واژه «عید» هم در استعمال و کاربرد عرفی آن و هم در نگاه اولیای بزرگ الهی تداعیکننده مسرت و ابتهاج و شادمانی است و بدون شک در مورد عید فطر نیز این خصیصه وجود دارد. اما همان گونه که اهل حکمت و اندیشه و نیز اهل معرفت و شهود در جای خود بیان داشتهاند سطح خوشحالی و شادمانی به میزان درجهای که انسان شادمان در آن قرار دارد متفاوت است. برخی درحد توهم و تخیل هستند لذا شادمانی آنان نیز درهمان حد است و دستهای درحد تعقل هستند لذا شادمانی آنان نیزعقلانی است. اما زمرهای دیگر هستند که اهل شهود و مشاهدات قلبی و علوم حضوریاند و سرور و ابتهاج و عید آنان نیز باید در آن مرحله و منزلت ارزیابی شود.
برای درک درست از حقیقت عید فطر که پایان یک سفر فشرده یک ماهه و سلوک انسانی است باید به حکمت و فلسفه اصلی این ماه و سلوک عبادی که در آن برای اولیا و بندگان خوب خدا رخ داده، توجه کرد. بدون تردید این عید، عید حصول کمالاتی است که باید بهعنوان فلسفه و حکمت، تشریع آن مورد جستوجو قرار گیرد.
۱- رسیدن به مقام پارسایی
انسان به طورعام «سالک الی الله» است چه اینکه همه عالم هستی چنین است و هر آن، در حال «شدن» و «صیرورت» است و کمال او نیز در رسیدن به مبدأ هستیبخش عالم و آدم است که قرآن میفرماید: «الا الیالله تصیر الامور». در این ماه شریف چون برنامه سیر و سلوک بهطور ویژه برگزار میشود و این سیر و سفر مختصات خاص خود را دارد بر ارزش آن افزوده میشود.
اهل عرفان و سیر و سلوک مجموع سفرهای معنوی انسانی را به چهارمرحله و سفر تقسیم کردهاند:
۱- سفر من الخلق الی الحق
۲- سفر بالحق فی الحق
۳- سفر من الحق الی الخلق
۴- سفر بالحق فی الخلق
ماه رمضان که تجلی اعظم این مراحل چهارگانه سفر عرفانی انسانی است بدون شک هم «ره توشه» و هم «رهیافت» آن حصول ملکه پارسایی است. قرآن در یکجا فرموده است «تزودوا فان خیر الزادالتقوی». به طور کلی در سیر و سفر الیالله و در سیر فی الخلق بالحق که مقام کثرت این اسفار چهارگانه است حکمت آنها پیدایش این «ملکه پارسایی» است و قرآن مهمترین فلسفه روزه داری را همین «تقوی» و «پارسایی» میداند. آنچه در اینجا مهم به نظر میرسد توجه به حقیقت تقوا و پارسایی است. با وجود اینکه این واژه بسیار متداول است اما ممکن است به ویژگیها و مختصات آن بویژه در فرهنگ کامل قرآن توجه شایسته صورت نگیرد و به مفهوم ناقص و اجمالی آن اکتفا شود.
