به محیط های جنگلی است، بحث تولید ریزگردها است. این تحولاتی که فرمودید را در بحث ریزگردها و گرد و غبار چقدر موثر می دانید؟
ببینید هر هکتار از جنگل ها می تواند هفتاد تن گرد و غبار را جذب کند، حال در مورد جنگل های زاگرس: یک میلیون و چهارصد هزار هکتارش که در حال خشک شدن است و مابقی هم بی نهایت تنک شده و کیفتش پایین آمده و دیگر مثل قبل نیست، ضمن این که این ها تثبیت کننده خاک هستند و این در حالی است که تمام خاک از فلات مرکزی به سمت زاگرس، پوشش گیاهی اش را از دست داده. بنابراین یکی از دلایل بزرگ گرد و غبار، نابودی همین طبیعت جنگل هاست. همچنین در خصوص آب برآورد شده است که هر هکتار از جنگل ها می تواند 500 تا 2000 متر مکعب آب را درون خود نگاه دارد، حال وقتی این را از دست دهیم، آن آب اگر باران هم بیاید بدون این که جذب شود، روی زمین حرکت می کند.
زاگرس چهل درصد آب شیرین کشور را تامین می کرد، اما در حال حاضر به دلیل عدم ریزش باران این مشکلات را داریم، زیرا اگر باران هم ببارد، بلافاصله به صورت سیل حرکت می کند و همراه خود فرسایش هم ایجاد می کند. ما در حال حاضر رکورددار فرسایش در جهان هستیم؛ متوسط فرسایش در جهان 5 تا 7 هکتار است و این در حالی است که در کشور ما متوسط این فرسایش 25 تن هکتار است.
-شما برخورد نوع مدیریت دولت های مختلف را در رابطه با نوع نگاه و مدیریت محیط های طبیعی زاگرس با هم متفاوت می بینید یا خیر؟
خیر، بنده قبلا هم عرض کردم، تفاوت آن چنانی نداشته و آن هم به این دلیل است که دولت ها بیشتر به امنیت غذایی و اشتغال زایی فکر می کنند و منابع طبیعی را نوعی منابع رایگان می دانند که برای حل ضعف های خود آن را خرج کنند و هزینه بی کفایتی خود را از طریق آن جبران کنند. یک مثال ساده این است که زباله ها به راحتی در جنگل های شمال ریخته می شوند، زیرا دولت نمی خواهد هزینه کند و امحاء زباله ایجاد کند، زیرا فکر می کند چون منابع رایگان است پس ایرادی ندارد که زباله ها در جنگل ریخته شود.
-کشورهای خارجی و اروپایی و منطقه خودمان را رصد کرده اید، برخورد آن ها با این موضوع چگونه است؟ توضیحی دراین باره می فرمایید.
بله، بنده علاوه بر مطالعه، به کشورهای دیگر هم سفر کرده ام. وقتی ما به لحاظ روابط با کشورهای خارجی دچار چالش هستیم، بنابراین هرلحظه امکان تحریم وجود دارد، در این زمان اگر منابع کشاورزی و مواد غذایی را تحریم کنند، کشور فلج می شود و ما به دلیل وجود این مسئله، در هر صورت می خواهیم گندم و برنج تولید کنیم و این نوعی برنامه ناقص و خسارت زاست. یعنی شما بر اساس کارشناسی، آمایش سرزمین نمی کنید تا ارزیابی توان مناطق را به دست بیاورید، زیرا اگر این کار را انجام دهید، بسیاری از کاربری ها باید عوض شود. مثال ساده خوزستان است که در عین این که کمبود آب دارد، برنج در آنجا کاشت می شود (با توجه به این که الگوهای کشت در آن جا سنتی است)؛ البته برای کمک به منابع طبیعی، باید همه مسائل حتی مسائل سیاست خارجی حل شود زیرا این ها همه با هم ارتباط دارند.
شمال کشور هم بیست سال از زاگرس عقب تر است، یعنی همین شرایطی که برای زاگرس عرض کردم؛ مثلا همه بیماری هایی که در زاگرس بیست سال قبل داشتیم، به سمت شمال کشور آمده، به طوری که در 5-6 سال اخیر حدود 40 میلیون درخت بومی شمال کشور را از دست داده ایم و این فاجعه آمیز است و شوخی بردار نیست. این امر نشان می دهد که شمال فقط به لحاظ زمانی از زاگرس عقب است و لی در همان مسیر قرار دارد و در حال پیش رفتن است.
در مورد کشورهای توسعه یافته که اشاره فرمودید باید بگویم، بحث هایی که ما در حال حاضر در ایران داریم، بحث هایی است که قبلا، از 1970 م در کشورهای توسعه یافته وجود داشت. تا قبل از 1970 م درگیری برروی این مسئله بود که فکر می کردند یا محیط زیست باید قربانی توسعه شود و یا توسعه قربانی محیط زیست شود؛ اما بعد از تحقیقات بسیار به این نتیجه رسیدند که می توان راه حال منطقی و سازگار اتخاذ کرد که هر دو را داشت. به همین دلیل است که شما کشور توسعه یافته ای را پیدا نمی کنید که محیط زیست تخریب شده ای داشته باشد. بنابراین آن ها راهکاری را انتخاب کردند که منطبق با محیط زیست شان بود.