قرآن در موارد متعدد ملکه تقوا و پارسایی و نیز ویژگیهای متقین و پارسایان را به وضوح بیان فرموده است که حاصل آن یک «انسان بیدار مسئولیتپذیر» است. انسانی که به لحاظ فردی و جمعی در تحول یک جامعه نقش داشته باشد و برای هضم بسیاری از حوادث تلخ در خود ظرفیت داشته باشد. بهعنوان نمونه به کلام خداوند در مورد جایگاه، ویژگیها و مقامات دنیوی و اخروی اهل تقوی که در این آیات الهی آمده است توجه کنیم:
«به سوی آمرزشی از جانب پروردگار و بهشتی بشتابید که پهنای آن به اندازه آسمانها و زمین است و برای پارسایان آماده شده است. آنان که در وسعت و فقر مالی، انفاق میکنند و خشم خود را فرومینشانند و از لغزشهای مردم میگذرند و خدا نیکوکاران را دوست میدارد و آنان که چون کار زشتی انجام دهند یا به خود ستم کنند خدا را یاد کرده پس برای گناهان خود از سوی خداوند طلب بخشش و آمرزش کنند و چه کسی جز خداوند گناهان را میبخشد و آنان که برآنچه انجام دادهاند اصراری ندارند در حالی که آگاهند. پاداش اینان بخشش از سوی پروردگارشان و بهشتهایی که زیر آنها نهرها جاری است که در آن جاودانه خواهند بود و چه خوب پاداشی است پاداش این عملکنندگان.» (آل عمران/ ۱۳۳-۱۳۶)
آنچه بهعنوان ویژگیها و مختصات اهل تقوا در این آیات برشمرده شده است اگر برای هرکس حاصل شود نه فقط روز عید فطر بلکه هر لحظهای که این اوصاف و خصال وجود دارد برای سرور و ابتهاج مقارن آن عید خواهد بود. مختصات اهل تقوا چنین است:
۱- هیچ گاه از انفاق خودداری نمیکنند، نه درحال گشایش و نه در حال سختی. هیچ گاه سختی و مرارت حال و مال خود را دریچهای برای فرار از تعهد و درد انسانی-اجتماعی قرار نمیدهند. گرچه واژه انفاق شاید در تبادر اولیه همان انفاق مالی و اقتصادی باشد اما منحصر در آن نمیشود، بلکه هرگونه امداد به همنوعان را شامل میشود ولو اینکه جنبه اقتصادی نداشته باشد.
۲- اهل تقوا دارای ظرفیت فوقالعاده اخلاقی و اهل کظم غیظ هستند؛ به اندک برخورد ناملایمی برآشفته نشده و طوفان خشم در مملکت وجودشان بر پا نمیشود و این گونه نیستند که در نخستین فرصت بخواهند پاسخ فرد ناسزاگو یا جاهل و بیمنطق یا معترض منطقی را با خشم و سخنان ناشایسته بدهند که مناسب مقام و جایگاه آنان نیست.
۳- اهل گذشت و بخشش هستند (العافین عن الناس) این واژه که عفو، به ناس نسبت داده شده است در نظرگاه اهل تفسیر این نتیجه را میدهد که عفو آنان بسیار گسترده است و همه مردم از هر دین و مذهب و آیینی را فرا میگیرد و مسلمان و غیر آن را شامل میشود. نگاه اهل تقوا و پارسایی به مردم و جامعه نگاه عفو و گذشت است و بهترین نمونه و مصداق نیکوکاری همین است و خداوند اهل نیکی و نیکوکاری را دوست میدارد.
۴- هرگاه خطا و گناه کبیره و صغیرهای را انجام دادند یاد خدا افتاده و در نخستین فرصت به درگاه او طلب بخشش و آمرزش میکنند.
۵- هیچ گاه بر خطا و اشتباهی که در جامعه انجام داده و فهمیدهاند که اشتباه بوده است اصرار و پافشاری نمیکنند و اعتراف را کسر جایگاه و مقام خود نمیدانند.
خداوند برای این گروه از اهل تقوا و پارسایی بهشت جاودانه را وعده و تضمین فرموده است. این مقام درحقیقت کرامت و ارزش افزوده انسانی است؛ زیرا انسان دو مرحله از کرامت را دارد؛ یکی «کرامت ذاتی» و اولی که خداوند فرموده است و «لقد کرمنا بنی آدم» و دیگری «کرامت اکتسابی» که در حقیقت ارزش افزوده است باعث شده حتی علم و عقل را مقدمه خود قرار دهد.
سخن نغز و ارزشمند علامه معاصر، آیتالله حسنزاده آملی، این است که خداوند فرموده است «ان اکرمکم عندالله اتقاکم». با کرامتترین شما نزد خداوند با تقواترین شما هستند و البته نفرموده است؛ اعلمکم یا اعقلکم، عالمترین یا عاقلترین شما، با همه ارزشی که علم و عقل در منطق وحی دارد. اما آن دو که بسیار با شرافت و ارزش هستند هر دو مقدمه حصول این ملکه تقوا در نظر وعمل و اخلاق هستند. زیرا گاهی «علم» حجاب اکبر است و «عقل» نیز اسیر هوی و هوس است که امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودهاند: «کم من عقل اسیر تحت هوی امیر»؛ چه بسیار عقلهایی که تحت اسارت هواها و هوسها گرفتارند.
پس یک بعد از ابعاد فلسفه و حکمت عید فطر برای اولیای الهی رسیدن به این مقام کرامت ویژه انسانی است.
۲- تنزیه و طهارت نفس مهمترین شرط ارتباط با حقیقت قرآن
بزرگترین ویژگی ماه رمضان نزول قرآن در این ماه است و رسالت قرآن تربیت جامع انسان و تأمین سعادت واقعی آن است. قرآن بهعنوان آخرین «صحیفه نازله» از سوی خداوند رحمان و رحیم دارای مراتب متعدد وجودی، ظاهری و باطنی است. در آیات قرآن به این نکته مهم اشاره شده است از جمله در «سوره واقعه» چنین میخوانیم: «سوگند به مواقع نزول ستارگان و این سوگند اگر بدانید بسیار بزرگ است که این قرآن بسیار کتابی با کرامت است در لوح سر حق مقام دارد جز دست پاکان بدان نرسد.» (واقعه/ 79-75)
آنچه در این آیات مهم است این است که آن سوگند مهم و بزرگ برای رساندن این مطلب است که میفرماید: «لایمسه الا المطهرون»؛ یعنی با قرآن و روح آن، جز پاکان نمیتوانند تماس برقرار نمایند و از آن بهره گیرند. باز در این مورد نیز علامه معاصر آیتالله حسنزاده آملی میفرماید قرآن فرموده است؛ الاالعالمون یا الاالعاقلون. البته علم و تعقل از نظر خود قرآن بسیار مهم است و شکی نیست که هرکس به هر مقداری از فنون و علوم مختلفه نقلی و عقلی بهرهمند باشد در فهم او از قرآن کمک خواهد کرد. اما آنچه در این سوگند و این مطلب مطرح است این است که گاهی انسانی به دنبال انباشت علوم و فنون رفته و وقتی که وارد قرآن میشود میتواند محفلآرایی کرده و از علوم و فنون خود برای شرح الفاظ و تا حدودی معانی قرآن و شرح و بسط مراتبی از آن بهره گیرد و گاهی بحث بهره گیری از نور باطنی قرآن بهعنوان کتاب هدایت است و اینکه با این «صحیفه الهی» میخواهد سفر بسیار تاریکی را طی نماید و به سلامت تمام مراحل آن را بپیماید. اینجا است که آن تعلم و علم و تعقل و عقل باید بهعنوان مقدمه وصول به «طهارت باطنی» که شرط اساسی ارتباط با قرآن کریم است، مطرح شوند.
عبارت دیگری از استاد آیتالله جوادی آملی هست که میگویند: همان طوری که قرآن دارای مراتب است ارتباط آن نیز دارای مراتب است و ارتباط و تماس با هریک از مراتب قرآن مرتبه خاصی از طهارت و پاکی را لازم دارد. اگر کسی بخواهد «ظاهر قرآن کریم» یعنی کلمات و حروف آن را مسح نماید باید وضو یا بدل آن را داشته باشد. این یک مرحله از «لا یمسه الا المطهرون» است و اگر بخواهد با باطن و نور باطنی قرآن تماس برقرار کنند یعنی باطن آن را مسح کنند باید باطن خویش را از آلودگیهای اخلاقی پاک و منزه کنند. امکان ندارد کسی که با آلوده بودن قلب و باطنش به انواع پلیدیهای اخلاقی مانند حسد، حقد، کینه، بخل، امساک، سوءخلق، سوءظن به خدا و بندگان بتواند لذت تلاوت و بهرهگیری از نور باطنی قرآن برایش حاصل شود. حافظ لسان الغیب شیراز بسیار عالی گفته است که:
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
با وجود دیو سوء اخلاق رذیله و باطنی مالامال از چرکهای انباشته بداخلاقی، امکان ندارد بهرهگیری از فرشته نور وحی برای انسان حاصل شود. از نظر منطقی بسیار واضح است که در آن واحد جمع بین دو ضد مانند سیاهی و سفیدی در یک نقطه محال است.