در مورد کشور ما باید دو مورد را مد نظر قرار داد:
یکی عدم توسعه یافتگی: یعنی زندگی های سنتی مثل دامداری؛ در حال حاضر در زاگرس حدود سه برابر چرایی که باید در مرتع انجام شود، دام وجود دارد و مردم کاملا سنتی و وابسته و در این عرصه ها فقیر و محروم اند، تا آن جا که تا چند سال قبل هشت میلیون متر مکعب چوب سوخت مصرف می کردند، یعنی درختان را قطع می کردند تا برای سوخت استفاده کنند و این در حالی است که کشور ما خود صاحب سوخت است. این امر نشان از عدم توسعه یافتگی است.
دوم، نوعی توسعه یافتگی بی قاعده و شتاب زده: یعنی صنایعی درست شده است که هیچ گونه همخوانی با طبیعت ما ندارد؛ مثلا در حال ساخت بزرگراهی از تهران به شمال هستیم، بدون این که زمینه سازی برای آن در شمال کشور انجام شده باشد؛ یا وقتی چهارده میلیون توریست را به مازندران می برند، مسلما برای اسکان آن ها مجبور هستند به طبیعت فشار بیاورند. و ما می بینیم که در ایام عید صد و پنجاه هکتار از جنگل های شمال کشورتوسط گردشگران آتش می گیرد؛ این به معنای نوعی توسعه بی قاعده و بی برنامه است.
در مورد فرهنگ سازی هم می توان گفت که هر نوع توسعه ای بر روی بستر فرهنگی جامعه تنظیم می شود. یعنی شما اگر حتی یک قانون خوب هم وضع کنید، اگر بستر فرهنگی جامعه خوب نباشد، خودِ آن قانون دردسر می شود، مثلا در چند سال اخیر قانونی وضع می کنند و اراضی ملی را به افرادی واگذار می کنند تا آن ها پروژه هایی که درآمدزایی و اشتغال داشته باشد، اجرا کنند، در این زمان شخصی که فرهنگش را ندارد به فکر خرید و زمینخواری می افتد.
مورد دیگر این که ما ایرانی ها متاسفانه خیلی چیزها را می دانیم اما درک نکردیم مثل این که آب کم است یا همه می دانند که زباله ریختن در طبیعت ناپسند است اما این کار را انجام می دهند، و این امر نه به خاطر این که اطلاع ندارند یا زندگی متمولی ندارند بلکه یک بحث فرهنگی است. دلیل دیگر مشکلات چه از طرف دولتمردان و چه از طرف مردم، بی تفاوتی است. این که دولتمردان ما غرق در درآمدهای نفتی هستند و به این منابع باارزش توجه نمی کنند، زیرا این منابع گاها قابل ارزش گذاری به لحاظ ریالی نیست و نمی توان آن را به ریال تبدیل کرد. از طرفی مردم هم توجه نمی کنند زیرا دغدغه های دیگری دارند که در اولویت است، مثل بیکاری، مواد مخدر ... .
-به عنوان سوال پایانی، آیا در محیط زیست با شهروندان، پیمانکارانی که تخریب می کنند، مسئولان و .. برخوردهای قضایی و حقوقی درستی می شود؟
یکی از بزرگ ترین ضعف های ما همین مسئله است. یعنی گاها برخورد نمی کنیم زیرا از مسائل اجتماعی هراس داریم. تجاوزهایی در مورد بسیاری زمین ها رخ داده و بی انضباطی های قانونی در این رابطه رخ می دهد و قوه قضاییه هم به دلیل تساهل و تسامح بسیاری که داشته،در این زمینه ها آن گونه که باید، محکم عمل نکرده است. (البته در مورد برخی مناطق کارهایی انجام شده ولی در اکثر موارد خیر). قوانینی داریم که مافیا آن را می شناسند و از آن طریق نفوذ، تصاحب و تجاوز می کنند و به لحاظ قانونی هم نمی توان کاری کرد، یا مسائل دیگر که بنده تاکید کرده ام.
مثلا اگر شما 500 متر زمین کشاورزی داشته باشید (اگر ارث هم به شما رسیده باشد)، این زمین برای شما سود اقتصادی ندارد، زمانی که کل ثروت شما این است و می خواهید در آنجا خانه بسازید، به شما مجوز ساخت نمی دهند زیرا ممنوع است. سوال اینجاست اگر کشاورزی ممنوع است و مجوز ساخت داده نمی شود، پس چگونه در جنگل ها به افرادی که در آن جا نفوذ کردند، مجوزهای دوازده طبقه، هتل و ... داده شده؟ چه کسی باید به این سوال ها پاسخ دهد؟ زمین های در عمق جنگل ها، از گردنه حیران تا رامسر (حتی اگر این زمین ها ، متعلق به افرادی باشد یا به هر صورتی گرفته باشند)، نباید مجوز ساخت و تغییرکاربری به آن ها داده می شد.
این ها همه ضعف های قانونی است. ما متاسفانه ضعف های قانونی بسیار، تساهل و تسامح در اجرای قانون و فساد قانونی در این زمینه ها داریم. در شرایط فرهنگی ما واگذاری جنگل ها به بخش خصوصی فوق العاده خطرناک است و بنده این را تایید نمی کنم. مجموع این عوامل ما را به سمت بحران سوق داده و دیگر نیاز به بحث تخصصی نیست بلکه بحث عمیقا اجتماعی است زیرا شما گرد و غبار، آلودگی، آتش سوزی در جنگل، طغیان آب ها و... را کاملا به صورت مشهود می بینید.
-از وقتی که در اختیار «تابناک»، قرار دادید، سپاسگزام.
من هم از شما ممنونم.