در ماه رمضان با تصفیه نفس از رذائل اخلاقی که با عبادت خالصانه حاصل میشود سالک کوی حق، خود را به حقیقت و روح قرآن در تمام ابعاد انسانی آن نزدیک میکند. البته بیداری که در ماه رمضان حاصل شده است همچنان در بقیه ایام نیز میتواند ادامه داشته باشد. این سلوک و طی طریق معرفت و عبودیت و اطاعت از مولای غیب و شهود، نردبان عروج او به اوج قله کمال و تحصیل است و از این رهگذر میتواند درجات بهشت را که در مأثورات دینی ما به مقدار آیات قرآن است، بهدست آورد.
بزرگترین رسالت قرآن کریم طبق نص صریح خودش هدایت به بهترین و استوارترین طریقهها است؛ «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم.»
از جمله آموزههای این کتاب ماندگار الهی که در ماه رمضان، در این سلوک عارفانه، عینی و عملیاتی میشود این است که تحمل سختی و رنج که در این ماه در روزه داری تجلی پیدا میکند راز رسیدن به مقامات عالیه انسانی است. در حقیقت معراج یک انسان مؤمن که به مقامات فوق طبیعی انسان اعتقاد دارد به میزان تحمل سختی و مرارت او است. جهان تکوین در حقیقت، جهان چالش نیروها و عناصر است و سیره و زندگی مردان برگزیده الهی یعنی انبیا و امامان بزرگ اسلام و شیعه همین را نشان میدهد.
باز از زبان علامه معاصر، آیتالله حسنزاده آملی، مثالی برای این (با توضیحی از ما) منظور ذکر میکنیم: یک دانه گندم اگر بخواهد تبدیل به نان شود اولاً باید زیر خاک رفته و چند مدتی از دیدهها پنهان شود و مدتی باید فشار عناصر مختلف آب و خاک و هوا و دیگر عناصر را تحمل کند و سپس با نیروی خداداد در این مرحله بر این عناصر پیروز شود و خاک را شکافته تا خودشکفته شود. باز در این مرحله کار تمام نمیشود بلکه باید سرما و گرمای هوا را به خود متحمل شده تا به خوشه یا خوشههای آنچنانی تبدیل شود و بالاخره به زیر سنگ آسیا رفته تا به آرد بدل شود و سپس باید آماده رفتن در درون تنور پر از آتش شود و آخرین مرحله سخت را طی نماید تا به نان دارای ویتامین و خواص آنچنانی مبدل شود و در طریق کمال یک انسان قرار گیرد.
از این روی، قرآن سنت پایدار و قانون استثناناپذیر آزمون و تحمل رنج و محنت البته به تناسب شرایط هر فرد و امتی را، راه رسیدن به بهشت سعادت معرفی میکند. در آیه ۲۱۴ «سوره بقره» میفرماید: «آیا گمان میکنید که شما وارد بهشت خواهید شد در حالی که چون امتهای گذشته مورد ابتلا و امتحان قرار نگرفتهاید؟ آنانکه دچار رنج و سختیها شدند و همواره پریشان خاطر و هراسان بودند تا آنگاه که رسول و گروه گروندگان به او از شدت اندوه از خدا مدد خواسته و عرض کردند بار خدایا! کی باشد که ما را یاری کنی و از این سختیها نجات بخشی؟ در آن حال به رسول(ص) خطاب شد که هان بشارت ده که همانا یاری خدا نزدیک است.»
تاریخ زندگی انبیای عظام الهی همین سنت رنج و مشقت را نشان میدهد. وصول به مقامات عالیه الهی و تمام آن رنج و محنتها معراج آنان بوده است. ابراهیم شیخالانبیا(ع) طی بیش از 100 سال باید آن حوادث سخت را که هر یک از آنها به تعبیر قرآن کلمهای از کلمات خداوند و هریک دارای حکمت و آموزه خاص خود بوده است، بخشی از این معراج بزرگ را تشکیل میداده است؛ از رفتن در درون بیابانی از آتش و تنها گذاشتن زن و فرزند در وادی غیر ذی زرع و تا آخرین سیر آن، یعنی امر و دستور ذبح فرزند نوجوان پسری که پس از گذشت 100 سال از زندگی، خداوند به او عنایت فرموده است؛ پس از طی این مراحل است که خداوند او را به مقام امامت و پیشوایی انسانها برمیگزیند.
و نیز یوسف صدیق که مورد رشک و حسادت برادران خود قرار گرفته معراج او چنین است که از کانون گرم و لطف بیبدیل مهر پدر دور شده و به طور موقت به درون چاه رفته و پس از نجات، در بازار برده فروشان به «ثمن بخس» بهعنوان برده فروخته شده و رفته رفته به کاخ زیبای پادشاه مصر رفته و در آنجا با آزمونی سخت و بسیار دشوار و چالش عقل و نفس مواجه میشود و سختتر از آن از سر بیگناهی و از اینکه به یک کامجویی نامشروع دست رد زده است به زندان میافتد؛ تا پس از این مراحل طاقتفرسا «عزیز مصر» شود.
این سنت عروج از طریق ابتلائات سخت برای پیامبری که یک سوره در قرآن دارد؛ یعنی یونس پیامبر علی نبینا و آله و علیه السلام به گونهای شگفت و فوق طبیعی رقم میخورد که حضرت رسول اکرم(ص) به این مضمون فرمودند که معراج برادرم یونس همین بود باید به درون ماهی میرفت اما خدامحوری اندیشه و عقل و دل این مرد بزرگ الهی چنین اقتضایی دارد که در آن ظلمات تو در تو دریا و شکم ماهی و شب تاریک ندا داد که ای خدا تو منزه از هر عیب هستی و منم که بر خود ستم کردهام. که خداوند میفرماید: «ما ندای او را اجابت کرده و از غم و اندوه نجاتش دادیم و اینچنین انسانهای مؤمن را نجات میبخشم.»
نتیجه میگیریم که رمضان یک «معراج عمومی» است که خداوند از سر لطف برای بندگان خویش مقدر فرموده است و جشن بزرگ عید فطر شکرانه بازگشت از این معراج بزرگ و طی این منازل سلوک عارفانه است. البته باید به این نکته نیز توجه بدهیم که از بخشهای مهم این سلوک و معراج انسانی همدردی با کسانی است که طی سال، همیشه رنج و محنت گرسنگی و محرومیت دارند و بدون شک معراج کامل انسانها در ماه رمضان بدون این همدردی انسانها با محرومان حاصل نمیشود. از نظر آموزههای دینی، عرفان ناب را باید در عینیت اجتماع و رسیدگی به محرومان و بندگان درمانده خدا جستوجو کرد. قرآن میفرماید از فرصت باقیمانده عمر خود برای رسیدن به این مقامات بهره گیرید که روزی در پیش است که در آن روز هیچ سودا و خرید و فروشی نیست و نیز دوستیهای این دنیایی و شفاعتهای نامقبول در آن وجود نخواهد داشت.
روزعید درعین حال که به صورت اجتماعی برگزار میشود و روح جمعی را به نمایش میگذارد، میتواند نمایشی از محشر و قیامت کبری نیز باشد که دیگر اسباب این دنیایی قطع میشود و آنچه سودمند است، به تعبیر قرآن، قلب و دل سلیم است و آنچه در این سلوک عارفانه بهدست آورده میشود همانا «شخصیت حقیقی» است که تحصیل نموده است و در آن روز است که برخی شادمان و خوشحالند و برخی صورتهایشان از ندامت و پشیمانی از فرصتهای از دستداده، غبار گرفته است. بکوشیم در آن روز جزء گروه شادمانان باشیم همچون عید فطرمان.